مقدمه
ما در تمام روابط خود محدودیت هایی را داریم. هر کدام از ما مرزهایی را اطراف خود داریم که هویت مارا به عنوان یک فرد حفظ میکند. نیرومندی آن مرز و طبیعت آن به فردی که با او رابطه داریم و همچنین به زمینه رابطه بستگی دارد.
رابطه مشاور _ مراجع رابطه ویژه ای است که به بوسیله مراجع و مشاور برای یک هدف معین برقرار شده است. مراجع وارد این رابطه
می شود و با تمام وجود به مشاور اعتماد می کند و انتظار دارد که مشاور در خلال این رابطه محیط امنی ایجاد کند که او بتواند در آن محیط بر روی مشکلات خویش کار کند.
در این تحقیق سعی شده به سوالات زیر به طور واضح پاسخ داده شود :
· رابطه چندگانه چیست؟
· این رابطه به چه صورت هایی و چگونه میتواند اتفاق بیافتد؟
· نشانه های این رابطه چیست؟
· چرا نباید مشاور وارد روابط چندگانه شود ؟
· این رابطه معمولا از جانب چه کسی است؟ مشاور یا مراجع؟
· چه کسی در این رابطه صدمه میبیند؟
· به عنوان یک مشاور برای جلوگیری از وقوع این رابطه باید چگونه برخورد کنبم؟
· قوانین نظام نامه های اخلاقی چگونه وضع شده است؟
رابطه چندگانه چیست؟
رابطه چندگانه (multiple relationship) یعنی روانشناس همزمان که در نقش متخصص مشاور است نقش دیگری را نیز برای مراجع خود بازی کند مثل دوست یا عاشق یا همکار و...و یا همچنین وقتی که روانشناس قول دهد یا تصمیم بگیرد که در آینده با مراجع یا یک نفر که با مراجع بسیار نزدیک است یا به آن مربوط می شود وارد رابطه شود.
در این بحث میخواهیم بر محدودیت های رابطه عاطفی و جنسی بین مشاور و مراجع متمرکز شویم.
این رابطه چگونه ممکن است شکل بگیرد ؟
وقتی یک نفر به روانشناس مراجعه میکند به این دلیل است که در شرایط روحی و روانی مناسبی قرار ندارد. ممکن است بسیار آسیب پذیر و ضعیف و ناتوان باشد پس ممکن است تحت تاثیر مشاور وارد بعضی از روابط شود.
حتی ممکن است خود مشاور نیز بواسطه مسایل شخصی که بعدا به آنها میپردازیم خود درگیر چنین روابطی بشود.
روان شناس در جایگاه قدرت بر مراجع است و میتواند بواسطه علم خودش بر مراجع تاثیر بگذارد و اورا برای ارضای نیازهای خویش هزینه کند. به هر حال این قدرت احساسات قدرتمندی را نیز بوجود می آورد.
این شرایط منحصر به روان درمانی نیست بلکه در تمامی موقعیت هایی که یک تفاوت قدرت شاخص میان دو طرف است میتوان مشاهده کرد اما درحیطه ی روان درمانی معنای ویژه ای دارد زیرا در این حیطه روابط نیرومند و صمیمی بسیار ضروری است و روابط عاطفی و جنسی چه برای بیمار چه درمانگر بسیار ویرانگر است.
این رابطه معمولا از سمت چه کسی شروع یا درخواست می شود؟
احساسات نیرومند جنسی در موقعیت درمانی پیوسته در آمد و شدند. با توجه به صمیمیت زیاد میان درمانگر و بیمار نمیتواند غیر از این باشد.
بیماران معمولا درگیر عشق یا احساسات جنسی نسبت به درمانگرشان می شوند. زیرا آنها در مرکز توجه و شرایطی لذت بخش و راضی کننده قرار میگیرند . آنها مورد پذیرش و حمایت بی قید و شرط قرار میگیرند.
برخی افراد نمیدانند به چنین گشاده دستی ای چگونه پاسخ دهند و در مقابلش چه چیزی میتوانند پیشکش کنند ؟
بسیاری از زنان خصوصا آنهایی که احترام کمی برای خود قایلند معتقدند تنها هدیه ی حقیقی ای که میتوانند پیشکش کنند هدیه جنسی است.آنها فکر میکنند که اگر این کار را نکنند باعث بی علاقگی و درنهایت ترک شدن از سوی درمانگر میشوند.
در گروهی دیگر درمانگر را تا موقعیتی خیالی و عظیم تر از حیات بالا می برند و این آرزو بوجود میاید که با موجودی برتر از خود ادغام شوند.
بیشتر تخلفات جنسی میان درمانگر مرد و بیمار زن اتفاق میافتد.
درمانگران مردی که همیشه احساس کرده اند جذابیتی برای زنان ندارند، ممکن است با دیدن پیگیری مشتاقانه بیماران زن، به نشاط بیایند و دچار بی ثباتی شوند.
بعضی درمانگران نیز زندگی جنسی راضی کننده ای ندارند یا در چنین انزوایی به سر می برند که از تماس های جنسی مناسب و ضروری نیز محرومند.
چرا نباید وارد چنین درگیری ها و روابطی شد؟
چنین پدیده هایی خطرناک هستند. اگر در این زمینه به تعادل نرسیم ، هسته اصلی روان درمانی را قربانی خواهیم کرد و فرایند روان درمانی یا آنالیز بیمار غیر ممکن میشود و تمام فنونی که درمانگر از آنها برای رواندرمانی استفاده میکند خنثی می شود و به طور خلاصه درمانگر در نقش حرفه ای خود مفید واقع نمی شود. و اعتبار حرفه ای خویش را از دست میدهد.
چنین روابطی به طور کلی محدود شده اند چه از لحاظ قانونی و چه اخلاقی. انجمن روانشناسی آمریکا نیز قوانین بسیار محدود کننده ای برای این روابط در نظر گرفته است.
چه کسی بیشتر در این روابط ضرر میکند؟
اینگونه روابط مملو از عوارض برای مراجع و درمانگر است هرچند در چنین شرایطی این مراجع است که ضرر میکند و آسیب میبیند اما در نهایت عکس العمل ناشی از آن بر درمانگر و همچنین رشته ی روانشناسی شدیدا ویرانگر است.
درمانگران خاطی اگر خود را صادقانه بررسی کنند ، میفهمند که برای ارضای خودشان به چنین کاری دست زده اند نه برای خدمت به بیمار.
همچنین درمانگرانی که تعهد عمیقی به یک زندگی سراسر خدمت حس می کنند ، خشونت زیادی نسبت به خویش و درونی ترین باورهای اخلاقی خویش اعمال می کنند ، انها عاقبت بهای بسیار سنگین و نابود کننده ای می پردازند ، چه در دنیای خارجی به شکل انتقادها و مجازات های مدنی و مذمت عمومی و چه در دنیای درونی به شکل احساس گناه و شرمساری فراگیر و مداوم.
بعنوان یک درمانگر باید چگونه پیشگیری کرد؟
درمانگران مجبورند در حالت تدافعی کار کنند.نهادهای آموزشی تخصصی ، به پزشکان می آموزند در نهایت احتیاط عمل کنند. نه تنها در برابر هرگونه صمیمیت غیر معمول ،بلکه حتی برای ظن به صمیمیت هم به آنها هشدار داده میشود.
زیرا قانون حرفه ای به آنها می آموزد که هر جا دود است ،لاجرم آتش هم هست.
به همین منوال به درمانگران یاد داده میشود که ذهنیت لحظه ای داشته باشند یعنی از هر لحظه ای که ممکن است _ هر چند بی دلیل _ مشکوک به نظر برسد دوری کنند.
به درمانگران یاد داده می شود از غیز رسمی بودن بپرهیزند ، از نام کوچک بیمار برای نامیدنش استفاده نکنند ، چای یا قهوه تعارف نکنند ، بیش از پنجاه دقیقه برای هر بیمار وقت نگذارند و آخرین وقت ملاقات هر روز را به بیماری از جنس مخالف ندهند.
بعضی کلینیک ها همه ی جلسات را به صورت تصویری و صوتی ضبط میکنند تا از امنیت بیماران اطمینان حاصل کنند.
درمانگر اگر از جانب خویش متوجه وجود چنین احساساتی شد، باید چه اقداماتی انجام دهد؟
بدیهی است که خطای بزرگی است اگر حرفه ی بالینی ، فرضتی برای چنین روابطی تصور شود. درمانگران باید هرکاری برای تصحیح موقعیتشان ، هر کاری لازم است انجام دهند.این کار ممکن است درمان فردی ، زوج درمانی ، خدمات دوست یابی رایانه ای باشد.
هر زمان احساس کرد که فرایند مشاوره به جایگاهی تبدیل شده که پاسخ نیاز های وی بود ، او باید بسیار مواظب باشد و به مشاوره برود یا با سوپروایزر خویش صحبت کند.
او نمیتواند رابطه درمانی را کنسل کند و به پایان ببرد به این منظور که بعدا رابطه اجتماعی یا جنسی با مراجع برقرار کند.(عملی کاملا غیر اخلاقی است) همچنین نباید از این احساسات با مراجع صحبت کند و ذهن اورا نیز تحریک و درگیر کند و باید خودش را در وهله اول کنترل کند.
اروین دیوید یالوم روان پزشک آمریکایی در کتاب هنر درمان می نویسد :
”وقتی با چنین درمانگرانی تحت درمان یا سرپرستی خودم مواجه می شوم ، به آنها میگویم که هر انتخابی ، حتی ملاقات با یک روسپی ، بر انتخاب مصیبت بار رابطه جنسی با بیمار ارجح است. به آنها می گویم که برای برطرف کردن نیاز های جنسی شان با یک یاز میلیاردها جفت بلقوه ای که می توانند در دنیا بیابند ، راهی انتخاب کنند : هر انتخابی غیر از بیمارانشان. چراکه چنین انتخابی نه حرفه ای است و نه اخلاقی."
همچنین وی معتقد است که اگر درمانگری باشد که هیچ راه حلی برای تکانه های جنسی سرکشش نیابد و نتواند یا نخواهد از درمان فردی بهره گیرد ، بهتر است از این حرفه کناره گیری کند.
درمانگر اگر از جانب مراجع متوجه وجود چنین احساساتی شد، باید چه اقداماتی انجام دهد؟
باید توجه داشت که تمامی این احساسات بخشی از گفت و گوی درمانی را تشکیل می دهند این ها به شکلی در زندگی بیمار مشکل آفریده اند و پدیدار شدنشان در اینجا و اکنون جلسه ی درمانی مفید است ، نه مایه ی تاسف.
از آنجا که کشش به سوی درمانگر غیر منتظره نیست ، این پدیده نیز باید در جلسات درمان مورد خطاب قرار گیرد و درک شود.
نکته بسیار مهم این است که درمانگران ، بیمارانِ خود آزار را با کتک زدن راضی نمیکنند پس با بیماری هم که مشتاق ارتباط جنسی است ، درگیر چنین رابطه ای نمی شود.
از آنجایی که این احساسات درون درمانجو بوجود میاید و خواه نا خواه به نجات دهنده خویش وابسته می شود
درمانجو یکی از بزرگترین بحران هایش ترک شدن توسط درمانگر است پس اگه درمانگر بخواهد بخاطر حسی نامتعارفی که خودش به مراجع داره یا مراجع به او دارد ، رابطه درمانی را پایان بخشد این خودش یک معضل میشود و دردی به دردا های درمانجو اضافه می کند.
حال اینکه چگونه باید این شرایط را کنترل کرد به دانش و تجربه و هنر درمانگر برمی گردد.
در مراحل پیش روی درمان درمان ، درمانگر باید به مراجع آرام آرام یاد دهد که وابستگی و علاقش را کنترل کنه و اینکه باید از این احساسات به نفع درمان خود مراجع استفاده کند.
قوانین انجمن روانشناسی آمریکا :
به همان دلایلی که قبلا اشاره شد و همچنین اینکه رابطه ی بین مشاور و مراجع یک رابطه ی موقت صمیمی حرفه ای و تخصصی است و رابطه عاطفی و یا جنسی ناقض این نوع رابطه هستند انجمن روانشناسی آمریکا هر نوع رابطه ای را بین مشاور و مراجع که خارج از چارچوب درمانی وجود دارد محکوم میکند و اگر متوجه چنین رابطه ای شود حتما درمانگر را جریمه ی سنگینی میکند و پروانه درمانی اش را لغو میکند.
با تمام این تفاصیل انجمن روانشناسی آمریکا هرگونه رابطه مشاور و مراجع را با شرط اینکه از آخرین جلسه ی روان درمانی آنها دو سال گذشته باشد و در طول این دو سال رابطه ای با هم نداشته باشند بلا مانع می داند.
اما تمامی روانشناسان توصیه میکنند که بعد از همان دو سال هم این چنین رابطه ای را برقرار نباید کرد و مشاور باید نسبت به آسیبی که میتواند در نتیجه ی ایجاد چنین رابطه ای با مراجع ایجاد شود آگاه باشد صرف نظر از اینکه چه زمانی رخ میدهد.
نتیجه گیری
به عنوان یک درمانگر ما باید حرفه ای برخورد کنیم و هیچگونه رابطه ای خارج از رابطه درمانیبا مراجع خویش یا افراد نزدیک به وی چه قبل از مراجعه ی او چه در حین جلسات و چه سالیان بعد از جلسات درمان نباید داشته باشیم.
و تمام تمرکز خویش را بر بهبودی و سلامت روح و روان وی بگذاریم و تنها یک نقش را در این فرایند بازی کنیم و آن هم نقش یک درمانگر مهربان و دلسوز و همدل است. تا بتوانیم اعتبار خوبی را در جامعه ی روانشناسان کسب کنیم.
منابع
· American Psychological Association - Ethical Principles of Psychologists and ode of Conduct - Introducing 2010 Amendments - Introduction and Applicability
· Association of State and Provincial Psychology Boards - What Are Psychologists NOT Supposed to Do?
· کتاب "مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره" اثر دیوید گلدارد
· کتاب "هنر درمان" اثر اروین دیوید یالوم