
کودک که بودم؛
گمان می کردم
سردتر از بستنی چیزی وجود ندارد
حال که فکر می کنم
میبینم سرد تر از بستنی،
قلب آدم هایی ست
که تا می فهمند دوست شان داریم
مارا ترک می کنند…!
بچه که بودیم ؛
جاده ها خراب بود،
نیمکت مدرسه ها خراب بود،
شیرای آب خراب بود !
زنگای در خونه ها خراب بود؛
ولی آدما سالم بودن …
بـــه سلآمتــــی بچگیمـــون کـه نه پـآهامون بــه زمیـن میرسیــــد
نــــه عقلمــــون به جآیــی میرسیـــــد^_^