ویرگول
ورودثبت نام
محمد امین فرمان
محمد امین فرمانمحمد امین فرمان 🔰آموزش موبایل و کامپیوتر 🔰انواع نرم افزار پریمیوم به صورت رایگان کانال روبیکا محمد امین فرمان https://rubika.ir/mohammad_amin_farman_5992
محمد امین فرمان
محمد امین فرمان
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

داستان ماجراجویی


داستان راز نیل (ماجراجویی در قلب قاهره)

شب، آرام‌آرام بر شهر قاهره سایه انداخته بود. رود نیل زیر نور ماه چون نوار نقره‌ای در دل تاریکی می‌درخشید، اما در کوچه‌های باریک و پرپیچ «خان‌الخلیلی»، ماجراهایی در جریان بود که حتی خود شهر هم از آن بی‌خبر بود.

یوسف ناصف، جوانی ماجراجو و دانشجوی باستان‌شناسی، زندگی آرامی داشت تا آن شب که همه‌چیز تغییر کرد. وقتی از موزه‌ی مصر خارج شد، پیرمردی ناشناس با ردایی سیاه جلو آمد و چیزی در دست او گذاشت. قبل از اینکه یوسف بتواند چیزی بپرسد، مرد در ازدحام خیابان ناپدید شد.

در دستانش تکه‌ای پاپیروس کهنه و نیم‌سوخته بود، نقشه‌ای رمزآلود که به نظر می‌رسید به مقبره‌ای گمشده در اعماق قاهره اشاره دارد. در گوشه‌ی نقشه، تنها یک جمله با خط هیروگلیف نوشته شده بود:

> «هر که راز نیل را بیابد، سرنوشت مصر را در دستان خود خواهد داشت.»

از همان لحظه، زندگی یوسف به یک تعقیب‌وگریز مرگبار تبدیل شد. او تنها نبود که به‌دنبال این راز بود؛ سازمانی مخفی به نام «العقرب» – گروهی از قاچاقچیان آثار باستانی – نیز در پی یافتن آن بودند، و برای رسیدن به هدفشان از هیچ کاری دریغ نمی‌کردند.

یوسف برای رمزگشایی نقشه با لیلا رمضان، خبرنگار و عکاس بی‌پروا، متحد شد. آن‌ها با هم از کوچه‌های پررمز «الفُسطاط» تا زیرزمین‌های تاریک مساجد قرون وسطایی پیش رفتند. هر نشانه‌ای که پیدا می‌کردند، آن‌ها را یک قدم نزدیک‌تر به مقصد می‌برد… و در عین حال دشمنانشان نیز یک قدم نزدیک‌تر می‌شدند.

یک شب، در تونل‌های زیرزمینی متروک قاهره، در حالی که صدای گام‌های تعقیب‌کنندگان در دوردست می‌پیچید، یوسف و لیلا با نقشه‌ای پنهان در دیوار روبه‌رو شدند. روی دیوار تصویری از یک خورشید بالدار نقش بسته بود و زیر آن عبارت رمزآلود دیگری حک شده بود:

> «راه مقبره، از قلب نیل می‌گذرد.»

پازل کم‌کم کامل می‌شد. آن‌ها فهمیدند که محل نهایی در زیر یکی از شاخه‌های رود نیل پنهان شده است – جایی که هیچ‌کس هرگز به آن پا نگذاشته بود. با قایقی کوچک و تجهیزاتی ابتدایی، نیمه‌شب به دل رود زدند. در میانه‌ی راه، قایقشان هدف تیراندازی قاچاقچیان قرار گرفت و لیلا زخمی شد.

اما یوسف دست‌بردار نبود. با قلبی تپنده و دستانی لرزان، در میان موج‌های تاریک نیل شیرجه زد و در اعماق آب تونلی سنگی یافت.

در دل آن تونل، مقبره‌ای پنهان بود که قرن‌ها کسی از وجودش خبر نداشت. دیوارهایش با طلا پوشیده شده بود و در مرکز آن، لوحی سنگی قرار داشت که راز واقعی مصر را در خود داشت – نه گنجی مادی، بلکه نقشه‌ای از تمدنی فراموش‌شده که می‌توانست تاریخ را از نو بنویسد.

اما درست وقتی که یوسف می‌خواست لوح را بردارد، سایه‌ای در تاریکی ظاهر شد: رهبر «العقرب».

«این گنج از آنِ من است، پسر!»

مبارزه‌ای نفس‌گیر در تاریکی سرداب آغاز شد. ضربه‌ها، انفجارها، و ریزش دیوارهای باستانی همه‌چیز را به یک نبرد مرگ‌وزندگی تبدیل کرد. در لحظه‌ای حیاتی، یوسف با زیرکی سازه‌ای سنگی را فعال کرد که سقف را فرو ریخت و دشمنانش را در مقبره به دام انداخت.

صبح روز بعد، وقتی نور طلایی بر رود نیل می‌تابید، یوسف و لیلا – زخمی اما پیروز – از تونل بیرون آمدند. در دستانشان نه فقط لوحی باارزش، بلکه دانشی بود که می‌توانست آینده‌ی مصر را دگرگون کند.

و درست در همان لحظه، یوسف فهمید که ماجراجویی‌اش تازه شروع شده است…


نویسنده:محمد امین

تاریخ انشار:1404/7/3-پنجشنبه

|کپی منون|

راز
۳
۰
محمد امین فرمان
محمد امین فرمان
محمد امین فرمان 🔰آموزش موبایل و کامپیوتر 🔰انواع نرم افزار پریمیوم به صورت رایگان کانال روبیکا محمد امین فرمان https://rubika.ir/mohammad_amin_farman_5992
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید