وقتی صحبت از کودک و دنیای کودکی است، به اندازه نگاه آدمیان تفاوت دیدگاه وجود دارد. لحظه ای به دایره لغات، بدون کلمات ارزشی فکر کنیم. خود وجود هر کودک را به رسمیت بشناسیم و بس. چه اتفاقی رخ میدهد ؟ به نظرم در دنیای روانشناسی کودک، رفتارگرایان دچار کمبود واژه خواهند شد.( لازم نیست بگویم که من روانشناس کودک با رویکرد رفتار گرایی هستم. )
قبل از اینکه کودکی در کنار خود پرورش دهم، توصیه هایی با رنگ کلمات تقریبا ارزشی، لابه لای ادبیات من حضور داشت. بعد از مادرانگی، رنگ و لعاب توصیه و نصیحت رخت بر بست. با این احساس عجیب که الان در موقعیت مادری درست رفتار می کنم یا قبلا که برای مادر روبه روی خود،حرف می بافتم. چون قضیه روشن نبود، مشاوره و درمان را به کناری نهادم و اندیشه کردم. هر لحظه درگیر درست و غلط رفتار کودکم با طرز تربیت خود بودم. اکنون در کنار شغل تمام وقت مادری می نویسم و با نوشتن، کودکان سرزمینم را پرورش میدهم .
وقتی ملاکی برای کامل بودن، وجود خارجی ندارد، کودک بهتر چه کاربردی دارد؟ مادری می گفت: "من سراپا عذاب وجدانم. کاش رفتارم بهتر بود." من با خود زمزمه می کنم رفتار بهتر، کودک بهتر، مادر برتر، پدر بدتر!
کلامم پراکنده می شود . آگاه باشید که نوشتن کار امروز من است. رزومه ندارم.