نام کتاب: اتحادیه ابلهان
نویسنده: جان کندی تول
ترجمه: پیمان خاکسار
انتشارات: نشر چشمه
------------------------------
مصائب ایگنیشس و مادرش
برای چالش کتابخوانی تیر ماه طاقچه کتاب «اتحادیه ابلهان» را انتخاب کردم که تنها کتابی است که پس از مرگ نویسندهاش برنده جایزه پولیتزر شده است. داستان خود کتاب هم جذاب و در عین حال متاثر کننده هست؛ نویسنده در سیسالگی کتاب را مینویسد و پس از اینکه هیچ ناشری زیر بار چاپ آن نمیرود، به زندگی خود پایان میدهد. سرانجام پس از یازده سال با پیگیری مادر انتشارت دانشگاه لوییزیانا کتاب را چاپ میکند؛ غوغایی به پا میشود و همان سال جایزه پولیتزر را از آن خود میکند.
عنوان این ماه چالش کتابخوانی طاقچه هم که کتابهایی است که برنده جایزه شدهاند و از میان انبوهی از کتابهای ایرانی و خارجی و تألیف و ترجمه فرصت را غنیمت شمردم تا این کتاب را که تعریفش را بسیار شنیده بودم و فرصتی برای خواندنش دست نداده بود، برگزینم و چه روزها و شبهای شیرینی را در اولین ماه تابستان همراه با آن سپری کردم. این بار بر خلاف یادداشتهای سه ماه قبل در همین آغاز کتاب را به تمام علاقمندان کتاب و کتابخوانی با هر سلیقهای پیشنهاد میکنم.عنوان این ماه چالش کتابخوانی طاقچه هم که کتابهایی است که برنده جایزه شدهاند و از میان انبوهی از کتابهای ایرانی و خارجی و تألیف و ترجمه فرصت را غنیمت شمردم تا این کتاب را که تعریفش را بسیار شنیده بودم و فرصتی برای خواندنش دست نداده بود، برگزینم و چه روزها و شبهای شیرینی را در اولین ماه تابستان همراه با آن سپری کردم. این بار بر خلاف یادداشتهای سه ماه قبل در همین آغاز کتاب را به تمام علاقمندان کتاب و کتابخوانی با هر سلیقهای پیشنهاد میکنم.
کتاب با توصیف شخصیت اول داستان آغاز میشود. توصیفاتی که بهخوبی، شما را با ظاهر ایگنیشس جی رایلی آشنا میکند؛ ظاهری که خبر از باطنی میدهد که تناسب کامل با آن دارد.
اتحادیه ابلهان در دسته کتابهای طنز و کمدی قرار میگیرد که با نگاهی به لایههای زیرین آن، انتقادی و تلخ بودنش را هم میتوان دریافت کرد. داستانی جذاب با یک شخصیت اصلی تحصیل کرده، بیکار، تنبل و مهمتر از همه بیمار با ارتباطات بسیار محدود و اجباری با بقیه شخصیتهای داستان، که البته آنها هم خیلی آدمهای بهتر و سالمتری از او نیستند.
کندی در رمان طولانی خود، موقعیتهایی را خلق میکند که پایه و اساس اتفاقاتی هستند که در طول داستان رخ میدهد. در کتاب با دومینوی خرابکاریهایی مواجه هستیم که ردپای ایگنیشس خواسته یا ناخواسته در آنها دیده میشود و البته بیشتر از خودش برای مادرش دردسر درست میکنند. هستند.
شخصیت اصلی داستان بعد حدود ده سال، تحصیلات خود در دانشگاه را به پایان رسانده و با کولهباری از دانش (بخوانید توهم دانایی) به خانه باز میگردد. در خانه، مادر پیرش که به سختی روزگار میگذراند و به امید پیشرفت فرزندش کلیه مخارج دانشگاه وی را با مشقت فراوان تامین کرده است، انتظارش را میکشد؛ اما ایگنیشس فقط میخورد و میخوابد و البته بسیار مطالعه میکند، چیزهایی مینویسد و تقریباً اکران هیچ فیلمی را از دست نمیدهد.
در این داستان با انسان آرمانگرایی روبرو هستیم که با دنیای اطرافش در تقابل است و در فکر تغییر آن. مدام درباره اتفاقات دور و برش فکر میکند و نظر میدهد، آن هم با جملات قلمبه و سلمبهای که نتیجه تحصیلات طولانی او در دانشگاه است. ایگنیشس به نظر انسان فرهیختهای است اما فقط در حد حرف. او فکر میکند در همه زمینهها صاحبنظر است و از سینما و سیاست تا اقتصاد و فلسفه نظر میدهد اما وقتی پای عمل به میان میآید شمایل یک انسان عاجز را میبینیم. ایگنیشس یک انسان با اطلاعات زیاد است به دور از اجتماع. اطلاعاتی که به هیچ دردی نمیخورد حتی به درد خودش. جالب اینجاست که وی به هیچ عنوان حاضر به پذیرش مسئولیت و عواقب کارهای خود نیست.
کتاب دارای چندین داستان موازی است که در نقاطی به هم میرسند و خواننده را غافلگیر میکنند.
مادر ایگنیشس پس از تحول شخصیتی در طول داستان به درکی واقعبینانه از اوضاع فرزندش دست مییابد و در نهایت رضایت به انتقال پسر به بیمارستان روانی میدهد؛ یکی از دراماتیکترین موقعیتهای داستان.
اجازه دهید بیش از این داستان را اسپویل نکنم و شما را به غرق شدن در دنیای شیرین «اتحادیه ابلهان» دعوت کنم.