درود فراوان خدمت عزیزانی که این مطلب رو میخونن شاید تعجب کنید بگید ممکن نیست نمیشه این کلا از بیخ یک شایعه بیش نیست اصلا محاله این حرف ها رو برای ما مردم عامی میگن که بتونن خودشون پست و مقام بگیرن و از این دست صحبت ها .
نه عزیزان نه دوستان شاید باورش سخت باشه اما هم صدا و سیمایی ها هم روحانیون هم شورا نشینان هم مسند نشینان هم مجلس نشینان روسای بعضی قوه های خاص و متروکه ( خالی از سکنه ) وزارت اطلاعات ( بخش مربوط به صدا و سیما و منفک از مسائلات اجتماعی و سیاسی ) وزارت خواب و تامین کالای اجتماعی بله همه این عزیزان دست در دست یکدیگر و به شکلی پر شور و با حضور افتخاری رئیس شبکه 3 و 1 و سایر وابستگان و آشنایان غیر از شبکه 4 که از نظر آنها هرگز نباید با مسئولان آن وارد هیچ مبحثی شد تا پایین ترین ها مثل روابط عمومی شبکه های یاد شده و همچنین آبدارچی آنها و و همچنین مغز متفکر همه شخصیت برجسته باریکلا اسکافیلد ( واژه ای ایرانی معادل مایکل اسکافیلد خارجی ) در شوری ( همفکری ) سنگین و با در نظر گرفتن تجربه های گذشته و نگرانی های مردم از اینکه کیفیت فیلم ها و سریال ها و برنامه های دیگر غیر از بخش مسابقه ها دارد روز به روز فراتر از آب می رود در یک سور بزرگ که در آستانه شب یلدا و بعد از درگذشت ناگهانی یک نویسنده متفکر و دارای اهل فن که تا زمان زنده بودنش همه به نیکی ازش یاد کردن و روحش شاد باشه و با رفتنش نظمی که در نگارش فیلنامه ها وجود داشت هم پر کشید و رفت .
بگذریم برگردیم سر بحث اصلی مسئولانی که شبانه روز تلاش می کنند مخاطبان را شاد و راضی نگه دارند و اینقدر هم که تلاش می کنند همه و به اصطلاح اون دسته از اقشار جامعه که اهل تماشای تلویزیون ایران داخلی هستن انگشت به دهان متعجب مانده اند که چرا سایر کشورها از این عزیزان آموزش نمی گیرند برای ساختن محتواهای باب میل مردم تلویزیون دوست ملی اما نه مثل اینکه هر چی دو دو تا چهارتا می کنیم و هر چه بالا و پایین می کنیم و به قولی تاس مخصوص منچ را هر طور می چرخانیم انگار قرار نیست هرگز نمره شش برای مردم ثبت شود و این مسئله نشان دهنده این است که مسئولان امر نه تنها به امورات سرگرم کننده مردم کاملا بی توجه شده اند بلکه نشان میدهد آنها از هر چیزی که به نظرشان از یک کشور دیگر بازخورد خیره کننده داشته باشد و حتی اگر شان رسانه ملی را بالا ببرد برایشان زجر آور است زیرا که زمانی اگر خاطرتان باشد نود نامی بود که وقتی وجود داشت از سراسر جهان بیننده داشت ایمیل و پیامک و تماس و پیغام و پسغام محبت آمیز بود که برای شبکه جاری میشد اما صد حیف که افراد خاصی با منظور خاصی حالا شاید بیرون از مسئولان روی کار امروزی و دیروزی و فردایی با تحت فشار قرار دادن مسئولان امر آنها را وادار می کنند از فرامین آنها پیروی کنند و شاید هم مسئولان خودشان مقصر هستند و هیچ فشاری از بیرون دایره بر آنها نیست و خودشان هستند که دوست ندارن کسی از خودشان محبوب تر باشد کنار گذاشتن مجری محبوب و قدیمی برنامه نود و تحت فشار قرار دادن دوست چندین ساله او برای تصدی بر صندلی او و قبول نکردن او و نهایتا رفتن او به خارج از کشور و بیان واقعیت هایی از پشت پرده هر چند کاملا شفاف نبود اما این را ثابت کرد که محبوب شدن شاید در ایران شاید به سختی بدست بیاید و مسلما هم همینطور است و کار یک جمله و دو جمله و تعریف و تمجید از کسی محبوبیت نمی آورد و این بارها ثابت شده در ایران اما جنتلمن ایرانی و مجری برنامه نود به شکل ناباورانه ای نه از مجری گری برنامه ای که خود تهیه کننده آن بود کنار گذاشته شد بلکه حتی بلافاصله او را از گزارش کردن رشته مورد علاقه اش هم منع کردن و رسما از حضور او در شبکه ممانعت به عمل آوردن تا بدین گونه و به تصورخودشان یکی از مشکلاتی که مردم کشور از آن ناراحت بودن یعنی بی اهمیت بودن بیشتر برنامه های صدا و سیما را حل کرده باشند زیرا که مسلما یک برنامه ورزشی پر طرفدار در رشته پر طرفدار که محبوبیت قدیمی بین همه تیم ها داشت و شان و منزلت شبکه مربوطه را بالا برده بود میتوانست یکی از مشکلات اصلی حوزه در بخش کمبود کیفیت لازم را دارا باشد و چنانچه غیر از مجری و تهیه کننده قدیمی و محبوب مردم شخص دیگری می آمد و عنان کار را در دست می گرفت حتما کمیت محصولات تولیدی صدا و سیما و شبکه مربوطه بالا می رفت و این میتوانست از مدیر تقریبا جوان شبکه یک قهرمان بسازد نزد مردم به این شکل که شخصی آمد به سازمان که قدرت این را داشت که مجری محبوب مردم را کنار بگذارد و خب مردم ایران هم که اکثرا دنبال ناجی هستن این را به منزله یک اتفاق خوشایند و فراتر از آن می نگرند .
زمان گذشت تا رسیدیم به یک برنامه محبوب دیگر اما اینجا دیگر خبری از ورزش و مجری نبود هر چه بود توانایی نویسنده بود و توانایی های بازیگران سریال شش قسمت رفت و همچنان محبوب ماند حتی دختر بچه های شخصای اصلی سریال هم کم کم جایی میان مردم باز کردن و مردم ارتباط عاطفی با آنها برقرار کردن به خصوص که آنها دو خواهر بودن و با همین سریال در کنار هم حضور داشتند و قد کشیدن و بزرگ شدن تا رسیدن به جایی که حضورشان ملموس تر از همیشه بود جایی که قرار بود خانواده آنها با آنها در سریال حسابی بر سر حضور داشتن در فضای مجازی و داستان های مربوطه حسابی سر و صدا راه بیندازند و حسابی مردم را به وجد بیاورند و هم جنبه آموزندگی آن را بازتاب دهند اما قدر مسلم صرفا برای یک اتفاق که اگر کمی نگرش عمیق تری در آن میشد متوجه میشدن که چیزی جز یک نقشه کثیف و حساب شده برای دشمنی با این دو نوجوان نبوده و کلا بر فرض اینکه بخواهیم سخت گیرانه هم حساب کنیم باز هم چیزی آنچنانی اتفاق نیفتاده بود که بخواهند کلا قلم بر روی نام این دو نوجوان بکشند اما از آنجا که مسئولان به شدت فضای مجازی را فضای هاری می دانند و قرار هم بر این بوده که در سری هفتم سریال بیشتر در همین مورد بحث و صحبت شود اما آقایان ترجیح دادن از فرصت بدست آمده ناشی از درگذشت نویسنده اصلی سریال بهترین استفاده را کنند و با گمارئدن نویسندگان جدید کل سریال را طبق میل خود تحریف کنند تا بدین گونه بتوانند از محبوبیت این سریال و بازیگران توانمند آن کم کنند که این خود نشان دهنده این است که آنها از همه چیز وحشت دارن از محبوبیت دیگران از فضای مجازی از توانایی بالای بازیگران و محبوبیت بیش از حد آنها و دیگر مسائلات اینچنینی .
نویسنده این مطلب بر فرض اینکه اگر قرار بود با توجه به نوشته های همین مطلب در سطور پیشین این سریال ادامه پیدا کند و فصل هشتم و نهم و دهم اینها ساخته بشود و بر فرض عدم انصراف بازیگران اصلی این سریال از ادامه دادن با آن مسلما اتفاق های عجیبی شاید رخ بدهد مثل ...
کنار گذاشتن همسر شخصیت اصلی به دلیل اینکه او در تربیت فرزندانش کوتاهی کرده و آنها را به حال خود رها کرده تا در فضای مجازی از خود هر چقدر می خواهند عکس و ویدیو نشر دهند و در فصل نهم هم بهتاش کنار گذاشته میشد زیرا او یک جوان هرزه از نظر مسئولان خواهد بود زیرا مرتبا در فضای مجازی و واقعی حوالی یک دختر می گردد که قرار است اگر خانواده آن دختر موافقت بنمایند با هم ازدواج کنند اما خب با توجه به قرارهای یواشکی این دو ممکن است این رابطه به هرز برود و هرگز به ازدواج ختم نشود و این یعنی بد آموزی کما اینکه این یک سریال اجتماعی است و نویسنده می تواند برای شخصیت های داستان طوری بنویسد که هم جنبه آموزندگی داشته باشد و هم جنبه سرگرم کنندگی سریال از بین نرود و هم تبلیغ و پیام منفی نداشته باشد برای جوانان پس بدین ترتیب و با احتمال ضعف نویسندگی نویسندگان مسئولان این شخصیت را هم به دلیل محبوبیت کنار می گذارند و در فصل دهم هم احتمالا مرد اصلی سریال که در فصل پیش همسرش از او جدا شده و او را ترک کرده است هم کنار گذاشته می شود زیرا که یک مرد به تنهایی در حالت مجرد بودن و نداشتن فرزند در کنار خودش می تواند او را وارد راه هایی دیگری مانند اعتیاد کند که این هم خود ازار دهنده است در فصل یازدهم هم با توجه عدم حضور زن و شوهر و فرزندان که جزء پایه و اساس اصلی سریال بودن و نیستن بر فرض باز هم موافق بودن سایر بازیگران برای ادامه کار بدون مقدار دستمزد دریافتی با توجه به اینکه فشار اصلی قصه روی آنها خواهد بود زیرا که خانواده اصلی قصه کنار رفتن و خب طبیعتا پدر مرد اصلی قصه هم که کنار می رود چون وقتی پسری در کار نیست پدر میخواهیم چیکار می ماند خواهر مرد اصلی و شوهرش که خب آنها هم با توجه به نبودن برادر در قصه میخواهند باشند که چه چیزی را به مردم نشان بدهند اینکه شوهرش مرتبا تیک عصبی دارد و قصد دارد برای درمان به خارج از کشور برود و آنها هم به همین بهانه خیلی زود کنار می روند
بعد از این قضایا خواهد بود که بر فرض توانایی و تبحر عجیب نویسندگان جدید سریال در سرهم کردن فیلنامه جدید برای فصل جدید طبیعتا باید از بازیگران جدید برای نقش های قدیمی استفاده کرد زیرا که الز این جا به بعد و در فصل آخر نیاز سریال برگشت توامان به گذشته است پس چه لزومی دارد از بازیگران حرفه ای استفاده شود همان آماتورها را گریم کرده و به شکل شخصیت های کنارگذاشته از سریال در می آورند و با یاد آوری خاطرات گذشته بیشتر سریال را جلو می برند طوری که بیننده حالت تهوع به او دست دهد و به سراغ حل کردن مشکل برود و بدین شکل تمام محبوبیتی که این سریال حتی به اندازه 10 درصد داشت نزد مردم و بازیگران آن به طور کل در بین مردم فراموش می شود و دیگر کسی از آنها یاد نخواهد کرد .
واقعا چقدر بودجه و وقت باید صرف شود برای ساختن چیزهایی که محبوب مردم نیستن اما برای کنار گذاشتن محبوب های مردم حاضرند چندین برابر هزینه کنند واقعا ساده لوحانه خواهد بود که فرض کنیم وقتی برنامه نود تعطیل شد توسط مسئولان و برای آنکه صدای اعتراض مردم را خاموش کنند حاضر شدن با هزینه ای کمتر مسئولیت یک برنامه مجری محور ورزشی را که جایگزین نود کردن به یک مجری جوان بسپارند در حالی که آن شخص خودش میدانست در حال قرار گرفتن و گذاشتن پای خود جای پای چه کسی است و او حاضر شود با دستمزد کم وارد گود شود و بار انتقادها و نفرت مردم از خودش را دستمزد ناچیز به جان بخرد این را که در نظر بگیریم متوجه می شویم بعضی ها حاضرند بریا اینکه محبوب مردم نباشد حاضرند چند برابر ساخت یک سریال طولانی هزینه کنند تا به قول خودشان از محبوبیت و شخصت او در نزد مردم کاسته شود و در عوض به محبوبیت خودشان بین مردم اضافه شود واقعا نمیتوانم به جای مردم فکر کنم و سخن بگویم اما چیزی که مسلم است اینست که آنها به زودی همین شخص را هم کنار می گذارند زیرا آنها هدف مشخصی ندارند امروز با تو هستن و فردا بر علیه تو تو راهی نداری خواه ناخواه باید به همان سمتی بروی که مجری سابق در آن بود و آن موقع است که به سیه روزی و گرفتاری دچار خواهی شد و بر خود لعنت خواهی فرستاد که ای کاش چنین اشتباهی را به خاطر مقداری پول بیشتر و برای محبوب شدن پوشالی خودم نمی کردم و آن موقع است که دیگر نه راه پس داری و نه راه پیش نه میتوانی حضور داشته باشی و نه میتوانی بروی به دیار دیگر ... پایان