moha629
moha629
خواندن ۱ دقیقه·۷ سال پیش

ویز و راه های رسیدن به خدا!

برای عید دیدن منزل یکی از اقوام دور رفته بودیم. بعد از چایی، میزبان شیرینی سنتی شهرشان (قزوین) را تعارف کرد. پدرم پرسید: «این شیرینی رو از کدوم محله قزوین گرفتین؟» میزبان گفت: «نمی دونم والا!» پدرم با تعجب پرسید: «مگه میشه ندونی از کجا خریدیش؟» میزبان هم پاسخ داد که: «حاج آقا اسم شیرینی فروشی رو زدم تو ویز،دیگه خودش راهنماییم کرد.» از اینجا به بعد بحث رفت سمت ویز و اسنپ و تحریم و تلگرام و این موضوعات. وسط های بحث میزبان گفت:«اما حاج آقا من از وقتی با ویز کار می کنم ایمانم به خدا تقویت شده» بعد که دید همه با تعجب نگاهش می کنند شروع کرد به توضیح دادن. آنچه در ادامه می نویسم صبحت های میزبان ما درباره ویز و راه های رسیدن به خداست:

«محل کار من سمت خیابون مطهریه (محل زندگی هم محدوده پاسداران). عصرها که میخوام بیام خونه ویز میزنم. راه روتین من اینه که بیام مطهری بعد مدرس بعد همت و بعدش پاسداران. یعنی به سمت شمال و شرق باید بیام. اما بعضی وقتا که ویز میزنم میبره منو پایین ولیعصر (به سمت جنوب) و از سمت غرب میارتم بالا. من چون به ویز اعتماد دارم میدونم که اون الان کل وضعیت شهر رو میدونه و اگر میگه بجای این که بری شمال تا به مقصدت برسی، باید به سمت جنوب بری، حتما یه چیزی میدونه که اینو میگه. یعنی من با وجودی که میدونم دارم ۱۸۰ درجه خلاف جهت رسیدن به مقصد میرم ولی به ویز اعتماد می کنم و میرم. اتفاقا چند بار هم که به حرفش توجه نکردم مثل چی پشیمون شدم!
حالا این قضیه باعث شد من اعتقادم به خدا چند برابر بشه. چون خدا همه چیو میدونه پس اگر یه جاهایی اون وری منو نبره که خودم میخوام حتما مصلحتی هست که خدا برام خواسته.»

ویز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید