با "کیمیاگری" سال چهارم دبستان آشنا شدم. آن وقتها در کتاب فارسی درسی داشتیم با عنوان "محمد ابن زکریای رازی کاشف الکل" . براساس درس، دانشمندان آن زمان دنبال اکسیری می گشتند که مس را به طلا تبدیل کند و رازی در میانۀ این کشف و شهودها بینایی اش را از دست داد. بعد از آن واقعه پیش چشم پزشک رفت. پزشک از او پول زیادی دریافت کرد و چشمانش را مداوا کرد و به او گفت "کیمیا این است نه آن که تو در پی آنی" ... این موضوع نقطه عطفی شد در زندگی رازی و باعث شد او به دنبال رشته پزشکی برود و بزرگترین پزشک جهان اسلام در قرون وسطی شود و کاشف الکل...
ساخت قابلیت سازمانی در شرکت ها نیز به کیمیاگری می ماند ...
ساخت قابلیت سازمانی یعنی اینکه منابع سازمانی (منابع انسانی، منابع مالی ، منابع اطلاعاتی و...) را با ترتیبی ترکیب کنیم که یک شایستگی منحصر به فرد به دست آید.
وقتی راجع به منابع صحبت می کنیم، "کمیابی" روی دیگر آن است. منابع "اقتصادی"اند. مدیر به مثابه یک کیمیاگر، با بینشی که مختص مقام شامخ مدیریت است و با صبری عظیم به گونه ای این منابع محدود را چیدمان می کند که ماحصلش در زمان، یک قابلیت سازمانی منحصر به فرد است ... یک ترکیب مشابه ترکیبات شیمیایی که به سادگی تجزیه نمی شود.
در علم شیمی یا کیمیاگری ، وقتی یک ماده شیمیایی کشف می شود، می توان آن را فرمولیزه کرد و بارها و بارها تکرار کرد : تعدادی عنصر با درجه خلوص مشخص در شرایط آزمایشگاهی مشخص و با ترتیب مشخص، باهم ترکیب می شوند.
گرچه مطالعه تجربیات سازمان های برتر درخصوص ساخت قابلیت های سازمانی شان مفید است –مثلا مطالعه ساخت قابلیت مدیریت نوآوری در شرکت اپل- اما در مورد سازمانها به عنوان یک سیستم اقتصادی – اجتماعی – انسانی و به خصوص در بستر فرهنگی مشخص، وضع فرق می کند. مدیر است که با ابزارهای طراحی سازمانی که در اختیار دارد (ساختاری سازمانی، فرآیندها ، نظام های ارزیابی عملکرد، نظام های جبران خدمات و منابع انسانی) و با اشراف و بینشی که نسبت به منابعش دارد و با کلید "صبر" و با حوصله منابعش را گزینش، چینش و ترکیب می کند و شایستگی سازمانی می آفریند.
قابلیت سازمانی مستقر شده به سان یک ترکیب شیمیایی، به سادگی قابل تجزیه نیست و آنگاه مدیر می تواند بنشیند و قهوه اش را نوش جان کند ...