عارف عزیزی
عارف عزیزی
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

برد، باخت، حذف...


امروز، بازی یک هشتم نهایی جام جهانی فوتسال بین ایران و مراکش بود. دو ثانیه مانده به پایان بازی، در حالی که ایران ۴ به ۳ عقب بود، برای ایران پنالتی نقطه دوم گرفته شد و من، به اتاق فرار کردم که دیدن و شنیدن بازی مانع گل زدن ایران نشود! شاید فکر کنید آدم روانی‌ای هستم، یا خرافاتی‌م، ولی قبل از قضاوت باید بقیه‌ی ماجرا را هم بدانید.

در کل، من به دنبال کردن بازی‌های تیم ملی ایران علاقه دارم. فوتبال یا والیبال یا بسکتبال یا غیره‌بال هم سرم نمی‌شود و همین باعث می‌شود که تجربیات زیادی در این زمینه داشته باشم. و بر اساس تجربیات چندساله، من به این سه نتیجه رسیدم:

۱- در بازی‌های مهم، هر گاه من به برد ایران امیدوار شوم ایران می‌بازد و هر گاه من ناامید شوم ایران می‌برد!

۲- در بازی‌های مهم، احتمال برد ایران هنگامی که من بازی را نگاه می‌کنم کمتر از زمانی است که بازی را نگاه نمی‌کنم!

۳- در بازی‌های مهم، ایران احتمالا می‌بازد!

گزاره‌ی اول که قاعدتا نباید تغییری ایجاد کند، چون هر گاه امیدوار می‌شوم، چون می‌دانم که با این امید ایران می‌بازد، ناامید می‌شوم و بلافاصله با همان استدلال، امیدوار می‌شوم و بلافاصله ناامید و این چرخه آنقدر سریع اتفاق می‌افتد که برآیندش باید صفر شود. اما گزاره ی دوم را در نظر داشته باشید تا اتفاقات زمان بازی فوتسال را بشنوید.

بازی ساعت چهار به وقت ایران شروع شد و من، از همان ابتدا به اتفاق پدر و برادرم، پای تلویزیون نشسته بودیم. همین اول، برای اینکه شرایط دستتان بیاید، باید بگویم که تیم ملی فوتسال ایران در رنکینگ جهانی، صاحب رتبه‌ی چهارم دنیا ست.

خلاصه، اوایل بازی بود، فکر می‌کنم حدود دقیقه‌ی پنج. بعد از چند دقیقه تماشای بازی، من یک لحظه کله‌ام را آنطرفی کردم که یک چیزی بردارم و در همین لحظه صدای گزارشگر آمد: «گل برای ایران!»

بعد از این گل، طبیعتا خوشحال شدم و امیدوار. اما کاش امیدوار نمی‌شدم... حدود دو سه دقیقه‌ی بعد، گل مساوی را خوردیم و بعد با بدشانسی تمام، گل دوم را، و بعد از آن گل سوم، و سپس گل چهارم. دیگر عصبانی شدم. در دلم چند ناسزای نسبتا محترمانه نثار تیم ملی کردم و با عصبانیت به اتاق رفتم و در بازه‌ای حدودا نیم ساعتی، بعضی از کارهایم را انجام دادم و وقتی دوباره برگشتم، دیدم ایران دو گل را جبران کرده!

به من حق بدهید که باور کرده باشم دیدن یا ندیدن بازی روی زدن گل توسط ایران تاثیر مستقیم دارد. هر سه گل ایران زمانی زده شد که من نمی‌دیدم و هر چهار گل مراکش زمانی که می‌دیدم. پس دوباره به اتاق رفتم تا بازی را نبینم و گل بزنیم! البته دیگر میل زیادی به برد ایران نداشتم. عصبانی بودم از باخت همیشگی ایران، عصبانی...

بعد از حدود نیم ساعت، دوباره برگشتم تا نتیجه‌ی نهایی را ببینم. سه ثانیه به آخر بازی مانده بود. دیگر ناامید بودم تا وقتی که در دو ثانیه مانده به پایان بازی یک پنالتی نقطه دوم نصیب ایران شد!

بلافاصله به اتاق برگشتم و سعی کردم امیدوار نباشم! بعد از پنج دقیقه البته فهمیدم که پنالتی از دست رفته و ایران از دور مسابقات حذف شده.

واقعا عجیب است... به جرأت می‌توانم بگویم در چهار- پنج سال اخیر، ورزش ایران در رقابت‌های تیمی به ندرت بیشتر از حد انتظارات نتیجه گرفته و این ناامیدکننده است. و در شرایطی که بهانه به اندازه‌ی کافی برای ناامیدی وجود دارد، ورزش یکی از مهم‌ترین عوامل افزایش امید است، و مبادا زمانی فرا برسد که آن هم مایه‌ی ناامیدی شود...

تصمیم گرفته‌م دیگر بازی‌های ایران را نگاه نکنم. اما از همین الان می‌دانم این تصمیم دیری نخواهد پایید...

ممنون می‌شوم نظرات خود را بنویسید، شاید تجربیات مشترکی داشته باشیم.

تیم ملیفوتسالباختایران مراکش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید