ماجرای من و متافیزیک

سلام

من محمد امین هستم،١۶ ساله،با قوه تخیل عالی و عاشق کتاب خوندن، و همین طور عاشق نوشتن، من به موضوع های دیگه ای هم علاقه دارم مثل فیلم دیدن، و خیلی هم فیلم هری پاتر رو دوست دارم و دوست داشتم که ای کاش میشد من یه شخصیتی مثل هری پاتر بودم، منظورم کار هایی هست که انجام می‌داد _جادوگری_

خلاصه که از کار های عجیب و غریب هم خوشم میاد، حتیٰ یه مدت هم خودم از این کار ها میکردم، منظورم اینه که رفتم دنبال اینکه بتونم یه کار عجیب انجام بدم.

رفتم و تحقیق کردم درباره (علوم غریبه) بعدش که در باره علوم غریبه تحقیق کردم، فهمیدم که دستیابی به چنین علومی خیلی سخت و دشواره، پس رفتم دنبال (متافیزیک) یه مطالعه کلی و یه تحقیق کلی درباره متافیزیک هم کردم، تا حدودی آسون تر از علوم غریبه هست از بین شاخه های متعددی که داشت من از چندتاش خوشم اومد. ??

١_ چاکرا ها ٢_تله کینزی ٣_هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم ۴_چشم سوم ۴_تله پاتی ۵_ذهن خوانی و القاع ذهن

اولش رفتم و درمورد چاکرا ها خوندم، درباره چاکرا ها در دو کلمه بخوام بگم و خیلی خلاصه اینه که [چاکرا ها منابع انرژی در بدن و روح انسان هستند یا به تعریفی دیگه منابع واصل بین روح و جسم] .

بعدش هم رفتم سراغ هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم خیلی درباره این موضوع تحقیق کردم و مطالعه کردم درباره هیپنوتیزم و خودم هیپنوتیزم باید به شما بگم که واقعیت این علم خیلی متفاوت هست با اون چیزی که تو فیلم ها دیدید و حتیٰ متوجه شدم که هیپنوتیزم برای درمان هم به کار میره. تقریباً میشه گفت که دیگه در این مورد استاد شده بودم تا جایی که حتیٰ خود هیپنوتیزم رو خیلی خوب یاد گرفتم و چند بار هم خودم رو هیپنوتیزم کردم.

بعدش هم رفتم دنبال تله پاتی در این باره من خیلی وارد نیستم ولی وقتی داشتم درباره این موضوع مطالعه میکردم به واژه ای به نام «تله کینزی» برخوردم و رفتم دنبالش خیلی غرق این یکی شده بودم برای اینکه بقیه ماجرا رو بفهمید باید یکم دربارش توضیح بدم [تله کینزی یه نیرویی هست که از چاکرای دست‌ گرفته میشه برای حرکت دادن یا نگه داشتن اجسام روی هوا هست] خیلی خفنه نه! ??

حدود یک سال داشتم روش کار می‌کردم ولی موفق نمی شدم تا اینکه یه روز با یکی آشنا شدم که اون از من بهتر بلد بود این شاخه از متافیزیک رو منظورم اینه که تله کینزی رو از من بهتر بلد بود، رفتم پیشش ماجرا رو براش گفتم فهمیدم که مشکل از منه یه مرحله رو اشتباه انجام می‌دادم. اشتباهم رو تصحیح کردم و بعد خودم هم از کاری که کردم متعجب شدم _یه تمرینی بود که باید یه هرم درست میکردی و بعد اون رو روی سوزن میزاشتی اون وقت با تله کینزی اون هرم رو باید می چرخوندی_ من موفق شدم بدون‌ اینکه بهش دست‌ بزنم اون رو بچرخونم.

بعدش رفتم سراغ چشم سوم و ذهن خوانی و القاع ذهن و هنوز موفق نشدم کامل این علم رو یاد بگیرم.

پایان

?♥️?♥️?♥️?♥️?♥️?♥️?♥️?