پیشرفت، موفقیت و خوشبختی چی هستند و چطور خوشبخت بشیم؟
شاید در نگاه اول به نظر برسه که پیشرفت احتمالا نزدیک شدن موفقیت باشه و وقتی توی جنبههای مهم زندگی یعنی کار، ارتباطات و سلامتی به موفقیت رسیدیم میشیم آدم خوشبختِ داستان.
چزهایی که در ادامه با هم در موردشان صحبت میکنیم نه پشتوانه علمی داره و نه حتی افرادی اومدن در موردش صحبت کردن، این ها صرفا چیزهایی هستن که به نظر درست میومد و خواستم ببینم نظر شما چیه در موردش!
بیایید با چند مثالی شروع کنیم که قطعا همه ما حداقل یکی از این موارد را شنیدهایم:
اگر من پزشکی دانشگاه تهران بیاورم در زندگیم به موفقیت میرسم.
اگر با فلان شخص ازدواج کنم خوشبخت میشوم!
اگر این کلاس آموزشی را بگذرونم احتمالا میتونم توی شغلم پیشرفت کنم.
یک روزی به جایی میرسم که چشمای این فلان فلان شده کور بشه.
ای کاش بابام پولدار بود.
بزرگ شدم یک بی ام و میخرم.
یک لحظه به این مثالها نگاه کنید، همه اینها در یک چیز مشترک هستند، اون چیز "نیاز" است.
ما نیاز داریم به فلان چیز یا فلان شخص و در طول زندگی مدام تلاش میکنیم که این نیازهای لعنتی را بر طرف کنیم. هر بار که یکیش بر طرف میشه، از دلش چندتای جدید بوجود میاد.
سوال اساسی الان اینه: این نیازها از کجا میان؟
قانون نیاز
هر کدوم از ما یک سری نیازهایی داریم. نیازهایی مثل قبول شدن در دانشگاه شریف، بچه آوردن، خرید ماشین بی ام و، ضایع کردن یک نفر خاص، رسیدن به عشق و مواردی مثل این.
نمیخواهم اینجا از مازلو و اون هرمش که احتمالا هممون یک بار اسمش را شنیدیم بگم. بلکه میخواهم از ترکیب نظریات مختلف با چاشنی ایده پردازی شخص استفاده کنیم و بگیم در ذهن ما نیازهایی وجود دارد و منشا این نیازها عبارتند از:
خانواده: اگر کمی در مورد نظریه ارتباط متقابل بدونیم یا حتی ندونیم و فقط در خلوت خودمون بنشینیم و فکر کنیم میبینیم که ای بابا خیلی چیزایی که الان میخواهم چیزایی بودن که یا پدر و مادر ( فردی که بیشتری تعامل را در خردسالی و کودکی با ما داشته ) گفتن، " بچه باید بهش برسی " یا ما از رفتارشون اینطوری از رفتارشون برداشت کردیم که رسیدن به فلان چیز باید هدف ما باشه و ما به اون نیاز داریم!
جامعه: باز هم در نظریات مختلف روانشناسی در مورد ناخودآگاه جمعی و تاثیر جامعه بر تفکرات خودمون شنیدیم و احتمالا کمی هم در موردش به صورت خودکار میدونیم. میشه بهش گفت همون فرهنگی که جامعه و به خصوص رسانه غالب بر ذهن ما گذاشته.
شخصیت: نمیخوام نظریات زرد روانشناسی مثل mbti، کهن الگوهای یونگ و این جور چیزها را در موردشون حرف بزنم ( هر چند در جای مناس شاید این ها هم به کار بیاد )، اما به هر حال هر کدوم از ما موقعی که به دنیا اومدیم یکسری خصلت هایی داشتیم که میتونه روی نیازهایی که برای خودمان انتخاب میکنیم تاثیر بگذارد. یکی حسود، یکی کمالگرا یکی دیگه هم مغرور و... خلاصه که سرشت هر شخص نیازهایی را در زندگی برای اون به وجود میاره که نمیشه به این راحتی نادیدشون گرفت.
انتخاب: اینجای داستان میخوام یکم از ویلیام گلسر و نظریه جذابش ( نظر شخصی ) وام بگیرم و بگم یک بخش بزرگی از نیازهایی که ما در طول زندگی میخواهیم بهشون برسیم فقط به انتخاب های ما بستگی داره و اینکه ما چه فکری در مورد پدیدههای مختلف میکنیم.
البته اگر بخواهیم یکم تیزبازی دربیاریم، شاید بتونیم بگیم انتخابهای ما بستگی به شخصیت، جامعه و خانواده ما داره! شاید پر بیراه نباشد اما یک ترم دیگری وجود دارد و آن را باید در سه چیز بررسی کرد:
دانش ما: دانشی که از خواندن متنها ( کتاب، مجله، کپشن شبکههای اجتماعی و... )، مشاهده و گوش دادن به مطالب و دورههای آموزشی و در نهایت از تجربه ما به دست آمده است.
هوش هیجانی: خیلی مهم است که بتوانیم هیجانات خود را در انتخابهای خود کنترل کنیم و قبل از تصمیمهای مهم زندگی کمی هم فکر کنیم. چند نفر را دیدهاید که با هوش زیاد، با سواد از یک خانواده سطح بالا انتخابهای اشتباهی انجام دادهاند و به صورت زنجیروار نیازهایی برایشان به وجود آمده که میتوان گفت از دست رفتهاند.
اشتباهات شناختی: اگر بخواهم در مورد اشتباهات شناختی و تاثیر آن بر انتخابهای ما برای نیازمند کردن خود در زندگی صحبت کنم احتمالا باید صدها صفحه و چند صد هزار کلمه بنویسم ولی از آن جایی که نه وقت هست و نه حوصله ارجاع میدهم به کتاب فوقالعاده " تفکر سریع و کند " شاید که با خواندن این کتاب کمی بیشتر رستگار شویم.
خب حالا که تا حدودی میدانیم چطور نیازهای مختلف در ذهن ما شکل میگیرند بیاییم به مفاهیم پیشرفت، موفقیت و خوشبختی برسیم.