قدم میزنم در جاده ی زندگی و از مسیر لذت میبرم میدونم گاهی چاه گاهی خار گاهی بی راهه و گاهی آدمهایی اشتباهی لحظه های سخت و دلگیری رو برامون ساختن با این حال با علم این که این جسم زمینی کالبدی هست که روح من رو به حدفی والا تر هدایت کنه تمام این دانستنی ها زره ای از رازآلود بودن این معمایی هستی کم نمیکنه و این من و تحریک میکنه با چشم باز زندگیم رو زندگی کنم و در انتها با یک شعر این پست رو تمام میکنم
در این دو روز زندگ
یک روز هم به دلدادگی
دادیم به حرص عمر را
چندصباحی به سادگی
تلف شد آن عمر گران
از خود به خود شرمندگی
گر یک نفس هم مانده است
میگویم عشق است زندگی
