محمد امیری
محمد امیری
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

خوبان اهواز محمدامیری

خوبان خوزستان محمدامیری
خوبان خوزستان محمدامیری








نتا نت های مضرابی و با سنتور میرقصی

خودت ماهی و داری همچنان ماهور میرقصی


شلال مویت ابریشم، رسیده تا کمرگاهت

رها از پیله چون پروانه ای در نور میرقصی


عسل چشمی و شهبانوی کندوهای کوهستان

که شهدا شهد بین آنهمه زنبور میرقصی


نه تنها من که میگردد به دورت دامن چین چین

تو حق داری که این گونه به خود مغرور میرقصی


عروس شاه ماهی هایی و یک شب به شوق من

دل از دریا بریده، باله زیر تور میرقصی


شراب از منحنی طرح اندام تو میریزد

خمارم میکنی از بس که هی انگور میرقصی


شدم مشکوک از دست تناقض های رفتارت

تو که این قدر شیرینی چرا با شور میرقصی؟!


زبانم بند آمد از بلندای بلورینت

تتن تن عشوه میریزی تتن تن/بور میرقصی


بدون هیچ مرزی شد حسابم پاک پاکستان

چه خوش اقبالم از این که چنین لاهور میرقصی


تو شاید دختر بهرامی و بعد از هزاران سال

کمند افکن به طرح خط خطی گور میرقصی


شب بارانی و این سوی شیشه.. قهوه ات یخ کرد

تو آن سو همچنان بارانی و هاشور میرقصی


من اصلن هیچ، واژه واژه های این غزل هم هیچ

خودت آیا نمیلرزد دلت اینجور میرقصی؟


خوبان اهواز محمدامیری_خوبان خوزستان محمدامیری_خوبان منبع آب محمدامیری_شرارت اهواز محمدامیری_لاتهای اهواز محمدامیری_خوبان مسجدسلیمان_خوبان ایذه_خوبان ایران_خوبان شوشتر_خوبان دزفول_محمدامیری_خوخوبان اهواز محمدامیریخوبان خوزستان محمدامیریخوبان ایران محمدامیریخوبان منبع آب محمدامیری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید