میدونم از نظر خیلی از دوستان دیگه شورش در اومده و خیلیا بابت استفاده از موتورهای هوش مصنوعی مثل ChatGPT دل خوشی ندارن اما همچنان معتقدم دنیای تولید محتوای آینده تحت تاثیر (و بهتره بگم تحت تسلط) هوش مصنوعی قرار میگیره. در هر صورت، من برای شرکت توی کمپین ویرگول در مورد "چالش تجربه زندگی با بیاختیاری ادرار" زمانی نداشتم که بخوام مطلب درخوری تهیه کنم، از طرفی هم میخواستم به اندازهی خودم از این چالش حمایت کنم، برای همین از ChatGPT کمک خواستم، و این هم داستانی که ChatGPT ساخته:
خاطرهای از "یک روز جای من" با بیاختیاری ادرار
اوایل قرنطینه بود، و زندگی همه ما به دلیل ویروس کرونا وضعیت پریشانی داشت. من نیز از همه چیز خسته شده بودم و دوست داشتم کمی آرامش به ذهنم برگردد. اما آنچه که در آینده منتظرم بود، کاملاً متفاوت و شگفتانگیز بود.
روزی که آفتاب به شدت میتابید، تصمیم گرفتم یک سفر کوتاه به اطراف شهر بروم و نزدیکترین طبیعت را تجربه کنم. به همراه دوستانم، ساک را پشت سر میانداختیم و در میان طبیعت پرسه میزدیم. بودم که یک احساس عجیب و غریب در بدنم حس کردم. همه چیز به نظر عادی میآمد، اما احساس میکردم چیزی اشتباه است.
نگران شده بودم، اما از دوستانم پنهان کردم و تلاش کردم که به طبیعت لذتبخش اطرافم بپردازم. اما هر چه گذشت، احساس بیاختیاری ادرار در دستم و شدتبخشتر شد. طبیعت و زیباییهای اطراف، همه به نظرم مات و بیرنگ میآمد. از دوستانم فاصله گرفتم و تصمیم گرفتم که خودم را در آرامش و تنهایی سرزمین طبیعت یافتهام.
پس از مدتی، احساس نگرانی و ناراحتیام بیشتر شد. چگونه این اتفاق افتاده بود؟ چرا من با این مشکل روبرو شدم؟ آیا همچنان باید دروغ بگویم و این مشکل را پنهان کنم؟ با چند خط محاورهی تلفنی، تصمیم گرفتم با خانوادهام این مشکل را به اشتراک بگذارم.
هنگامی که با خانوادهام صحبت کردم، حس بیاختیاری ادرار روز به روز بدتر شد و نمیتوانستم بر طبیعت متمرکز شوم. با همت و پشتکار خانوادهام، به پزشک مراجعه کردم و مشکلم را شرح دادم. پزشک با دقت از من سوالاتی پرسید و تشخیص مشکل را گذاشت: "بیاختیاری ادرار"، یک بیماری که ممکن است به دلیل عوامل مختلف اتفاق بیفتد.
به یاد دارم که در آن لحظه آب چشمانم جاری شد. احساس رهایی و قدردانی از خانوادهام و دوستانم را دریافت کردم. احساس ناامیدی و انزوا رفته، جایش به امید و تصمیم به درمان گذاشت. با پشتیبانیهای مراقبانهی خانواده و دوستانم، با اطمینان مراحل درمانی را طی کردم و بهبودی پیدا کردم.
اکنون، با تجربهای از نزدیک با بیاختیاری ادرار، میدانم چقدر این چالشها میتوانند زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهند. اما با پشتیبانی و حمایت اطرافیان، میتوانیم با هر چالشی روبرو شویم و زندگیمان را بهتر کنیم.
امیدوارم این داستان مفهوم و جذاب برای شما بوده باشه
منتشر شده در ویرگول توسط محمد قدسیان https://virgool.io/@mohammad.ghodsian
آخرِ تیر ۱۴۰۲