چند وقتی میشه که دنبال گرفتن مجوز از ستاد ساماندهی برای کلوب ، آپارات و میهن بلاگ هستیم.
رفتیم تو سایتشان و هرچی خواستند پر کردیم و یه شماره رهگیری گرفتیم برای پیگیری.
امروز صبح وارد سایت شدیم تا اگر مجوز صادرشده بود بریم بگیریم بلکه یه جایی شاید به کارمون آمد.
وقتی وارد سایت شدیم پیام آمد که از ما نقص مدرک گرفتهاند! زنگ زدیم به ساماندهی پایگاههای اینترنتی ایرانی و دلیلش را جویا شدیم خانم محترمی که اون سوی خط بود، جواب داد، نمی شود.
گفتیم ببخشید چی نمیشود؟
گفت آقای محمد جواد شکوری مقدم نمیتونه مدیر سایت باشه. ایشون دیپلمه است و برابر مقررات؛ نمیتونیم به ایشان مجوز بدهیم و باید حداقل فوقدیپلم داشته باشه. اگر فوقدیپلم ندارید کس دیگری را معرفی کنید.
اخوی گرامی جناب آ میرزا مهدی که طرف مکالمه بود پرسید، ببینم اگر یه جوان دبیرستانی ولی باهوش و بااستعداد یعنی بخواد سایت بزنه شما بهشون مجوز نمیدید؟ گفت نه به ما گفتند زیر فوقدیپلم قبول نکنید!
پرسید مگر سواد به مدرکه؟ جواب داد به ما اینگونه گفتند و اگر فوقدیپلم دارید به یارید مجوز فعالیت در فضای مجازی بگیرید وگرنه نمی شه!
این موضوع باعث شده جوانان در رشته موردپسند خود فعالیت نکنند و در یک روزمرگی صرف و حفظ یکسری کتابها و جزوات غرق شوند و همه در پی گرفتن آن مدرک هستند از هرجایی و با هر مصیبتی به امید شغل، همسر و موقعیتی بهتر!
از همین روست که ما از دوران دبیرستان در تلاش مصیبتبار برای کنکور هستیم... سالانه میلیاردها تومان خرج کلاسهای کنکور و کتابهای کمکدرسی و تست و غیره میشود جوانان و نوجوانان و خانوادههایشان اکثراً در تبوتاب کنکور و قبولی دانشگاه بهعنوان یک آرمان و آرزوی بزرگ هستند و مشکلات روانی و عصبیتها و فرار از خانهها و... همه از جنبههای زشت این مسئله هستند.
وقتی خبر قبولیم در دانشگاه و رشته مهندسی برق را شنیدم، من هم مثل بقیه، خام و ناپخته، از اینکه به آرزوی چندین و چند سالهام رسیده بودم غرق در خوشحالی شدم و فکر کردم چه راه زیبایی پیش رویم قرار گرفته ولی و بعد از چندترم تجربه محیط دانشگاه فهمیدم که اینجا به گروه خونی من یکی که نمی سازه ولی ممکنه برای خیلیها مفید باشه و زدم بیرون ...
قطعاً منکر خاصیت و آثار علم و یادگیری نیستم و هرروز هم در این راه قدم برمیدارم، فقط تنها راه یادگیری را دانشگاه نمیدانم...
خوش به حال پدر و مادرانی که اگر روزی فرزندشان از کلاس درس اخراج شود و یا نمره کم بگیرد، میدانند که صاحبتجربه جدید و متفاوتی شده و یاد گرفته که هر چیزی اهمیت آزردهخاطر شدن را ندارد و برای فرزندانشان دعا میکنند که یک گلفروش مهربان باشند تا یک مهندس نامهربان ...!!
این هم برای حسن ختام ...
پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن ...
دعا کن مدرکت جعلی نباشد
زدانشگاه هاوایی نباشد
وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد
چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت
اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که می خواهم تورا قد تریلی
دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است
چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی