این نخستین مجموعه از «عکس دیگران» است که با شما به اشتراک میگذارم. در «عکس دیگران» سراغ مجموعههای عکس مستند رفته و با شما چند فریم از مجموعههایی را که عمدتا در آژانسهای عکس غیرفارسی میبینم به اشتراک میگذارم.
سال 2016 اوج بحران تروریسم در خاورمیانه بود؛ نیروهای داعش با تصرف بسیاری از مناطق کشور عراق و سوریه هر روز خبری تازه از کشتار و جنگهای پیشبینی نشده را بر صدر اخبار رسانههای شرقی و میانه میبردند و در پس هر خبر، صدها مرد و زن و کودک یا کشته شده بودند یا آواره. وقتی داعش به عنوان مجهزترین گروهک تروریستی در حال بهم زدن امنیت خاورمیانه بود و فضای این منطقه را بیش از پیش آلوده ناامنی کرده بود، بسیاری از عکاسان و خبرنگاران از سراسر جهان به این منطقه شتافته بودند تا تصویرگر وضعیت نامناسب زندگی بومیان این ناحیه از جهان باشند. پائولو پلگرین، عکاس آژانس مگنوم از جمله عکاسانی بود که با اوجگیری تسلط داعش در مناطق عراق به این کشور سفر کرد و در نزدیکی شهر محاصرهشده موصل به عکاسی پرداخت. در این مجموعه سه فریم از او را با شما به اشتراک میگذارم و بنظر من این تصاویر نه نمایش تاریخ که اصلا خود تاریخ معاصر خاورمیانه هستند و روزی تماشای آنها یادآور میلیونها انسان است که از خشونت و جنگ در عراق و سوریه رنجهای بسیاری را متحمل شدند.
سوژه در مرکز تصویر است. در این حالت باید وضعیت به شکلی متعادل باشد. اما اینطور نیست. نامتعادل بودن تصویر را صورت نگران دختر به اوج رسانده. عکس مثل پلانِ سکانس نقطه اوج یک فیلم پر از تعلیق و دراماتیک است. در پس دختر، سربازی پیشمرگه با نگاه به جهت نگاه دختر محتوای هنر عکاسی را به چالش کشیده است. آیا عکس واقعیت را آشکار میکند یا آن را پنهان میسازد؟ آیا سوژه دختر است یا سوژه خارج از قاب عکس قرار گرفته؟
از سویی دیگر بسته بیسکوییت در دست دختر، روایت عکس را پیچیدهتر میکند. در کپشن این عکس اشاره شده که عکس در صبح زود برداشته شده است؛ این دختر در حالی که باید در خانه و در کنار خانوده به خوردن صبحانه مشغول باشد، مجبور است که در کشمکش جنگ و فرار، شکمش را سیر کند.
باد موهای دختر را و لباس بلندی که به تن دارد به رقص درآورده و شمایلی شاعرانه به عکس بخشیده است. شعر و جنگ پیوندی تاریخی دارند که در عکسهای بعدی این مجموعه نیز ترکیبی از این دو هنر دیده میشود.
روانشناسان مدرن، بیماریای با عنوان نوموفوبیا یا ترس دور بودن از موبایل را کشف کردهاند که گفته میشود یکی از چند بیماریهای روانی انسان عصر مدرنیته است. در این تصویر اما همین موضوع به چالش کشیده شده است. ابزاری که برای نزدیک کردن انسانها به یکدیگر ساخته شده است در دورهای از عصر معاصر دستگاه تبلیغ خشونت گروهی بود که تمام عملیاتهای خود را با همین وسیله انجام میداد و با ارعاب منطقه بیش از پیش بر اذهان موافقان و مخالفان خود مسلط میشد.
در این عکس علاوه بر سوژه اصلی که در نقطه وضوح کامل قرار گفته دو دست هم با وضوح کمتر جا گرفته است. دستهایی که انگار خشونت را منتقل میکنند. بیقراری دستها نشاندهنده تاثیری است که این ویدئوی موبایلی بر مردم میگذارد. اولین نشانه «ترس» لرزش دستهاست و حسی که این عکس ایجاد میکند هم حسی مشابه لرزش دست است.
ویلیام فاکنر، نویسنده آمریکایی کتابی دارد با عنوان نسبتا با طول و دراز « و همچنان که دراز کشیده بودم و داشتم میمردم» که در ایران با عنوان کوتاه «گور به گور» ترجمه و چاپ شده است. این تصویر یادآور عنوان کتاب فاکنر است.
زاویه معوج نگاه دوربین نشاندهنده سرگیجهای است که از بوی متعفن اجزای باقیمانده کشتهشدهها در این گور ایجاد شده است. در حالی که کسی از گور دستهجمعی سنجار به محیطی دیگر که گور زندگان در دام داعشافتاده است میرود یک پونکتوم اساسی در عکس شکل گرفته است. کنتراست سفیدی استخوانها و سایه مردی که زنده است نیز به نوعی این محتوا را بیرون داده که مردگان در جهانی بهتر بسر میبرند و این زندهها هستند که در گور اصلی زندگی میکنند.
لینک مجموعه عکس مگنوم که تیتر مطلب را از عنوان این مجموعه برداشته ام:
پینوشت: مجموعه عکسنوشت «عکس دیگران» را هر بار با تعداد عکسهای کم دنبال خواهم کرد تا هم نگارنده خسته نشود و هم حوصله مخاطب سر نرود! در ادامه هم سعی میکنم «عکس دیگران» را به مجموعههای شخصی ام تبدیل کنم. این اما منوط به این است که متوجه شوم چقدر مخاطبان ویرگول علاقهمند به تماشای عکس و خواندن چند سطر درباره آنها هستند؛ پس نظرات شما بدون شک در مسیر «مخاطبشناسی» من کمک خواهد کرد.
: