در باغ داشتم قدم میزدم، آسمان تاریک و ابری به شدت گرفته بود و انگار که میخواست گریه کند؛ ولی خودش را نگه داشته بود.بعد از اندکی بغض آسمان شکست و گریه کرد،زار زار.
وقت باران داشتم قدم می زدم،بوی خاک باران زده را با تمام وجود استشمام می کردم ، گل ها را نگاه می کردم که باران به آن ها طراوت تازه ای بخشیده بود،درختان را می دیدم که دست های شان را رو به آسمان برده و حمد پروردگار می گویند؛چه زیبا. در آن لحظه یاد بیتی از سعدی افتادم:
«کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند نه همه مستمعی فهم کند این اسرار»
آری، سعدی کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند ولی بعضی انسان ها با وجود بخشش خداوند ،کفر نعمت می کنند و به راستی که اینگونه انسان ها از حیوانات نیز پستترند.