دیروز یه مصاحبه با آقا احسان رضایی داشتم درمورد کتاب و اوضاع و احوالش : درباره کتاب حرف بزنیم! و خب خودمم دلم خواست از این یار همیشه مهربان مظلوم حرف بزنم.
حرف که نه، بیشتر دنبال غر زدنم. از قیمتهای بالا، از سیاستهای تکراری و بیفایده، از نویسندههای ناشی، از بلاگرهای نویسنده و... . اما فارغ از همه اینا دوست داشتم به رابطه خودم و کتاب غر بزنم! به رابطهای که تحتالشعاع سریالها و فیلمها و باقی سرگرمیجات زندگی قرار گرفته. دلم برای اوقات دبیرستان تنگ شده؛ همون اوقاتی که یواشکی، دور از چشم مامان، به جای کتاب کنکور، رمان میخوندم! یک یاغیگری در ابعاد کوچک!
کاش دوباره رفاقتم با کتاب عمیق بشه. کاش دوباره نتونم از خودم جداش کنم.
باری؛ میتونم شهادت بدم که اوضاع کتاب چندان خوب نیست! حداقل دور و بر ما اینطوریه که نویسندههای اینستاگرامی طیف عظیمی از تینیجرها رو تسخیر کردن و کتاب رو تبدیل کردن به یکی از همون کالاهای پرزر و برقی که تبلیغش میکنن!
باید به حال این یار مهربان مظلوم گریست!
و به حال مسوولی که تصور میکنه با یارانه صد تومنی میتونه مردم رو به کتاب خوندن تشویق کنه!
دلم برای کتاب باز تنگ شده، و برای محفلی که توش "از کتاب حرف بزنیم"!
بیاید از کتاب حرف بزنیم، بیاید غر بزنیم :)