ویرگول
ورودثبت نام
محمد شیخ سفلی
محمد شیخ سفلی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

ماجرای من و پونیشا

من از دار دنیا، یه گوشی هوآوی دارم و یه کامپیوتری که پردازنده‌ش، پنتیوم ۴ اینتله؛ یعنی عهد بوق. قبل از کنکورم، توی بحبوحه خوندن درس بودم که سایت پونیشا رو پیدا کردم. یه سایت فریلنسینگ که باهاش میتونستم دو قرون کسب درآمد کنم، چجوری؟ من از آفیس مایکروسافت همیشه خوشم میومد. توی بچگیم با پاورپوینت خودم رو عجین کرده بودم و حالا نوبت این بود که وقتمو با وورد بگذرونم. پس منِ بچه کنکوری تصمیم گرفتم که وسط درسام، توو سایت پونیشا ثبت نام کنم که بعداز کنکورم، با کار تایپی که میکنم، دست کم خرج خرید دوتا کتاب جدید رو دربیارم و محتاج بابام نباشم. واسم خیلی مهم بود که دستم توی جیبم باشه. پس دست به کار شدم و توی اون سایت ثبت نام کردم. چندماه بعد، وقتی کنکورم رو دادم، با یه مشکل برخورده بودم که اسمش رو گذاشتم مشکل اول. منِ بدبختی که همیشه یه پام توی چاله‌ست و اون یکی پام هم به خاطر گیر بودن اون پام توی چاله، میلنگه، همون یه کامپیوتر عهد بوق هم که داشتیم پوکید. یعنی یه شب، نشسته بودم پشتش و داشتم از اینترنت استفاده میکردم، یهو صفحه آبی ویندوز واسه‌م پدیدار شد! اونم توی ویندوز ۷!! بعدشم کامپیوتر خاموش شد و دیگه ویندوزش بالا نیومد. کنکور رو که دادم هنوز کامپیوتر خراب بود و من، کاملا غمگین. اینکه نمیتونستم توی این سه ماه تابستون، دو قرون پول دربیارم، حسابی من رو برده بود توو آمپاس! خلاصه ناامید داشتم ول میگشتم که یه دفعه یه روز تصمیم گرفتم وورد نسخه اندروید رو نصب کنم توی گوشیم و ببینم میشه باهاش نوشت یا نه. وورد رو نصب کردم و موفق شدم که توی گوشی تایپ کنم. با خودم گفتم:«خب حالا دیگه. عالی شد. دیگه میتونم توو پونیشا و سایت های فریلنسری کار کنم.» رفتم توی سایت پونیشا، گشتم تا یه آگهی تایپ پیدا کردم. ثبت درخواست زدم و با خودم گفتم:«ایول. دیگه تموم شد. میتونم حالا یه ذره پول دربیارم.» فردا شد، خبری نبود، پس فردا شد، هیچ خبری نشد، همینجوری تا یه هفته صبر کردم. هیچ خبری نبود. ای بابا. این چرا قبول نمیکنه. رفتم توی صفحه کارفرما، دیدم آخرین بازدیدش یه هفته پیشه?. با خودم گفتم:«زرشک. بخشکی شانس. این که یه هفته‌س نیست.» بازم دنبال آگهی گشتم. یه آگهی تایپ دیگه گیر آوردم و درخواست دادم. بازم صبر کردم تا اینکه دو روز بعد، وقتی سایت رو داشتم چک میکردم، شاخ درآوردم. آخه آمپاس از این بالاتر؟؟ توی اون آگهی، لااقل صدتا پیشنهاد وجود داشت که 1 الی 2 روز فرصت تایپ برای خودشون زده بودن. حالا این وسط یه نفر گیر اومده بود که پیشنهاد 7 روزه داده بود و در کمال تعجب، اون پیشنهاد انتخاب شده بود!! آخه آمپاس تا چه حد؟؟! دوباره ناامید شدم و برگشتم با ناامیدی سراغ گوشی بازی خودم. دوباره فرداش پیشنهاد یه آگهی رو ثبت کردم که کارفرمای اون، فردای اون روز، پیشنهاد من رو خوند اما بهم جوابی نداد. ای تف توو این شانس.

حالا یه ماه از کنکور گذشته و من هنوز در به در دنبال اولین پیشنهادم که ثبت کنم و کارم شروع شه و بتونم ۴ تا اسکناس پول دربیارم.

لوگویی که امید من رو ساخت. امیدی که بعدا تبدیل به خاکستر میشه :(
لوگویی که امید من رو ساخت. امیدی که بعدا تبدیل به خاکستر میشه :(


پونیشاپولکسب درآمد
محمد شیخ سفلی هستم. علاقه مند به نوشتن. اینجا ممکنه درمورد هرچیزی صحبت کنم. داستان هم ممکنه بنویسم. کانال تلگرامم رو اگه دوست داشتید دنبال کنید: @sheykhsofla7
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید