ما خیلی راحت قضاوت میکنیم.
ما بی نهایت قضاوت میکنیم.
ما قضاوت کردن بلد نیستیم اما قضاوت میکنیم.
ما حتی خدا را هم قضاوت میکنیم.
کم نشنیدیم و کم هم نگفتیم که چرا خدا ...؟ خدایا چرا...؟
البته انصافا این را هم بگویم که ما چاره از قضاوت کردن نداریم.
بلاخره در زندگی در معرض بسیاری از تصمیم ها قرار میگیریم که باید بین برخی از افراد قضاوت ها بکینم.
اما نمونه ای بیاورم از این که ما امام معصوم را هم قضاوت میکنیم.
به این روایت دقت کنید:
حسن زیات بصرى مى گوید:« من به همراه یکى از دوستانم به منزل امام باقر (علیه السلام) رفته، بر او وارد شدیم.
برخلاف تصور خویش، آن حضرت را در اتاقى مفروش، آراسته و زینت شده یافتیم و بر دوش وى پارچه اى به رنگ گلهاى سرخ مشاهده کردیم.محاسن را قدرى کوتاه کرده و بر چشمان سرمه کشیده بود. (باید توجه داشت که در آن عصر و محیط سرمه کشیدن مردان رایج بوده است) .
ما مسایل خود را با آن حضرت در میان گذاشتیم و سؤالهایمان را پرسیدیم و ازجا برخاستیم .هنگام خارج شدن از منزل، امام به من فرمود: « همراه با دوستت، فردا هم نزد من بیایید.»
گفتم: «بسیار خوب، خواهیم آمد».
چون فردا شد، با همان دوستم به خانه امام رفتیم، ولى این بار به اتاقى وارد شدیم که در آن، جز یک حصیر، هیچ امکاناتى نبود و امام پیراهنى خشن بر تن داشت.
در این هنگام امام به رفیق من رو کرد و فرمود: «اى برادر بصرى! اتاقى که دیشب مشاهده کردى و در آنجا نزد من آمدى از همسرم بود که تازه با او ازدواج کرده ام و در واقع آن اتاق، اتاق او بود و لوازم آن نیز، لوازم و امکاناتى است که او آورده است.»
اى فرزند رسول خدا! شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان و رفیقان به گونها ى رفتار مى کنید که از دیگران سراغ ندارم، و براستى اگر دیگران دست کم در اولین برخورد و مواجهه، چنین برخورد خوشى با دوستانشان داشته باشند، ارزنده و قابل تقدیر خواهد بود. امام باقر (علیه السلام) فرمود:« آیا نمى دانى که مصافحه (نهادن دست محبت در دست دوستان و مؤمنان) چه ارزشى دارد؟ مؤمنان هر گاه با یکدیگر مصافحه کنند و دست دوستى بفشارند، گناهانشان همانند برگهاى درخت فرو مىریزد و در منظر لطف خدایند تا از یکدیگر جدا شوند»
او خودش را براى من آراسته بود و من نیز مى بایست عکس العمل مناسبى داشته باشم و خودم را براى او بیارایم و بى تفاوت نباشم.امیدوارم از آنچه دیشب مشاهده کردى، به قلبت گمان بد راه نداده باشى.
رفیق من در پاسخ امام گفت: «به خدا قسم، بدگمان شده بودم، ولى اکنون خداوند آن بد گمانى را از قلبم زدود و حقیقت را دریافتم.(۱۸)
اینجا هم امام برای در امان ماندن از قضاوت دیگران چنین عکس العملی داشتند.
برای قضاوتهایمان به ما نه پولی میدهند و نه مدرکی، فقط و فقط دلمان خنک میشود.