با زبانه کشیدن شاخص های بورس تهران ، عدهی زیادی احساس نگرانی میکنند ، معتقدند که این مترادف هست با کاهش ارزش ریال و بورسیزه شدن اقتصاد ، معتقدند افزایش شاخص بورس ، به معنی کمرنگ شدن مشکل تامین مالی و سرمایه در گردش بنگاه ها نیست . در ادامه میبینیم حُسن بورس صرفا در تامین مالی بنگاه ها نیست و گسترش توجه به بازار سرمایه در میان مردم و بنگاه ها چه مُحَسنات زیادی داره
تامین مالی برای بنگاه ها معمولاً زمانی انجام میشه که یک بنگاهی بخواد از طریق واگذاری بخشی از مالکیتش، منابع جذب کنه ، به این نحو که ابتدا با ذکر علل افزایش سرمایه ، درخواستش رو به سازمان بورس و اوراق بهادار ارائه میده ، بعد از بررسی صورت حساب های شرکت و مستندات ، این سازمان به بنگاه مذکور اجازهی واگذاری مالکیت و جذب سرمایه رو خواهد داد به این بازار که در اون گواهی مالکیت (سهام) برای بار اول در اختیار سهامداران قرار میگیره بازاراولیه [1] گفته میشه .
خوب ! حالا تصور کنید شما سهام یک شرکت رو خریداری کردید، اما بهر دلیلی الآن به پول نیاز دارید ، یا سهام شرکت دیگهای رو میخواهید خریداری کنید که بهنظرتون سودآور تره و نگهداری سهام فعلیتون در قیاس با اون ضرر تلقی میشه(هر چند سود بهتون میده اما چون سودش کمتر از اون یکی شرکت هست شما متحمل زیان فرصت [2] شدید) ، شما در جایی تحت عنوان بازارثانویه [3] امکان معاملهی سهامی رو که دارید رو خواهید داشت ، پس در بازار ثانویه ، صاحبان سهام میتونن مالکیت شون رو منتقل کنند و مالکیت جدید ایجاد نمیشه .
بنابراین میزان تامین مالی بنگاه ها با نگاه به بازاراولیه مشخص میشه و عرضه های این بازار نماگر خوبی برای میزان تامین مالی از مجرای بازار سهام هستند
نکته اینجاست که افزایش شاخص ، صرفاً افزایش بهای سهام در گردش در بازار ثانویه هست ، یعنی مابهالتفاوت قیمت خرید و فروش سهام برای سهامداران ، پول افزایش شاخص به جیب سهامدار میره و خرج پروژهی جدید نمیشه و این نکته در تحلیل ها بدرستی اشاره میشه
خوب خبر بالا درست نیست !! افزایش شاخص نمود کم ارزش شدن ریاله نه علت اون ، علت کم ارزش شدن ریال ،( مثل علت پایین اومدن هر چیز دیگه ) عدم تناسب در عرضهی اون و تقاضا برای اون هست ، هشت ماه پیش قیمت مرغ تا 19000 تومان هم رفت ، چون کمتر کسی میفروخت و عدهی زیادی خریدار داشت ، کمی قبل تر قیمتش به 11000 تومن هم رسیده بود ، چون بخاطر کرونا کمتر کسی مرغ میخورد و تقاضا براش کم بود ، حکایت پول هم همینه ، عرضهی پول (یعنی نقدینگی) به طور متوسط سالیانه 25 درصد در کشور زیاد میشه ، اما متقاضیش (یعنی خودرو فروشی که متقاضی پول باشه و عرضه کنندهی خودرو/مسکن /لوازم خانگی و ...) با شتاب 25 درصد تولیدش زیاد نشده ، این عدم تناسب در رشد به معنی کم ارزش شدن ریاله ، تحریم اگر موجب پولی شدن کسری بودجه بشه میتونه موجب تورم و کاهش ارزش پول بشه ولی به خودی خود نه ! بنابراین چه شاخص زیاد بشه و چه کم بشه ، به جهت مشکل مزمن افزایش نقدینگی ، ریال (مثل 30 سال گذشته) هر روز ارزشش رو از دست میده
قبلاً کاهش ارزش ریال در بازار کالای مصرفی (گوشت و مرغ تا روغن و خودرو و طلا) و ارز های خارجی (دلار و یورو) خودش رو نشون میداد ، امروز از حیث کاهش ارزش ریال تفاوت با گذشته نداریم ، صرفاً این کاهش که قبلاً باعث افزایش بهای کالای مصرفی میشد ، منجر به متورم شدن ارزش سهام میشه ، نگفته واضحه قیمت اسمی سهام افزایش یافته ، نه بخاطر سودده بودن اون بنگاه ، بهمون علتی که پراید دست دوم از 5 میلیون در سال 92 به 50 میلیون در سال 99 رسیده !! اگر دومی معلول ارتقای عملکرد پراید هست ، اولی هم هست!!
خب معمولاً دو مخاطره برای این موضوع ذکر میشه
1- با توجه به اینکه عمدهی معاملهگران در وضع فعلی ، شناختی از بازار سهام و تحلیل های بنیادین ندارن، حسابرسی عملکرد و گزارش مجامع رو نمیفهمن ، پس اگر ارزش نمادشون افت سنگین کنه ، شدیداً متضرر میشن و احتمالاً میگن دولت باید تاوان اشتباه ما رو بده و اگر شرکتی میخواد ضرر بده نیاد تو بورس، فقط شرکتایی بیان که دیگه ضرر نمیدن !! و این منجر به مشکلات در سطح امنیت ملی میشه
2- این بهمن نقدینگی از بورس به جاهای دیگه ممکنه تسری کنه
خب گفتیم مشکل دوم ربطی به بورس نداره ، یعنی اگه بورس نبود آیا نقدینگی به جای دیگه ای نمیرفت ! واضحه که زودتر از اینها میرفت ، اما مشکل اول کمی جدی به نظر میرسه ، پس از اشباع عرضه و تقاضا احتمالا این مشکل رو خواهیم داشت
این یکی یکم زیاده و شامل چندین خبر خوب هست که البته هیچ کدوم هم حل مشکل مالی تولیدکننده ها نیست
فرض کنید من صاحب شرکتی هستم که 2 میلیارد تومن قیمت داره ، مثل هر فرد دیگری در زندگیم نیاز به 150 میلیون تومن پول نقد پیدا کردم برای علتی خاص ، مشکلی که با شرکتم در این حالت دارم ، اینه که باید بخش عمده ای از اون رو (حداقل 40 درصد) واگذار کنم ، چون خریدار حرفه ای باید بیاد و شاید مجبور بشم کلش رو برای حل مشکلم بفروشم (پس مشکل اول اینکه یا همه رو باید بفروشم یا از یه جای دیگه پول جور کنم) ، حالا فرض کنید خواستم بفروشم ، کو مشتری ! چند نفر من رو میشناسند ؟ باید کلی بازاریابی و ارائهی کسب و کار داشته باشم(مشکل دوم ، بازاریابی برای مالکیت) اقبال صاحبان بنگاه ها برای عرضهی سهام حل این دو مشکل هست ، بتونند از اون 2 میلیارد ، 100 میلیون رو واگذار کنند و 2 در یک بازار پر از مشتری و عرضه کننده ، نماد شون رو در معرض عموم قرار بدن ، این مانع از این میشه که من برای حل مشکل مالی م ، بخوام به قیمت بیکار کردن 10 کارگر ، زمین شرکتم رو بفروشم
وقتی کتاب مبانی اقتصاد گریگوری مَنکیو رو میخوندم ، به یک سرفصل رسیدم و با مفهوم عجیبی مواجه شدم، تقاضا برای پول یعنی چی ؟ کی متقاضی پول نیست :) ؟ اما توضحیاتش من رو به سمت مفهوم عادی ای روانه کرد
هر شهروندی برای مرتفع کردن نیاز های روزمرهی خود از قبیل درمان ، آموزش ، پوشاک و خوراک ، بخشی از درآمد خود را درقالب پول در بانک نگهداری میکند ، اما به جهت آنکه 10 دلار امروز کم ارزش تر از 10 دلار سال آینده است ، مابقی را در بازار مالی نسبت به خرید اوراق و یا املاک نگهداری میکند
خُب این در کشور ما نمود بیشتری داره ، اینکه 400 هزار کد بورسی تبدیل شده به 10 میلیون کد بورسی به این معنیه که شهروندان بیشتری تصمیم دارند درآمدشون رو به جای کلکسیون جمع کردن پراید(یک کالای مصرفی) به خرید سهام(دارایی مالی) اختصاص بدن
به اطرافمون نگاه کنیم، اکثر شهروندان مشارکت کننده در اقتصاد نیستند، صرفاْ ارائهکنندهی خدمت هستن، بنا ، نجار ، مکانیک یا ... ، از اون سو ، گردانندگان اقتصاد کشور محدود اما بسیار قدرتمند هستند .دوستی نقل میکرد صاحب شرکتی که توش کار میکرد ، چنان ثروتی داشت که در کنار سهامداری کلان در چند پتروشیمی و پالایشگاه و مواد مخدر! ، برای شرکت تازه تاسیسش ، طبقهی آخر برجی در فرمانیه رو به صورت مبله خریداری کرد ، اون شرکت تا امروز اپلیکیشنش رو بیرون نداده با اینکه 3 سال از تاسیسش میگذره ! یا تو حساب صاحبش اصلاْ نمیخونه و البته میشه گفت هدف صاحبش از اون شرکت اصلا اپلیکیشن نبوده و اهداف دیگه ای رو دنبال میکنه!
به هر حال تو این فضا ، اقتصاد توسط عدهی اندک ولی بسیار پرقدرت گردانده میشه و چون اون ها خیلی بزرگ شدن ، حاکمیت هم سعی میکنه باهاشون راه بیاد ، فرض کنید اون آقا بخاطر مسئله ای تهدید کنه اگر من رو دادگاهی کنید تمام کارخانه هام رو میبندم و سرمایهم رو از ایران خارج میکنم
با گسترش بورس و بازار سرمایه، مشارکت کنندگان در اقتصاد بیشتر میشوند و به تبع اون ، همچین غول هایی نقششون کمرنگ و کمرنگ تر میشه ، وقتی تعداد مشارکتکنندگان بیشتر میشه ، منفعت جمعی بیشتر مدنظر قرار میگیره تا منفعت فرد
اگر شرکتی بخواد وارد بورس بشه باید ضوابطی رو ارضا کنه ، مثلاْ 3 سال پیاپی تو سودده باشه و صورت حساب های مالیاتیش از ابتدا بررسی میشه ، بهعلاوه برای اینکه تو بورس بمونه ، لازمه گزارش عملکردش بصورت مستمر داده بشه و تصمیمات مجمع شرکت به اطلاع سهامداران برسه
این در تقابل هست با شرکت هایی که
1-برای سوددهی تاسیس نشدن بلکه قرار هست از سودآوری شرکت های دیگهی مالک بهرهمند بشن !
2- شرکت هایی که فرار مالیاتی دارند
3-شرکت هایی که جمع محدودی اون ها رو اداره میکنه و منافع اون جمع به منافع مجموعه ارجحیت داره
دولتهای پنهان در همهجا وجود داره ، هلدینگ های بزرگ اقتصادی که به سبب بزرگ و پهناور بودنشون گاهی از تصمیمات دولت مرکزی تخطی میکنن و کسی هم نمیتونه جلوی اون ها رو بگیره با گسترش مشارکت در هلدینگ های بزرگ ، تفکیک میان منافع شرکتی و منافع گردانندگان شرکت ، راحت تر محقق میشه
تا اینجا فهمیدیم ،گسترش بازار سرمایه حسن هایی داره ، برخلاف چیزی که میشنویم حسن هاش زیاد ارتباطی به مشکل مالی بنگاه ها نداره و بیشتر حول سالم سازی اقتصاد هست ، از کیک اقتصاد(هرچند کوچیک) شهروندان بیشتری منتفع میشن بدون اینکه اون کیک رو بخوایم مثل سیاست های کمونیستی کوچیک کنیم ، برعکس اون کیک بزرگ میشه چون منافع بنگاه هاست که تصمیم گیری های حاکم بر اون ها رو تامین میکنه نه منافع صاحبان بنگاه ها، اما گفته شد مضرات بالقوهای داره ! هم برای سهامداران و هم برای صاحبان شرکت ها و هم برای دولت ، چی کار کرد
کلاْ پدیده ای نیست که به تصادف رخ بده و فینفسه مبارک باشه یا شوم !! وضعیت اخیر بورس هم همینه، این هایی که گفتم صرفا فرصت هایی بود که پیش اومده ،استفاده کردن از اون فرصت ، یا تبدیلش به تهدید دست ماست کار هایی که باید بکنیم از این شرح هستند
احتمالاْ الآن مسئولان سازمان بورس و اوراق بهادار و شورای عالی بورس بهشدت تحت فشارند ! که مجوز عرضههای اولیه رو سریع تر و با ترک تشریفات صادر کننده ، این فشار از ناحیهی نهاد های امنیتی مانند وزارت کشور بیشتر هست ،تلقی اون ها اینه افزایش عرضههای بورسی منجر به کاهش حباب میشه ، ورود شرکت ها به بورس بدون طی مراحل پذیرش ، مارو از تمامی حسن هایی که ذکر شد محروم میکنه و بورس با بازار بر ابهام و جعبه سیاه شرکت ها تفاوتی نخواهد داشت ،همون میزان فرار مالیاتی ، همون میزان اقتصاد زیرزمینی.
تمامی حرفی که تاحالا زدیم به کنار ، این یکی حسابش جدا ، گفتیم بورس به افزایش مشارکت کمک میکنه ، بازار بورس با بازار رمزارز [4] ها تفاوت میکنه ، اونجا مشارکت معنی نداره، سرمایهگذار بورس ، سرمایهگذاری بر روی عملکرد شرکت میکنه نه روی نماد ! برای این منظور گزارش های حسابرسی رو بررسی میکنه و از زیروبم داخل شرکت اطلاع کسب میکنه ، بعد در حدی که اختیار تصمیمگیری داشته باشه ، پول به شرکت مقصد تزریق میکنه ، معامله گر خرد نهایت تا 50 میلیون سهام یک بنگاه رو میخره و طبعا نقشی در تصمیمات نداره ، بهش میگن وایسا بیرون سود اگه داد خبرت میکنیم ، شرکت های تامین سرمایه از اون طرف با بررسی عملکرد مالی ، نسبت به سرمایه گذاری میان مدت اقدام میکنن ، البته بخشی از پول شما هم به خرید و فروش لحظه ای اختصاص داده خواهد شد ، اما این راهکار بدرد سود بلند مدت و پایدار نمیخوره .
به عنوان ترجیع بند این مقاله ازتون میخوام اگر قصد فعالیت در بازار بورس رو دارید حتماْ در قالب صندوق های سرمایهگذاری اینکار رو انجام بدید و از معاملهی مستقیم خودداری کنید در زیر لینک صندوق سرمایهگذاری چند کارگزاری معتبر ذکر شده، به انتخاب خودتون معاملهگری و مشارکت رو به اهلش بسپارید
[1]Primary market
[2]Opportunity cost
[3]Secondary market
[4]Cryptocurrency