ویرگول
ورودثبت نام
Mohammad Ali Shahbazi
Mohammad Ali Shahbazi
Mohammad Ali Shahbazi
Mohammad Ali Shahbazi
خواندن ۶ دقیقه·۱ ماه پیش

قدرت کوچ‌پذیری؛ هنر زنده‌نگه داشتن رابطه‌ای دوسویه فراتر از جلسات کوچینگ

چکیده:

این نوشتار به کاوش در ماهیت رابطهٔ زنده و دوسویهٔ کوچ‌پذیری می‌پردازد که در تمامی لحظات تعامل میان کوچ و کوچی و در طول دوره کوچینگ جریان می‌یابد. نویسنده با پررنگ کردن این ایده که یادگیری و تحول، پیوسته و در فضای بین جلسات نیز با شدت بیشتری تداوم دارد، استدلال می‌کند که حتی پایان آگاهانه و اخلاقیِ رابطهٔ کوچینگ، زمانی که با احترام متقابل و تشخیص به وقت صورت گیرد، خود می‌تواند جلوه‌ای از بلوغ و کوچ‌پذیری اصیل و عاملی در جهت رشد باشد. این نوشتار تلاش می‌کند تا با تلفیق بینش‌های فلسفی و راهبردهای کاربردی به‌روز، دیدگاهی نوین برای درک بهتر جایگاه و مسئولیت کوچ و کوچی در مشارکتی توافقی و حرفه‌ای، با رویکرد کوچینگ ارائه دهد.

مقدمه: زنجیر پنهان رابطه‌ی کوچ و کوچی

همراهی
همراهی

در آغاز هر رابطه‌ی مشارکتی کوچینگی، همه‌چیز می‌تواند در ظاهر منظم و امیدوارکننده باشد.
در جلسهٔ آشنایی (صفر)، کوچی با اهداف مشخص و شفاف حاضر می‌شود. کوچ با گوش‌دادن فعالانه به خواسته‌های کوچی و معرفی ساختار و فلسفهٔ کوچینگ — شامل رویکرد، مدل کاری و روند جلساتش — زمینه‌ساز اشتیاق مشترک در هر دو طرف می‌شود و در نهایت به توافقی دوسویه منجر می‌گردد.

خبرِ به‌ظاهر بد اینکه با تمام نشانه‌های به‌ظاهر خوب، گاهی این مشارکت در طول دوره از درون پیش نمی‌رود؛ در جلسات گفت‌وگو برقرار است اما عمقی ندارد؛ مشارکت هست اما حرکتی به سوی چشم‌اندازِ کوچی دیده نمی‌شود. این چنین لحظاتی یک عنصر به نام «کوچ‌پذیری»، خود را آرام‌آرام نشان می‌دهد؛ مفهومی عمیق و پنهان در پسِ آن است که نمی‌توان قدرت‌اش را نادیده گرفت، مانند دوچرخه‌ای دونفره که رکاب‌زنان در حرکت آن مشارکت دارند، اما حرکت دوچرخه فقط وابسته به رکاب‌زدن آن دو نیست، بلکه مستلزم چرخش زنجیر دوچرخه است. بدون چرخش زنجیر، رکاب‌زدن شاید بیهوده شود. کوچ‌پذیری همان زنجیری است که حرکتِ این دوچرخه را ممکن می‌سازد.


قضاوت یا کشف؟ بازنگری در مفهوم

کشف
کشف

یکی از نگاه‌های قضاوتی شتاب‌زده و رایج، تکیه بر برخی نشانه‌ها و نتایج بسیار ارزشمند ولی اولیه و خام است؛ مانند اقدام نکردن کوچی به تعهدات خود، سکوت‌های طولانی کوچی در مواجهه با سوالات کوچ و نشانه‌های رفتاری به‌ظاهر مقاومتی دیگر که در حین جلسه، بعد از جلسات و گاه فوراً منجر به زدن برچسبِ «کوچ‌ناپذیر بودن» می‌شود.

اما این برچسب، از دید من ممکن است نوعی استفاده‌ی ابزاری و تخریبی از نشانه‌هایی است که در واقع می‌توانند سرنخ‌هایی ارزشمند برای کوچ باشند. وقتی کوچ برای اثبات فرض اولیه‌ی خود (کوچ‌ناپذیر بودن)، ممکن است علاوه بر آسیب‌زدن به کوچی، نقش و مسوولیتش را نادیده بگیرد تا خود را تبرئه کند. به سخن دیگر، کوچ مسوولیت و قدرت مشارکت کوچینگی خود را در مدیریت مؤثر این فرایند کم می‌کند.

فرصت‌هایی کم‌نظیر برای شروع جستجو و کشفی عمیق همسو با ارزش‌هایی پنهان و تعهداتی ناخودآگاه تبدیل شوند.
مثلاً: "وقتی کوچی در پاسخ به سوالی سکوت می‌کند، کوچ چگونه می‌تواند این سکوت را به فرصتی برای کشف تبدیل کند؟"

کوچ با ذهنی باز، کنجکاو و انعطاف‌پذیر میتواند فضای گشودگی برای کوچی را خلق کرده و هر لحظه نو بشنود، شاید همان نقطه‌ای که «حرکت متوقف شده» به نظر می‌رسد، بتواند سرآغاز پویشی برای تغییرات پایدار، رشدی مستمر و تحول‌آفرین شود.

گاهی، کوچ‌ناپذیر خواندنِ کوچی، بازتاب کوچ‌ناپذیریِ خودِ کوچ است؛ از جنسی دیگر، از جنسِ ناتوانی در اعتماد به خود، مدیریت مؤثر فرایند و حضور ‌و صبری حرفه‌ای.

به دید من، کوچی «کوچ‌پذیر» زاده نمی‌شود.


کوچ‌پذیری چگونه رشد می‌کند؟ دو مسیر برای پرورش آن

اگر کوچ‌پذیری برچسبی قضاوتی نیست و ثابت نیست، پس چیست؟

چشم‌انداز
چشم‌انداز

تاکید می‌کنم که به دید و تجربه‌ی فعلی من، کوچ‌پذیری حقیقتی ایستا نیست، بلکه فضایی در حال شکل‌گیری است؛ و مانند بذری است که در رابطه‌ای مشارکتی، برابر، زنده و امن میان کوچ و کوچی رشد می‌کند که با تعهدات و مسوولیت‌پذیری هر یک در جایگاه خود، در جلسات و بین جلسات همراه است و از دو راه قابل مشاهده و ارزیابی مستمر است:


مسیر اول: در دل جلسات

مشارکت
مشارکت

در جلسات کوچینگ، کوچی با حمایت و همراهی کوچ و به‌کارگیری مهارت‌ها و ابزارهای حرفه‌ای — از پرسش‌های قدرتمند و بازخوردهای هدفمند گرفته تا سکوت آگاهانه، استعاره و قیاس — با عمیق‌ترین لایه‌های وجود خود روبرو می‌شود.

در این مسیر، او الگوهای رفتاری، فکری و احساسی خویش را می‌کاود و هر آنچه را برای رسیدن به خواسته‌اش در حال و آینده در مسیر اهداف دوره لازم و مطلوب است را شناسایی می‌کند تا در نهایت شفافیت، تصمیمی آگاهانه بگیرد و اقدامی خودانگیخته را رقم بزند. اینجا بذر تعهدات آگاهانه در فضای مشارکتی برابر، در سرزمین نادانسته‌ها کاشته می‌شود؛ جایی که نمی‌داند که «نمی‌داند».

مسئولیت و مدیریت خلق این فضا بر عهده‌ی کوچ است؛ فضایی از جنس اعتماد و احترامی متقابل برای حضوری اصیل و آگاه در هر لحظه، با تکیه و پایبندی بر شایستگی‌های حرفه‌ای و اصول اخلاقی کوچینگ، زمینه‌ای برای رشد بذری را فراهم می‌کند که هنوز جوانه نزده و نیازمند همراهی از جنس درک،همدلی و شفقت است و که در نهایت در گرو خواست، انتخاب و مسئولیت‌پذیری خودِ کوچی به شکوفا شدن است.


مسیر دوم: در فاصله‌ی بین جلسات

یادگیری مستمر
یادگیری مستمر

پرداختن به «هستی کوچ» در فاصله‌ی بین جلسات، ورای هر نگاه عملکردمحور، فرصتی است برای نگریستن کوچ به خویشتن؛ برای پرورش کوچ‌پذیری و بهره‌گیری از قدرت آن در فضای مشارکت.

مثلاً: وقتی کوچی در پاسخ به سوالی سکوت می‌کند، کوچ چگونه می‌تواند این سکوت را به فرصتی برای کشف تبدیل کند؟

در این میان، کوچ می‌تواند از خود بپرسد:

• در جلسه‌ی گذشته، تا چه اندازه فضایی امن، بی‌قضاوت و پذیرنده ایجاد کردم؟
• سبک و لحن من در ارائه‌ی بازخورد، تا چه حد کنترل‌گر و هدایت‌گر بود و تا چه اندازه
دعوت‌کننده و حمایت‌گر؟
• بازخورد من چگونه بر شکل‌گیری فضای مشارکت یا جهت‌دهی و اصلاح رفتار اثر گذاشت؟
• به چه میزان با حضور و توجه، کوچی را شنیدم، نه در انتظار نوبت سخن گفتن خود؟
• سکوت‌های کوچی برایم چه معنا داشت و چگونه با آن‌ها در ارتباط بودم؟
• در پایان جلسه، کوچی تا چه اندازه احساس مشارکت،
مالکیت و تعهد نسبت به کشف‌ها و اقداماتش داشت؟
• چه نکته‌ای در مورد خودم دریافتم که پیش‌تر از آن آگاه نبودم؟

پاسخ به این پرسش‌ها به کوچ کمک می‌کند تا حضوری مؤثر و بودنی حمایتگر و مسئولانه را نه‌فقط در جلسات، بلکه در فاصله‌ی بین جلسات نیز حفظ و پرورش دهد؛ جایی که فرایند ادامه دارد، حتی وقتی گفت‌وگو متوقف شده و جلسه‌ای برگزار نمی‌شود، و بستری برای ظهور بینش‌های نوین در دل تجربیات فراهم می‌آورد.


جمع‌بندی: کوچ‌پذیری، رابطه‌ای زنده و دوسویه

توافق برد برد
توافق برد برد

در پایان، از نگاه من آنچه کوچینگ را تعریف می‌کند، مشارکتی دوسویه است؛ همان‌گونه که کوچ‌ها در جست‌وجوی کوچی‌های ایده‌آل خود هستند، کوچی‌ها نیز به‌دنبال کوچِ ایده‌آل خود می‌گردند.

گاهی این همراهی ممکن است از سوی هر یک از طرفین متوقف شود؛ نه به‌خاطر «کوچ‌ناپذیری»، بلکه به این دلیل که در آن زمان، این رابطه‌ی خاص بستر مناسبی برای پیشرفت و حرکت به سمت اهداف توافق‌شده فراهم نکرده است.

چنین تصمیمی، اگر در فضای انسانیِ محترمانه‌ای و با حفظ اختیار و حق انتخاب دوطرفه اتخاذ شود، خود می‌تواند نشانه‌ای از قدرت کوچ‌پذیری باشد؛ چرا که بخشی از کوچ‌پذیری، توانایی دیدن، تشخیص و انتخاب رابطه‌ای مؤثر، یادگیرنده‌محور، کشف‌محور و هم‌راستا با اهداف و چشم‌اندازهای توافق‌شده است.

به عنوان یک کوچ متعهد، گاه مسئولانه‌ترین اقدام، تشخیص مرزهای حرفه‌ای و ارجاع کوچی به متخصصان دیگر — از جمله روان‌درمانگران، مشاوران یا دیگر خدمات حمایتی — است. این انتخاب آگاهانه نه تنها نشان‌دهنده تعهد به رشد کوچی است، بلکه تجلی بلوغ حرفه‌ای در شناخت محدوده‌ها و محدودیت‌های کوچینگ و احترام به سایر حرفه‌‌های حمایتی ارزشمند دیگر محسوب می‌شود.

در مسیر یادگیری و رشد، هر گام کوچک می‌تواند دریچه‌ای به دنیایی از امکانات تازه بگشاید.


بخش‌هایی از این مقاله با الهام از چارچوب آخرین به روزرسانی صلاحیت‌های اصلی فدراسیون بین‌المللی کوچینگ (ICF) تدوین شده است.

منابع:

1. International Coach Federation. (2025). ICF Core Competencies. (rev. 09.08.25)

2. International Coach Federation. (2024). ICF Code of Ethics.

3. ایبوک مدل به روز شده صلاحیت‌های اصلی ICF 2025 (ترجمه فارسی) در پنل دانشجویی، انتشار توسط آکادمی کوچینگ FCA انگلستان. (شهریور ماه ۱۴۰۴)


کوچکوچینگتوسعه فردی
۲
۰
Mohammad Ali Shahbazi
Mohammad Ali Shahbazi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید