ویرگول
ورودثبت نام
محمد رضوی
محمد رضوی
محمد رضوی
محمد رضوی
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

قصه ماشینی که برگشت

تا چند وقت پیش فکر می‌کردم «ردیاب ماشین؟ اینا واسه آدمای وسواسیه!» خودم هیچ‌وقت حس نمی‌کردم نیاز دارم بهش. ماشینم هم خیلی خاص نبود. یه پرشیا مدل پایین، معمولی، ولی خب... کلی خاطره، کلی زحمت پشتش بود.

تا اینکه یه شب جمعه، اونم حوالی ساعت ۹ شب، فقط ۵ دقیقه رفتم داروخانه سر کوچه. وقتی برگشتم، جا خوردم. نه خبری از ماشین بود، نه از اون پنج دقیقه لعنتی.
فقط وایساده بودم و یه حسِ خالی زیر پام. یه لحظه باورم نمی‌شد.

یهو یادم اومد... چند هفته پیش یه ردیاب استیلاک ST30 گذاشته بودم روی ماشین، فقط چون یکی از دوستام خیلی اصرار کرده بود. همون لحظه با گوشی رفتم سراغ اپلیکیشن.
نقشه باز شد.
ماشین داشت می‌رفت سمت جنوب شهر. قلبم داشت می‌زد توی دهنم ولی حداقل فهمیدم هنوز شانسی دارم.

سریع به پلیس زنگ زدم. لوکیشن لحظه‌ای رو براشون دادم. راستش انتظار نداشتم خیلی جدی بگیرن ولی گرفتن.
نیم ساعت بعد، پلیس ماشین رو پیدا کرد. تو یه کوچه خلوت، کنار یه دیوار. قفل فرمون رو شکسته بودن ولی هنوز خودش اونجا بود. حتی ضبط و وسایل تو داشبورد هم دست نخورده بود.

اون شب فهمیدم فرق بین یه ردیاب داشتن و یه ردیاب خوب داشتن چیه.
استیلاک واقعاً کارشو کرد.

حالا هر وقت یکی می‌گه ردیاب لازمه یا نه؟، بدون تعارف می‌گم:
اگه یه شب ماشینت بره و برنگرده، اون موقع می‌فهمی ردیاب یعنی امنیت روانی.

ردیابردیاب خودروجی پی اس خودروجی پی اسجی پی اس ماشین
۰
۰
محمد رضوی
محمد رضوی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید