من خوبم؟ تو خوبی؟
اریک برن از دیدگاه رابطه ای آدم های با دیگر آدم ها چهار وضعیت رو مطرح میکنه :
من خوبم تو خوبی
من بدم تو خوبی
من بدم تو بدی
من خوبم تو بدی
وضعیت اول غایت و آمال و اون چیزیه که مدینه ی فاضله رو میسازه و به برابری انسان ها و اینکه همه از یک روح الهی آفریده شدند و .. غیره اشاره داره و همه ی انسان ها برای رسیدن به چنین وضعیتی باید تلاش کنند و حاصل نمیشه جز تلاش آگاهانه!
وضعیت دوم وضعیتیه که معمولا ما انسانها به صورت دیفالت از کودکی با خودمون داریم و حمل میکنیم
وضعیت سوم بیشتر آدم هایی دچارش میشن که کودکی خوبی نداشتند، تنبیه شدند، طرد شدند، کودک کار بودند و ...
وضعیت چهارم بدترین وضعیتی هست که انسان های دچارش میشوند، اگر حد خشونت و طرد شدنی که یک نفر در کودکی متحمل میشه، مثل تجاوز و ... به این و ضعیت میرسه و از نظر خودش آدم خوبیه و بقیه انسان ها بد هستند، یک ضد اجتماع به تمام معنی، شیطان صفت، محور شرارت و ... و دنبال نابودگری خواهند بود.
عده ی دیگری که به این وضعیت ینی من خوبم تو بدی میرسند روحانی های افراطی، مذهبی گراهای افراطی، گروهای تروریستی مثل داعش و القاعده و ..، راستگراهای افراطی ، فاشیست ها و پان-ایسم های مختلف هستند ...
شباهت این دسته با دسته ی قبل بسیار جالبه و اینکه تندروهای هر عقیده ای و ضد اجتماع ها دو روی سکه هستند.
سایه ی یکدیگر ...