کری های هواداری به کنار، رسالت برخی انگار تنها معطوف به هیزم در آتش ریختن شده است.
به گزرش "ورزش سه"، در روزهای اخیر یک بار دیگر یک بسته تاریخی محل بحث و کری خوانی های شدید هواداری بین دو تیم پرطرفدار پایتخت شده است. همه چیز از آیتمی بی مورد در یک برنامه نوروزی آغاز شد، هواداران استقلال توضیحات یک آیتم را بر نتافته و آن را توهین به گذشته خود تلقی کردند و سکانس اول درگیری اینگونه رقم خورد.
مطابق انتظار هواداران خصوصا فعال در شبکه های مجازی علیرغم عدم مطالعه و اطلاعاتی محدود به چند صفحه مجازی و بریده چند تکه روزنامه قدیمی، به جان هم افتاده و هر چه بود و نبود نثار مرده و زنده یکدیگر کردند. طبق روال همیشگی افتخارات و گذشته تیم مقابل را صفر و سیاه انگاشته و تیم مورد علاقه شان را برخاسته از مکتبی دموکرات، آزادی خواه و مبرا از هرگونه خطا قلمداد کردند.
فحاشی های مکرر و گروهی نیز چاشنی این گونه درگیری ها محسوب می شود و انگار حمایت از تیم مورد علاقه بدون این مورد لطف چندانی ندارد؛ اشتباه گرفتن همیشگی مفهوم هواداری بی قید و شرط با وارونه جلوه داده حقایق.
اما نقش رسانه های هواداری؟ تیتر مدت اخیر را مرور کنید. زیر سوال بردن نام هایی که علاقه امروز ما به فوتبال وامدار خدمات چهار دهه قبل آنهاست. انسان هایی که صد البته مبرا از خطا نبوده اند، اما سنگینی طرف خدمات و افتخارات آنها در ترازو موید آن است که مطرح کردن چنین بحثی چهار دهه بعد، چیزی جز بازیچه دست گروه های هواداری رادیکال و خشن شدن در شبکه های اجتماعی نیست.
همین رسانه ها چند روز قبل از آخرین دربی، بدون سند و مدرک پیروزی های حریف در دربی را به مواد نیروزا ربط می دهند؛ توجه کنید بدون سند و مدرک. طرف دیگر برای نشان دادن تبعات سنگین ویروس کرونا از رنگ سنتی تیم رقیب بهره می گیرد و برای فروش چهار جلد بیشتر، طرفین از هیچ گونه سوژه آلوده ای برای تخطئه یکدیگر نمی گذرند.
امیل دورکیم، جامعه شناس شهیر فرانسوی در توصیف پدیده فوتبال می نویسد: "در میان خیل هواداران، ما به احساسات و کارهایی که در تنهایی در انجام آن ناتوان هستیم، قادر می شویم. این همه چیزی است که ما به دنبال آن هستیم؛ رسیدن به تعالی جمعی به دور از تنهایی."
با پذیرش این مفهوم، به نظر می رسد این همصدایی جمعی در متن امروز فوتبال در ایران نتیجه روزهای اخیر را در پی داشته است. اصواتی تند و خشن که دست به تخریب حقایقی برده اند که اطلاع چندانی از آن ندارند.
اینکه از اهمیت نمود مطرح شدن چنین مسائلی در کارزاری رسمی مانند رسانه ملی می گوییم، به این دلیل است که محدود شدن چنین کری های بین گروه های هواداری اتفاق چندان غریبی در بالاترین سطح فوتبال دنیا نیست. طرفداران میلان و اینتر نیز هر کدام با ادله خود تیم مورد علاقه شان را مردمی و دیگری را وابسته خطاب می کنند. اصلا اصول هواداری یافتن دلیلی ولو غلط برای ایجاد یک حس همبستگی بین گروهی برای حمایت بی مضایقه و ولو در بسیاری موارد خارج از مرز منطق و حساب و کتاب بوده و تا بوده همین بوده است.
اما همانطور که انتظار می رفت سیزن دوم این نبرد مانند همیشه به لشگرکشی در شبکه های اجتماعی منجر شده است. در روزهای اخیر و وقتی فرصت کنایه و توهین به یکدیگر در مورد مسائل روز فوتبال را از دست داده ایم، حالا که لیگ تعطیل شده و نمی توانیم هر هفته به یکدیگر لقب وابسته و فاسد بدهیم و نمودش را روی سکوهای استادیوم ببینیم، وقتی دیگر فرصتش نیست بعد از اینکه موقعیت تیم مقابل از دست رفت سخیف ترین الفاظ را برای انتقام توام با تحقیر استفاده کنیم، زمان خوبی بود که سری به گذشته زده و کنکاشی آلوده در اطلاعات نصفه و نیمه و عمدتا غلط داشته باشیم.
اما بر خلاف تصور، نام های بزرگ تاریخ فوتبال ایران نیز وارد این معرکه شدند. ستاره های سال های ابتدایی نیز به مرکز مجادله آمده و با متهم کردن برخی که حتی فرصت دفاع از خودشان ندارند، آتش افروز این درگیری سراسر غلط شده و ایفای نقشی عجیب در این ماجرا داشتند.
دو سه دهه قبل شرایط شاید متفاوت بود. سکوها در نهایت به بهره گیری از وسایل آشپرخانه رضایت می دادند و جنس رقابت های هواداری خوشرنگ تر بود. البته با مرور یک دهه اخیر در می یابیم اتفاق جدیدی هم شاید رخ نداده است. در این سالها لابلای کری خوانی هایمان کم هم مرحوم حجازی و نوروزی را تخطئه نکرده و خلاصه که هیچ ابزاری را برای نفرت ورزی بی نصیب نگذاشته ایم.
پیشکسوتان چهار دهه فوتبال ایران همیشه عبارتی مشترک در مطالباتشان مطرح کرده اند؛ "فوتبال را به دست فوتبالی ها بدهید." اگر این یکی خط قرمز دیگر قابل نقد باشد، خاصیت قابلیت جستجو در موتورهای جستجوگر در بسیاری از موارد بر اساس تازگی اخبار است. می گویند پروازهای همایون بهزادی در فوتبال آسیا بی بدیل بود. رد پای تکنیک ناب حسن روشن در بیشتر افتخارات دهه اول فوتبال ایران دیده می شود، بسیاری هم معتقدند لقب سلطان اصلا در ابتدا لقب علی جباری بوده، اما چه حیف که حالا اگر قرار باشد نام این نامداران را گوگل کنیم، القابی دور از واقعیت و زشت در مقابل نام شهیرشان ظاهر می شود و چه صد بدتر که در این ضدنمایش آلوده، بازیگران شماره یک هم گاهی خود آنهایی بوده اند که شهوت تیتر یک شدن را با حفظ حرمت تاخت زده اند. آنهم در شرایطی که می دانیم در روزهای تلخ، تابوت های بزرگان فوتبال ایران پناهی جز آغوش یکدیگر در شیرودی نخواهد داشت.
این سفره پهن شده بی شک روزی دامن خودمان را هم می گیرد، تا دیر نشده، مثلا همین فردا از تیتر یک محترمانه تری بهره برده و ضمن حمایت بی مضایفه از تیم خودی، بزرگان رقیب را نیز مورد تکریم قرار دهیم. هنوز فرصتش هست با یک مصاحبه تلطیف آمیز، اجازه هتک حرمت به تنی چند از مهم ترین بنیان گذاران فوتبال در ایران را بگیریم.