محمد کوهستانی
محمد کوهستانی
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

دوازده مرد خشمگین؛ هنر رندانه گفت‌وگوکردن

مشغول درس‌خواندن بودم که دوستم رضا پیشنهاد فیلم‌دیدن را مطرح کرد. من نپذیرفتم و عذر درس را مطرح کردم؛ ولی رضا گفت: این فیلم فرق دارد! یک لوکیشن، یک موسیقی و اما دوازده بازیگر که فقط با دیالوگ‌هایی در زمینه استدلال، زمان را متوقف می‌کند. گویی آن 96 دقیقه از عمرت حساب نمی‌شود. با خودم گفتم بعداً هم می‌شود درس خواند! این فیلم ارزش دیدن دارد.

دوازده مرد خشمگین، درامی قضایی است و از نکات جالب در مورد آن می‌توان گفت که اولین تجربه سینمایی سیدنی لومت (Sidney Lumet) بوده که از قضا جزء پنج فیلم برتر تاریخ IMDb می‌باشد. داستان فیلم در مورد پسری است که متهم به قتل پدر خود شده است و ظاهراً تمام شواهد نیز بر علیه اوست. حال دوازده نفر به عنوان اعضای هیئت منصفه انتخاب شده‌اند و وظیفه دارند درمورد این حکم تصمیم بگیرند.

اعضای هیئت منصفه، هر کدام نماینده سبکی فکری در جامعه هستند و بیشتر صحبت‌های من پیرامون آن‌ها می‌چرخد. البته کمی به عقب‌تر از بحث در مورد هیئت منصفه برگردیم: هیئت منصفه چیست و چه جایگاهی در دستگاه قضایی آمریکا دارد؟

سیدنی لومت و نگاه انتقادی‌اش در زمین حریف؛ این بار در دادگاه!

این اثر به سیستم قضایی آمریکا نگاهی انتقادی دارد. سیدنی لومت وقتی به نقد جریانی می‌پردازد که بتواند آن را در مکان درست خودش انجام دهد. مثلاً در بعد از ظهر سگی، محوریت فیلم انتقاد به سیستم سرمایه‌داری بود و لوکیشن فیلم‌برداری نیز بانک بود. در این اثر نیز سیستم قضایی، سیبلِ لومت بوده و لوکیشن فیلم‌برداری دادگاه. برای اینکه کمی بهتر بتوانم در این حوزه اظهار نظر داشته باشم، با یکی از آشنایانم که اطلاعات قضایی دارد صحبت کردم.

در آمریکا افراد بالای هجده سال، بالغ و سالم، حداقل یکبار به دادگاه احضار می‌شوند و به خدمت می‌پردازند. بعد از ورود به دادگاه، طی آزمونی جهت اطمینان از پایداری و عدم زوال عقل فرد، او به عنوان یکی از دوازده نفر هیئت منصفه انتخاب می‌شود و در جلسه محاکمه حضور می‌یابد. سپس به همراه دوازده نفر دیگر به اتاق مشورت می‌روند و بحث می‌کنند و تا زمان اتخاذ تصمیم گناه‌کار یا بی‌گناه، حق خروج از اتاق را ندارند. شاید بتوان این جریان را اینگونه توصیف کرد که مردم، مردم را قضاوت می‌کنند و اگر کاری در میان توده مردم جُرم بنظر برسد، پس جُرم است. عدالتی با قوانین نانوشته که شاید در آن جنبه‌های انسانی و اخلاقی بیشتر لحاظ می‌شود. البته احتمال سوگیری و فریب‌خوردن اعضا نیز وجود دارد امّا هرکس رای خودش را دارد و برآیند تصمیم هیئت منصفه و قاضی، سرنوشت متهم را رقم می‌زند.

تا اینجا همه چیز حساب‌شده به نظر می‌رسد؛ امّا لومت به چه چیزی پرداخته است؟ در مقام عمل، هیئت منصفه بشدت اهمال‌کار است. بدین‌گونه که توافقی بین خود اعضا حاصل می‌شود که همان تصمیم دادگاه را نهایی کنند و بدون بحث اضافه به جلسه پایان دهند! اغلب این جلسات کمتر از نیم‌ساعت طول می‌کشد و این یعنی هیئت منصفه کاملاً توافقی و به شیوه‌ای مرسوم، همان رای دادگاه را نهایی می‌کند. این کار می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد: فرار از مسئولیت و احتمالاً عذاب وجدانی که می‌تواند گریبان فرد را بگیرد، درگیری و مشغله کاری بالای فرد و یا حتی دلایل سطحی نظیر رسیدن به مسابقه بیس‌بال تیم محبوب شخص مذکور! هر چه که هست، هیئت منصفه به نمادی فرمالیته در سیستم قضایی آمریکا تبدیل شده و لومت به خوبی به این موضوع پرداخته است. در بین افراد حتی اگر افرادی هم تمایل به بحث‌کردن داشته باشند، تسلیم تقابل جمع با فرد می‌شوند که البته پروتاگونیست این فیلم، هنری فوندا، افراد را با خود همراه می‌کند و با جمله‌ای زیبا به جمع‌بندی آنچه که در این بند گفتیم می‌پردازد: فکر می‌کنم جان انسان، ارزش یک ساعت بحث‌کردن را داشته باشد.

دوازده نماینده، دوازده طرز فکر و دوازده لحن گفت‌و‌گو

مطابق انتظار، افرادی که در هیئت منصفه حاضر می‌شوند طیف‌های گوناگونی را شامل می‌شوند. از مردی با ذوقی کودکانه برای این هیئت منصفه که برایش تجربه‌ای نو محسوب می‌شود تا مردی که رسیدن به مسابقه بیس‌بال یا کارهای شرکتش در اولویت هستند و این جلسه را کسل‌کننده می‌داند، دور میز نشسته‌اند. هنری فوندا به عنوان شخصی که می‌خواهد مقابل یک جمع یازده نفره‌ای که مانند سنگ دربرابر حرفشان مقاوم هستند و حتی حاضر به این نیستند که برای جان یک انسان مقداری وقت خرج کنند، مسئولیت سنگینی برای گفتگو و مباحثه دارد و بهتر است که این کار را به نحو احسنت انجام دهد.

یکی از تکنیک‌هایی که هنری فوندا برای گفت‌وگو استفاده می‌کرد، شناخت شخصیت بود. فوندا با هر شخصیت طوری صحبت می‌کرد که می‌طلبید؛ به پیرمرد احترام می‌گذاشت، با اهمال‌کاری‌ها برخورد جدی می‌کرد و بطور غیر مستقیم اعتماد مرد کارگر را جلب می‌کرد و در موقعیت مناسب خشمگین می‌شد یا حتی سکوت می‌کرد.

اما مهم‌ترین تکنیک گقتمانی فوندا، این بود که استدلال‌های متناقض با اتهام را که باعث تبرئه‌شدن پسر از قتل پدرش می‌شد، با روندی تدریجی بیان می‌کرد و از بازگوکردن اطلاعات به یکباره خودداری می‌کرد. او اجازه می‌داد که بحث‌ها شکل بگیرد و متقابل به بحث اصلی، استدلال خود را رو می‌کرد. متعاقب به این اقدام، افرادی که به او می‌پیوستند اگر استدلالی داشتند که در ابتدا به نظرشان بی‌اهمیت جلوه داده می‌شد، محکم‌تر بیان می‌کردند و به چرخه تامل و درنگ فکریِ فوندا می‌پیوستند. از نقطه‌ای به بعد دیگر حتی فوندا هم استدلال خاصی را بازگو نمی‌کرد و بقیه افراد بودند که در بیان حقایق سهیم می‌شدند.

دوازده مرد خشمگین به جهت دیدگاه‌های انتقادی و روانشناختی موفقی که دارد، فیلمی قوی به شمار می‌رود. دوازده مرد خشمگین به ما می‌آموزد که تصویر سیاه و سفید، موسیقی یکنواخت آن‌ هم فقط در ابتدا و انتهای فیلم و لوکیشنی به پهنای اتاقی کوچک، نه تنها خسته‌کننده نمی‌شود، بلکه اگر هنر رندانه گفت‌وگوکردن را دوست داشته باشیم، لذت بخش نیز خواهد شد.



دوازده مرد خشمگینبررسی فیلمسینمای کلاسیکاستدلالبحث کردن
جایی برای عدم عود‌کردن آتازاگورافوبیا.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید