در دنیایی زندگی میکنیم که به نظر هر چیزی علتی داره. پدیده ها صاحب علت هستن. اما در عین حال تقریبا همه چیز غیر قابل پیش بینیه. توی یه دنیای غیر قطعی زندگی می کنیم. این چطور ممکنه؟
به خاطر پدیده علت ها هر سیستم ساده ای خیلی سریع میتونه به یه سیستم پیچیده تبدیل بشه. یه سیستم ساده رو در نظر بگیرین.
فرض کنیم در ابتدا توی سیستم ما فقط A و B وجود دارن.
تصور کنین A میتونه روی B تاثیر بذاره و باعث بشه C به وجود بیاد. از حالا به بعد توی سیستممون A، B و C رو داریم.
حالا C ممکنه روی A تاثیر بذاره و باعث خلق D بشه یا B روی C تاثیر بذاره و E به وجود بیاد. حالا چیزای جدید تری توی سیستممون داریم. این چیزای جدید بازم میتونن رو هم تاثیر بذارن و چیزای جدیدتر خلق بشه و این روند همینجور ادامه داره.
یعنی این سیستم ساده ما میتونه به طرز باور نکردی و با سرعت خیلی زیاد رشد کنه و به یه سیستم پیچیده تبدیل بشه. به چیزی با تریلیون ها تریلیون عضو جدید که بازهم باعث میشن چیزهای جدید تری خلق بشه.
خب زمانی که سیستم ساده ما به یه سیستم پیچیده تبدیل شد چه اتفاقی میافته؟
در عین حالی که سیستم ما کاملا بر پایه علت ها و معلول هاست، اما پیدا کردن روابط و زنجیره علت و معلول ها تو این سیستم بسیار مشکله.
مثلا ممکنه تو سیستم چیزی به اسم ACGGH به وجود اومده باشه. و وجود این عضو جدید حاصل 2 تریلیون تاثیر گذاری باشه. پیدا کردن زنجیره این تاثیر گذاری ها که باعث خلق این عضو شده بسیار مشکله و قبل از خلقش، پیش بینی اینکه چنین عضوی خلق میشه هم بسیار مشکله.
چون کلی تاثیر گذاری این وسط در بین بوده و باید زنجیره این تاثیر گذاری ها طی بشه تا بتونیم با قطعیت بگیم این عضو در سیستم به وجود میاد.
تو دنیا در حال حاضر وسیله ای که بتونه زنجیره علت و معلول ها رو به طور کامل طی کنه وجود نداره. چون قدرت محسباتی بیش از حد تصور لازم داره تا تمام علت ها و معلول ها رو بتونه بررسی کنه.
از حرکت مولکول های هوا موقع تنفس من و شما، تا حرکت شن های صحرا موقع وزش باد، یا فشار دادن کلید پیانو توسط یه نوازنده و به وجود اومدن احساس در یه نفر که باعث یه تصمیم میشه.
حجم عظیم و غیر قابل تصور علت ها باعث شده دنیا کاملا غیر قطعی و غیر قابل پیش بینی به نظر بیاد.
این عدم قطعیت و حجم عظیم علت ها در لحظه لحظه زنذگی ما در جریانه. مثلا باعث میشه کسی نتونه با قطعیت بگه وضعیت بورس فردا چه جوریه و آدما فقط در این مورد حدس هایی میزنن. یا حتی نمیتونیم با قطعیت بگیم سالم از خیابون رد میشیم یا نه.
تئوری علت ها باعث خلق گوناگونی میشه. باعث میشه تو دنیا این همه چیزای مختلف و جور واجور داشته باشیم. در عین حالی که یه جور نظم رو میبینیم و حس میکنیم، اما میبینیم هرج و مرج وجود داره و هیچ راهی وجود نداره که بتونیم چیز ها رو تا ابد مرتب منظم نگه داریم. به محض اینکه اینکارو می کنیم دوباره بهم میریزن. چون مدام چیز های جدید خلق میشه و به وجود میاد، یا چیز ها رو هم تاثیر میذارن و مدام همه چیز تغییر میکنه.
حالا یه سوال، درک این عدم قطعیت، این حجم از گوناگونی و تغییر، توی اقتصاد چه کمکی به ما میکنه؟ :)