اگر واژهی مدیریت استراتژیک را در یکی از موتورهای جستجو کاوش کنیم، چندین چارچوب، ابزار، روش و فرآیند نمایش داده خواهد شد. حجم اطلاعاتی که به دست خواهید آورد، آن قدر زیاد است که شما را برای استفاده از آنها جهت پیادهسازی یک فرآیند مدیریت استراتژیک در سازمان خود، حتی اگر فردی با تجربه باشید دچار سردرگمی میکند، این نوشتار به شما کمک میکند که از این سردرگمی نجات یابید.
قبل از هر چیز باید بدانید، نگاه نوین به مدیریت استراتژیک، دیگر فقط تعریف یک فرآیند که آغاز و پایانی مشخص و در یک دورهی زمانی مشخص اتفاق میافتد نیست. در نگرشهای سنتی که فرض اصلی آنها توانایی شناسایی محیط، تغییرات آن و قابلیت پیشبینی آینده است، مدیریت استراتژیک از یک فرآیند ساده با مراحل تحلیل محیط، پیشبینی محیط، انتخاب جایگاه در محیط و انتخاب راهبرد برای رسیدن به جایگاه مطلوب پیروی میکند. اما دنیای کسب و کار امروز، بسیار پیچیده و پویا است و قابلیت تحلیل و پیشبینی طولانی مدت آن به این سادگی فراهم نیست. همچنین در محیط بازیگران دیگری فعالیت میکنند که نسبت به هر اقدام شما برای حفظ جایگاه رقابتی کسب و کار خود، واکنش نشان میدهند. بنابر این اقدامات آنها ممکن است تصمیمات شما را تحت تاثیر قرار دهد. بنابر این نگرش به مدیریت استراتژیک به جای یک فرآیند باید به سمت سیستم تغییر یافته است. یک سیستم مدیریت استراتژیک خوب باید توانایی اقداماتی شامل تحلیل، سنجش، پیشبینی مستمر تغییرات محیطی، شناسایی موانع، چالشها، مسائل و فرصتها در آیندهی نزدیک و قبل از وقوع، اخذ تصمیم مناسب و متمرکز جهت رویارویی با موانع مسیر کسب و کار در آیندهی نزدیک و تبدیل آن تصمیم به اقدامات یکپارچه را به صورت یک چرخهی به هنگام و مبتنی بر دادههای واقعی داشته باشد. برای طراحی چنین سیستمی میتوان از انواع ابزارهای مدیریتی و حتی فنی نیز استفاده کرد. اما برای انتخاب ابزار مناسب باید معیارهایی وجود داشته باشد. پالت استراتژی یکی از ابزارهایی است که برای ما امکان بررسی ابزارهای مناسب را فراهم میآورد.
برای استفاده از پالت استراتژی باید به چند سوال در مورد کسب و کار خود پاسخ دهیم و کسب و کار خود را در یکی از گروههای مطرح شده طبقهبندی نماییم. سپس بر اساس ویژگیهای آن طبقه برای انتخاب ابزار مدیریتی اقدام نماییم. یکی از سوالات این است که محیط کسب و کار ما تا چه حد قابل پیشبینی است. آیا قیمت مواد اولیه، تغییرات متغیرهای اقتصادی کلان، میزان فروش، جایگاه برند، تخمین مشتریان و غیره برای کسب و کار ما ممکن است؟! سوال دوم دربارهی توانمندی کسب و کار ما در شکلدهی محیط کسب و کار است. آیا هنگامی که ما قیمت را تغییر میدهیم، رقبا نیز مجبور به تغییر قیمتها هستند؟! آیا همیشه محصولات یا خدمات نوآورانه در بازار توسط ما ارائه میشود و رقبا از روی آن کپی برداری میکنند؟! آیا قدرت چانهزنی با تامین کنندگان برای ما مناسب است؟! آیا بازار در انحصار ما است؟! سوال سوم در مورد میزان خشونت موجود در محیط سازمانی ما است. آیا تعداد بالایی رقیب در بازار وجود دارد؟! آیا چرخهی عمر محصولات کوتاه است و به سرعت به دوران بلوغ و افول میرسند؟! آیا رقابت بر سر کاهش قیمت ارائهی محصول یا خدمت به بازار بسیار زیاد است؟! با پاسخگویی به این سوالات جایگاه کسب و کار در بازار مشخص خواهد شد.
اگر کسب و کار ما در محیطی با خشونت بالا در حال فعالیت است. بهترین راهکار مقاومت برای بقا در این محیط است. بنابر این باید از ابزارهایی استفاده شود که بیشترین صرفهجویی در مقیاس را برای کسب و کار به وجود میآورند. برای مقابله با شرایط سخت میبایست تا جایی که ممکن است با بهرهوری بالا فعالیت نمود تا در مقابل اقدامات رقبا بتوان از حاشیه اطمینان ایجاد شده از ارتقای بهرهوری برای حفظ مزیت رقابتی و بقا استفاده نمود. رویکرد کسب و کار مادامی که شرایط ادامه دارد به همین سبک ادامه مییابد و به محض تغییر محیط و خروج از این حالت، رویکردهای دیگری انتخاب میشود. ابزارهای مدیریتی مانند مدیریت فرآیندها، چرخهی مدیریت بهرهوری میتوانند به ما در مدیریت کسب و کار یاری دهند.
اما در حالتی که محیط ما پیشبینیپذیر است و ما قابلیت شکلدهی محیط را نداریم. در این حالت رویکرد برنامهریزی و مدیریت یک فرآیند شامل تحلیل، برنامهریزی و اجرا است. در این نگرش بزرگ بودن کسب و کار برای آن، مزیت رقابتی محسوب میشود. در این جایگاه استفاده از ابزارهای مدیریتی که باعث تحلیل صحیحتری از محیط میشوند و یا کنترل بهتری روی عملیات به منظور کاهش ضایعات و افزایش بهرهوری ایجاد میکنند، مناسب هستند.
اگر کسب و کار قابلیت شکلدهی محیط را نداشته باشد و محیط آن نیز پیشبینی پذیر نباشد؛ این وضعیت به معنی تغییرات سریع محیط و لزوم تطبیق کسب و کار با محیط است. بنابر این رویکرد برنامهریزی و مدیریت در این حالت شامل یک حلقهی بسته و مستمر است که مراحل تغییر، انتخاب و پرورش را در بر میگیرد. در این رویکرد کسب و کار باید سریع باشد تا بتواند با تغییرات محیطی خود را تطبیق دهد. در چنین حالتی ابزارهایی که چابکی را افزایش میدهند، ابزارهای مناسبی برای مدیریت کسب و کار هستند.
اگر محیط قابل پیشبینی باشد و شما قابلیت شکلدهی محیط را داشته باشد. بازار و محیط به دنبال شما حرکت میکند. بنابر این شما رهبر بازار هستید. در این شرایط اول بودن رویکرد صحیح کسب و کار است و شما باید از ابزارهای مدیریتی که به شما برای نوآوری کمک میکند، بهرهمند شوید. در چنین حالتی فرآیند برنامهریزی تجسم، خلق و پافشاری و اصرار بر محصول خلق شده است.
اگر محیط قابل پیشبینی نباشد و شما قابلیت شکلدهی آن را داشته باشید، میتوانید یک صنعت یا بازار را شکلدهی کنید. در چنین حالتی شما باید نقش هماهنگکننده بین بازیگران صنعت، بازار یا محیط را ایفا نمایید. در چنین حالتی ابزارهایی مانند طراحی زیستبومها و سیاستگذاری برای یکپارچهسازی ذینفعان به شما در موفقیت، یاری میرسانند. در چنین حالتی باید با ذینفعان تعامل برقرار نمود، آنها را سازماندهی کرد و تکامل داد. این رویکرد برنامهریزی نیز یک حلقهی بستهی مستمر است.