مهرجوییِ موسیقی باز این بار پس از تجربه موفق «سنتوری»، به سراغ فیلمی دیگر در حوزه موسیقی رفته تا حال خوب دیگری را به مردم هدیه دهد. لامینور را دوست داشتم، از آن جهت که توانست حالم را بازیابی کند و مرا خوب کند و هرچند که فیلمی طنز نیست، اما لبخند بر لبم بیاورد.
انتخاب پردیس احمدیه در نقش اصلی را میشود بهترین انتخاب مهرجویی در لامینور تلقی کرد. «نادی» دختری عاشق موسیقی است که تلاش می کند کار موسیقی را پیشه خود قرار دهد و سخت به این کار علاقه دارد، اما پدر بسیار سنتی اش، به او اجازهٔ رفتن به سمت موسیقی را نمی دهد و با قهر و غصب های فراوان پدر، نادی فراز و فرود های بسیاری در راه موسیقی پیدا می کند. راستش را بخواهید به شخصه، انتخاب سیامک انصاری را در نقش پدر نادی دوست نداشتم. از آن جهت که انصاری، با ماهیت طنزی که دارد به کلیت فیلم نمی آید و نمی تواند نقش های قهر و غصبی و داد و فریاد های متوالی اش سرِ نادی را، خوب از آب دربیاورد. البته اگر مهرجویی از عمد انصاری را آورده که مخاطب را کمی به خنده دربیاورد، در این راه موفق بوده است، چون خودِ من، در دو سه جا از فیلم، که انصاری داشت سر دخترش داد میزد، خنده ام گرفت.
پرداختن به موسیقی های مختلف در این فیلم، از نکات مثبت و درخور توجه این فیلم است. در طول فیلم، موسیقی های زیادی پخش می شود که می تواند حال خوب را به مخاطب برگرداند. در ضمن، پخش موسیقی های مرحوم مرتضی پاشایی حین دوچرخه سواری نادی می تواند برای طرفدار های مرحوم پاشایی، خوشحالی به ارمغان آورد و آهنگسازی های کریستف رضاعی، برای مخاطبان مورد توجه باشد.
اما دو نکته در لامینور دیدم که دوستشان نداشتم. یکی اینکه، بنظرم مهرجویی میتوانست پایان بهتری را برای فیلم رقم بزند. پایان لامینور کمی عجیب و غریب و برای من ناپسند است و به نظرم، کاش مهرجویی کاری می کرد که فیلم، بهتر تمام شود. کامنت های بسیاری را از مردم دیدم درمورد این که فیلم، بدون روند داستانی و قصه است. اگر مهرجویی، پایان بهتری را برای فیلم در نظر می گرفت، شاید این خرده نیز به فیلم گرفته نمی شد. دومین نکته، به سختگیری شدید من در جزئیات مربوط می شود. در سکانس های ابتدایی فیلم می بینیم که مهرداد صدیقیان، پسرعموی نادی، پیش پدر نادی می آید و لایو اینستاگرامی نشان می دهد که نادی در آن، درحال ساز زدن به همراه گروه نوازندهاش است. تا این جای کار، کاملا قابل و قبول و بجاست. اما مشکل من، با چند سکانس بعداز این صحنه است، زمانی که نادی و پدر و مادر و پسرعمویش، همگی در خانهٔ نادی جمع اند و پسرعموی نادی، آن لایو اینستاگرامی را به مادر نادی نشان می دهد. اشکال کار اینجا بود که گوشی موبایلی که دست پسرعموی نادی بود، همان لایو اینستاگرامی را با همان کامنت های مردم در لایو نشان می داد. تا آن جایی که من می دانم لایو اینستاگرام وقتی ذخیره بشود، دیگر کامنت های آن معلوم و ذخیره نمی شود و فقط خود فیلم است که باقی می ماند، اما در این سکانس، کامنت های آن لایو نیز نوشته شده بود و معلوم بود که همان تصویر موبایل صدیقیان در سکانس اول، در سکانس بعدی نیز آورده شده و به اصطلاح، آن را روی این یکی چسبانده اند که این به نظرم ضعف یک فیلم سینمایی است که به جزئیاتی به این شفافی نپرداخته است!
در آخر، فیلم لامینور را به شخصه دوست داشتم. جدا از ریزه کاری هایی که به نظرم مهرجویی بهتر بود اعمالش کند تا فیلم، با کیفیت تر و بهتر بشود، اما همین که یکی از موسیقیایی ترین فیلم های ایرانی و یکی از حال خوب کن ترین های آن را ساخته، زیباست و به نظرم، در فیلم های خوب و قابل قبول اخیر ایران، به راحتی جای می گیرد (البته نه در صدرش!)