جان لنون را همه میشناسند. ترانه سرایی مشهور و نوآور که به همراه بیتلز موسیقی را تغییر داد و جریان تازه ای در دنیا موسیقی به راه انداخت. جان لنون از سایر بیتل ها محبوب تر است. علت اصلی محبوبیت بیشتر او نسبت به آنها، محتوا بعضی از آهنگ های اوست. Give Peace A Chance و Imagine ترانه هایی با متنی به اصطلاح انسان دوستانه هستند که باعث محبوبیت عجیب غریب او در جهان شدند.
جان لنون دو بار ازدواج کرده است. ازدواج اول او با سینیتیا لنون بود. حاصل این ازدواج فرزندی به نام جولیان لنون بود. جان لنون، در سال 1968 و در هنگامی که پسرش 5 سال داشت از سینیتیا طلاق گرفت و یک سال بعد با یوکو اونو ازدواج کرد. جان لنون دوباره پدر شد و پسری با نام شان به دنیا آورد.
در واقع جان لنون در سال 1966 با یوکو اونو آشنا شد. روزی از روز های سال 1968، جولیان و مادرش از تعطیلات به خانه آمدند و یوکو اونو را در خانه خود دیدند. بعد از این اتفاق آنها تصمیم به جدایی گرفتند. هنگامی که آن دو از هم طلاق گرفتند، طبعا جولیان بسیار ناراحت بود، به همین دلیل پل مک کارتنی که در آنجا حضور داشت، برای جولیان آهنگی به نام Hey Jules خواند تا او را آرام کند، این آهنگ بعد ها به نام Hey Jude تغییر کرد. پس از اینکه جان لنون با عشقش ازدواج و در سال 1971 به نیویورک نقل مکان کرد، رابطه جولیان و جان تیره گشت. به طوری که از آن سال تا سال 1973 جولیان پدرش را ندید. و در این زمان پل مک کارتنی برای او پدری کرد.
با تشویق می پنگ، دستیار جان لنون و یوکو اونو، شرایطی فراهم شد که آنها به دیزنی لند در لس آنجلس بروند. بعد از آن به صورت منظم جولیان پدرش را می دید. رابطه پدر و پسر بهتر شد و جان لنون برای پسرش گیتار و یک سری آلات موسیقی دیگر خرید تا او را به موسیقی نزدیک کند. به مرور رابطه آنها بهتر و بهتر گشت و همگان تصور داشتند که این دو با هم خیلی خوب هستند تا جایی که جولیان لنون تصویری جدید درباره رابطه اش با جان لنون ترسیم کرد.
در مصاحبه با Telegraphجولیان لنون میگوید، فریاد پدرش در مورد عشق و صلح گوش جهانیان را کر کرده است ولی نمی تواند به کسانی که نزدیک او هستند، و ظاهرا همه چیز او هستند عشق بورزد. او معتقد است اگر انسان درست و راستگویی باشید این گونه رفتار نمی کنید. جولیان لنون می پرسد چرا پدرم به خاطر شان موسیقی را ترک کرد ولی اینکار را برای من انجام نداد؟ جان لنون از سال 1975، سال تولد شان، تا سال 1980 آلبومی عرضه نکرد. جان لنون اظهار دارد که جولیان تصادفی به دنیا آمده و "از قوطی ویسکی بیرون آمده است".
این فعال صلح اعتراف کرده است که زنان را مورد ضرب و شتم قرار داده است. او اغراق کرده که همسرش را کتک زده و او را از چیز های که دوست داشته دور می کرده است. البته او معتقد است که خشن ترین افراد دنبال صلح و عشق هستند. عجیب است، نه؟ البته با توجه به ترانه ها و ایدئولوژی که دارد این سخنان کاملا قابل هضم هستند. سینیتا لنون، همسر اولش، در کتابش نوشته است که جان لنون به او سیلی میزده است.
جولیان لنونی که بسیار عاشق مادرش است، در خانه ای بزرگ شده است که پدرش، مادرش را کتک میزده. جولیان می گوید که مجبور است بسیاری اوقات خشم و عصبانیتی که از طریق پدرش برایش به ارث رسیده را کنترل کند و در مورد پدر ظاهرا انسان دوستش، صفت پرخاشگر را به کار میبرد. شما چه فکر می کنید؟ آیا مثل جولیان لنون فکر می کنید، کسی نمی تواند فعال صلح و عاشق پیشه باشد در حالی که اینگونه رفتار می کند؟ یا مانند پدرش فکر میکنید که تضادی میان این دو نیست؟