روانشناسی کودک
وقتی نزد پزشک عمومی می رویم، بدون نسخه حاضر به ترک اتاق نیستیم.اصلا نیازی به اصرار ما نیست، پزشک محترم در حین توضیحات ما دال بر چگونگی حالمان ، دارو می نویسد.
حال با همین پیش فرض نزد مشاور یا روانشناس می رویم.اگر مدت زمان دیدار ما بین چهل و پنج دقیقه تا یک ساعت است، چهل دقیقه فقط ما حرف می زنیم و او هیچ نسخه ای نمی نویسد.شاید اگر بیشتر بگوییم در لحظه خروج از اتاق پشیمان شود و نسخه ای تجویز کند.این بار برای روان ما.نه ،واقعا تصمیم به این عمل ندارد.با تعجب از اتاق خارج می شویم.
در موقعیت روانشناس کودک گاه شنیده ام که مادری به منشی می گوید: کار خاصی نکردند، من فقط صحبت کردم.این هزینه ویزیت را باید کامل پرداخت کنم؟با خودم زمزمه می کنم کار خاصی نکردم، کار خاص یعنی راهکاری ندادم؟، نسخه ای به دستشان ندادم؟ تکلیفشان را با زندگی مشخص نکردم؟ یا فرزندشان را تربیت نکردم؟
وقتی با روان یک انسان روبه رو هستیم یعنی لایه های پیچیده شخصیت که طی سالیان شکل گرفته است.اگر بخواهم کار خاصی بکنم باید زوایای روان فرد را بشناسم جدای از شناخت کودک با فضای خانه و خانواده هم سرو کار دارم.این فرایند ساعتها طول می کشد.
مادر یا پدر بعد از مدتها تلاش برای راضی کردن خود به دیدار من آمده اگر ناراضی برگردد، توجیه خوبی است برای ادامه ندادن.وقتی در سایر موقعیتها پیشنهاد میشود که باید کودکت را یک روانشناس ببیند.می گویند: رفته ام.فایده ای نداشت.چند بار جسم ما بیمار شده و گفته ایم دکتر رفته ام فایده ای ندارد.دیگر نمی روم!
حرفه ما از معدود مشاغلی است که افراد به سختی می آیند و به راحتی می روند.