محمد غمگسار
محمد غمگسار
خواندن ۱۷ دقیقه·۴ سال پیش

سیستم فناوری اطلاعات و سرمایه گزاری کامپیوتر


سیستم فناوری اطلاعات و سرمایه گذاری کامپیوتر

دسته های زیادی از هزینه های سرمایه گذاری وجود دارد. برخی از نمونه ها شامل تغییر در موجودی تجاری ، تجهیزات و کارخانه های فیزیکی و هر دو ساخت و سازهای غیر مسکونی و مسکونی است. با این حال ، بیشتر اصطلاحات سرمایه گذاری مورد استفاده در این مقاله ، سرمایه گذاری هایی است که با سرمایه گذاری فیزیکی سروکار دارند. در سطح شرکت و مدیریت ، تصمیم سرمایه گذاری یا تقاضای سرمایه گذاری با توجه به انتظارات سود تعیین می شود. این مدیران به معنای ساخت نیروگاه و تجهیزات جدید هستند زیرا معتقدند این حرکت در آینده سودآور خواهد بود. با این حال ، تصمیم یک شرکت برای سرمایه گذاری برای جایگزینی ماشین آلات و تجهیزات قدیمی کارخانه یا ساخت ساختارهای جدید غیر مسکونی تصمیمی آینده نگرانه است زیرا مدیران انتظار دارند کالاهای سرمایه ای سالها دوام داشته و جریان های نقدی اضافی ایجاد کنند. این انتظارات آینده نگرانه درباره سود ، نوسانات سرمایه گذاری را بیش از سایر متغیرهای اقتصادی مانند درآمد و مصرف انجام می دهد. در طول این مقاله ، نه نظریه مختلف سرمایه گذاری وجود دارد که مورد بررسی و بررسی انتقادی قرار می گیرد: مدل اصل سود ، مدل اصل شتاب:مدل شتاب دهنده سخت و انعطاف پذیر ، مدل كینزی و كلاسیك ، مدل نئوكلاسیك ، مدلTobin-Q ، مدل فرضیه نوك زدن ، فرضیه هزینه معامله و فرضیه جریان وجوه نقد آزاد.

نظریه های شتاب دهنده سفت و سخت سرمایه گذاری

حتی اگر الگوهای بسیاری وجود داشته باشد که به طور تصادفی در هزینه های سرمایه گذاری تغییر می کند ، اصل شتابدهی تئوری سرمایه گذاری پدیده شتاب در سرمایه گذاری را آشکار می کند ، که به آن شتاب دهنده ساده می گویند. این نوع تئوری سرمایه گذاری بیان می کند که "سرمایه گذاری به سرعت رشد تولید در اقتصاد و سرمایه گذاری خالص به تغییر درآمد که مربوط به یک دوره منفرد است بستگی دارد (گپینسکی ، 95)." مدل شتاب دهنده سرمایه گذاری فرض می کند که نسبت سرمایه به خروجی به ضریب شتاب دهنده ثابت است. از آنجا که تغییر در سرمایه گذاری متناسب با تغییر در تغییر در تولید است ، مدیران برای تولید یک خروجی معین به مقدار سهام سرمایه نیاز دارند. این مفهوم در مورد تئوری سرمایه گذاری در تجهیزات فیزیکی اعمال می شود زیرا اگر تولید یک شرکت ثابت باشد یا آنها از قبل دارای سهام سرمایه برای تولید سطح مطلوب تولید باشند ، پس تغییر در سهام سرمایه و خالص سرمایه گذاری صفر خواهد بود ، اما ناخالص سرمایه گذاری باید مثبت باشد به منظور مطابقت با استهلاک. در دنیای تجارت واقعی ، این بدان معناست که شرکتها فقط در صورت تمایل به افزایش تقاضای تولید یا افزایش سودآوری در آینده ، می توانند در سهام سرمایه اضافی ، تجهیزات فیزیکی سرمایه گذاری کنند. با این حال ، اگر بنگاه ها با تمام ظرفیت کار می کنند و تقاضای اضافی برای کالاهای تولیدی آنها وجود ندارد ، برای بازیابی سهام سرمایه باید دارایی های ثابت استهلاک شده جایگزین شوند. با نگاهی به این رفتار در سطح کل ، می گوییم که با افزایش تولید یا تقاضای کل ، سهام سرمایه و سرمایه گذاری خالص افزایش می یابد زیرا شرکت ها انگیزه دارند ظرفیت خود را افزایش دهند تا تولید را برای بازده بهتر به حداکثر برسانند. سرمایه گذاری فقط در صورت ثابت بودن رشد تولید ثابت است و تنها در صورتی که تغییر در تولید کمتر از دوره قبل باشد ، سرمایه گذاری می تواند کاهش یابد. نظریه شتاب دهنده بر ایده های مدیران آینده نگر تأکید دارد که از داده های تقاضای فعلی و گذشته برای پیش بینی تغییر مورد انتظار در آینده تقاضای سرمایه گذاری های جایگزین استفاده می کنند. اگر مدیران انتظار داشته باشند تقاضای محصول افزایش یابد ، ممکن است نیروگاه ها و تجهیزات اضافی را نصب یا احداث کنند تا افزایش تقاضا را به دست آورند. اصل ساده شتاب گیری فرض می کند که ضریب شتاب دهنده ثابت نگه داشته می شود و رابطه ثابت بین سهام سرمایه و تغییر در تولید در طول دوره توسعه برای اکثر شرکت ها منطقی نیست. دلیل این امر این است که شرکت ها می توانند به طور منظم کارخانه های خود را جایگزین یا خریداری کنند ، اما بیشتر آنها انعطاف پذیری را در دوره های رکود اقتصادی حفظ می کنند و روی روش های موثر و کارآمد برای به حداکثر رساندن تولید و بازده خود تمرکز می کنند - تصمیم سرمایه گذاری جایگزین نسبت به تغییر در تولید ثابت نیست زمان. رابطه نسبت سرمایه و تولید با تغییر چرخه اقتصادی یا تجاری تغییر می کند. در طول توسعه اقتصاد ، سرمایه گذاری ها به طور قابل توجهی رونق می گیرند زیرا افزایش تولید تقاضای سرمایه را برای تأمین تقاضای جدید افزایش می دهد ، که بعداً به عنوان اثر چند برابری تولید را افزایش می دهد و تقاضای سرمایه را نسبت به تولید حساس تر می کند. با این وجود ، در دوره رکود اقتصادی یا رکود ، تقاضا برای سرمایه گذاری از بین می رود زیرا افت شدید تولید ، کاهش سرمایه گذاری را تشدید می کند ، و این باعث می شود رشد تولید با همان سرعت سریع کاهش یابد.

نظریه شتاب دهنده انعطاف پذیر سرمایه گذاری

شتاب دهنده ساده فرض می کند که نسبت مطلوب سرمایه و تولید ثابت است یا یک به یک تغییر می کند ، بنابراین سهام سرمایه مورد نظر نیاز به مقدار ویژه ای از سرمایه گذاری خالص دارد. با این حال ، نسبت مطلوب سرمایه - تولید انعطاف پذیر است و با شتاب دهنده های انعطاف پذیر ترکیب می شود زیرا ضریب آن با سطح رشد تولید متفاوت است. سهام سرمایه به جای رابطه ثابت بین سهام مورد نظر سرمایه و تولید ، به هزینه سرمایه کاربر بستگی دارد. به عبارت دیگر ، ضریب تناسب متفاوت است ، که منجر به کاهش نوسان سرمایه گذاری در یک سطح اقتصادی معین می شود. منطق این ادعا این است که سهام سرمایه نمی تواند با مقدار مثبت ثابت سرمایه گذاری خالص در سطح ثابت تولید افزایش یابد. شتاب دهنده انعطاف پذیر فرض می کند که بین سهام سرمایه مورد نظر و سهام سرمایه واقعی شکاف وجود دارد که با گذشت زمان بسته می شود. با این حال ، سرمایه مورد نظر هنوز با سطح تولید تعیین می شود ، بلکه به عنوان سطح خروجی فعلی و گذشته ، به جای فقط یک خروجی دوره ای واحد ، عمل می کند.

تئوری كینزی و كلاسیك سرمایه گذاری

دومین الگوی تأثیر در هزینه های سرمایه گذاری نرخ بهره است که به عنوان هزینه سرمایه گذاری و به عنوان راهنمای سودآوری در تصمیم گیری استفاده می شود. اینکه نرخ بهره به عنوان یک هزینه تلقی شود یا به عنوان راهنمای سودآوری قابل بحث است. تئوری كینزی و كلاسیك فرض می كند كه سرمایه گذاری رابطه معكوس با نرخ بهره دارد ، به این معنی كه هرچه كاهش یابد هزینه های سرمایه گذاری را تشویق می كند و با افزایش هزینه های سرمایه گذاری را دلسرد می كند. نوسانات نرخ بهره ، هزینه صندوق سرمایه گذاری را تغییر می دهد که با افزایش نرخ بهره ، هزینه وام را بالاتر و گرانتر می کند تا وام بگیرید. نرخ بهره همچنین معامله و هزینه فرصت را برای تصمیم گیری در مورد وام گرفتن یا استفاده از سود بازمانده برای سرمایه گذاری معرفی می کند. سرمایه گذاران یا مدیران بنگاه ها باید سود تخفیف خورده پروژه های آینده و کارایی ناچیز سرمایه گذاری را با نرخ بهره مقایسه کنند تا مشخص شود آیا سرمایه گذاری به دردسر افتاده است. با این حال ، تصمیم به سرمایه گذاری در سرمایه گذاری غیر مسکونی یا تجهیزات و تجهیزات به تجزیه و تحلیل نیاز دارد که به موجب آن ، فرد ارزش فعلی درآمد یا جریان جریان نقدی حاصل از پروژه پیش بینی شده را تخمین زده و آن را با هزینه آن پروژه مقایسه کند. اگر جریان درآمد در حال حاضر بیشتر از هزینه پروژه باشد ، سرمایه گذاران یا مدیران ممکن است پروژه را شروع کنند. نقش نرخ بهره در تعیین ارزش واقعی درآمد و هزینه پروژه ها و سودآوری آن نقش بسزایی دارد. نرخ بهره برای تنزیل ارزش آینده جریان درآمد به ارزش واقعی یا فعلی آن استفاده می شود و هرگونه تغییر در نرخ بهره بر سودآوری پروژه تأثیر می گذارد. از آنجا که نرخ بهره نوسان دارد ، سودآوری هر پروژه در یک فرایند تصمیم گیری سرمایه گذاری تابعی از نرخ بهره است. مدل تئوری سرمایه گذاری کینزی بر اهمیت نرخ بهره در روند تصمیم گیری سرمایه گذاری تأکید می کند. مدیران می توانند پروژه های جدید را انجام دهند به شرطی که بازده حداکثر سرمایه گذاری(MEI) بیشتر از نرخ بهره در یک دوره معین باشد. MEI "نرخ بهره" است که معادل هزینه پروژه و ارزش تخفیف یافته درآمد آینده مرتبط است. می توان گفت که اگر یک MEI بیشتر از نرخ بهره باشد یک پروژه سودآور است و با افزایش یا کاهش سود حتی در نقطه شکستMEI ، پروژه کم و بیش سودآور می شود. با این حقایق ، می توان نتیجه گرفت که سرمایه گذاری رابطه معکوس با نرخ بهره بازار دارد.

نظریه نئوکلاسیک سرمایه گذاری: سهام بهینه سرمایه

در مورد تئوری شتاب دهنده ، خروجی تعیین کننده سهام سرمایه مورد نظر است. تئوری سرمایه گذاری کینزی نتیجه می گیرد که نرخ بهره بازار تعیین کننده سرمایه گذاری است. و نظریه نئوکلاسیک مرکز سرمایه گذاری در تعیین سهام بهینه سرمایه. تئوری سرمایه گذاری نئوکلاسیک مبتنی بر نظریه انباشت سرمایه بهینه نئوکلاسیک است که بیان می کند "سهام سرمایه مورد نظر با تولید و قیمت خدمات سرمایه نسبت به قیمت تولید تعیین می شود. قیمت خدمات سرمایه ای به قیمت کالاهای سرمایه ای ، نرخ بهره و نحوه پرداخت مالیات بر درآمد کسب و کار بستگی دارد. با این حال ، سهام و سرمایه مورد نظر می تواند به عنوان تغییر در تولید نسبت به قیمت تولید تنظیم شود (مایکل آر. ادگمند ، 114). " نظریه سرمایه گذاری نئوکلاسیک نحوه پرداخت مالیات را به عنوان بخشی از تعیین کننده سرمایه گذاری تأثیر آن بر قیمت تولید معرفی کرد (114). با فرض بازار رقابت کامل ، یک شرکت می تواند سرمایه را تا حدی اجاره کند که محصول حاشیه ای آن برابر با قیمت اجاره آن باشد. با این حال ، یک شرکت همچنین می تواند به جای اجاره سرمایه خود را در اختیار داشته باشد ، بنابراین هزینه واقعی سرمایه شامل نرخ بهره ، نرخ استهلاک و تغییر در قیمت سرمایه خواهد بود. هزینه استفاده از افزایش و کاهش سرمایه به ترتیب با کاهش و افزایش قیمت سرمایه. هزینه کاربری سرمایه با تغییر مالیات بر سرمایه گذاری و درآمد سرمایه تغییر می کند. سهام بهینه سرمایه برای به حداکثر رساندن سود رقابتی منفی به هزینه کاربر و به طور مثبتی به بهره وری سرمایه بستگی دارد. با این حال ، تئوری سهام بهینه سرمایه تصور نمی کند که سهام واقعی سرمایه برابر با سرمایه بهینه باشد ، مگر اینکه سرمایه بهینه تغییر کند تا سرمایه خالص برابر با صفر نباشد. تغییر در سرمایه گذاری به مقدار غیر صفر مستلزم تغییر مستمر در نرخ بهره و قیمت کالاهای سرمایه ای ، نسبت به تولید است که میزان سهام سرمایه مورد نظر را تعیین می کند. گسترش فرض در بازار سرمایه ناقص این است که سرمایه جدید نمی تواند بر اساس سرمایه معادل فروخته شده ایجاد شود ، تفاوت بین هزینه های کسب سرمایه و فروش سرمایه استفاده شده ، سهام سرمایه نمی تواند تمام وقت در سطح سرمایه مطلوب باشد. تعدیل انباشت سرمایه باعث می شود سرمایه گذاری برای مدتی ادامه یابد زیرا بنگاه ها به تدریج به سهام سرمایه مورد نظر نزدیک می شوند. با استفاده از نظریه اصل شتاب ، نظریه نئوکلاسیک سرمایه گذاری همچنین بر نقش هزینه کاربر برای سرمایه به عنوان تعیین کننده نسبت بهینه تولید سرمایه یا ضریب شتاب دهنده تأکید می کند. هزینه سرمایه کاربر بصورت درصدی به صورت مجموع نرخ بهره ، هزینه استهلاک و نرخ مالیات تعدیل بیان می شود. سپس شرکت برای تعیین میزان حداکثر سود خود از آن برای مقایسه تغییر در تولید نسبت به تغییر نسبت سرمایه استفاده می کند. این بدان معناست که بنگاه ها سه هزینه دارند و برای اینکه یک شرکت سرمایه گذاری خالص خود را افزایش دهد ، باید در نسبت سرمایه-تولید بهینه باشد تا بتواند نسبت سرمایه-کار خود را برای یک تولید مشخص افزایش دهد ، بنابراین سهام سرمایه مورد نظر خود را به عنوان هزینه کاربر افزایش می دهد. سرمایه نسبت به هزینه کار کاهش می یابد. مالیات بر درآمد شرکت ممکن است هزینه اجاره سرمایه کاربر را افزایش یا کاهش دهد ، که این به نوع مقررات بستگی دارد. اعتبار مالیات سرمایه گذاری موقت یا کاهش درآمد شرکتها ممکن است هزینه سرمایه را کاهش دهد و سرمایه گذاری خالص را بلافاصله در دوره رکود تحریک کند. حتی اگر مالیات شرکت ها و تسویه حساب سریع استهلاک برای دارایی ثابت ، هزینه کاربر را از سرمایه کاهش می دهد ، پیچیدگی تهیه مالیات شرکت تأثیر آن را روی سرمایه گذاری و سهام سرمایه مورد نظر مشخص نمی کند.

نظریه سرمایه گذاری توبین-کی

اقتصاددانان نئوکلاسیک دیگری نظریه ای را توسعه دادند که فراتر از نقش هزینه سرمایه کاربر بر سهام سرمایه است و در عین حال اهمیت بازار سهام را برای سرمایه گذاری برجسته می کند. این نظریه سرمایه گذاری توسط برنده جایزه نوبل ، جیمز توبین ، با مفهوم نسبت Tobin-Q ، که برای اندازه گیری ارزش بازار سهام استفاده می شود ، ارائه شد. Tobin-Q (q) نسبت ارزش بازار سهام برای شرکتها برای هزینه جایگزینی سهام سرمایه است. ارزش بازار سهام سرمایه ارزش بازار سهام است که می تواند به عنوان تعداد سهام مانده موجود ضرب در قیمت سهم بازار شرکت اندازه گیری شود. ارزش خالص هزینه جایگزینی سهام سرمایه به تقاضا و عرضه کالاهای سرمایه ای در بخشهای سرمایه بستگی دارد. جیمز توبین دریافت كه سرمایه گذاران می توانند با مشاهده ارزش بازار دارایی مالی شركت ، قیمت سهام و سهام مانده ، نسبت به هزینه قابل بازتولید دارایی های واقعی شركت ، به قیمت سهام در بازار سهام نگاه كنند تا نرخ بازده سهام را پیش بینی كنند. تئوریQ سرمایه گذاری توبین ، خالص سرمایه گذاری را به نسبتq مرتبط می کند که نشان می دهد شرکت ها انگیزه هایی برای افزودن یا افزایش سهام سرمایه خود و هزینه جایگزینی دارایی های واقعی شرکت دارند. به عبارت دیگر ، اگر نسبت q بیش از یک باشد ، شرکت ها می توانند با سرمایه گذاری در تجهیزات و تجهیزات جدید ، سهام سرمایه خود را افزایش داده و پروژه های سرمایه گذاری را گسترش دهند زیرا بازده از دارایی های سرمایه ای بیشتر از هزینه فعلی دارایی های واقعی است. از طرف دیگر ، اگر ضریب q کمتر از یک باشد ، بنگاه ها می توانند پروژه های سرمایه گذاری جدید ، سرمایه های قراضه یا کارخانه ها را ببندند و هزینه آن را به عنوان سود تقسیم کنند. امروزه سیاست بانک مرکزی فدرال تا حدی نظارت بر متوسط-q برای نظارت بر روند کلی اقتصاد است. برای بانک فدرال ، این یک اندازه گیری گسترده از سرمایه گذاری کل را برای آنها فراهم می کند و برای شرکت ها ، برای تعیین پروژه سرمایه گذاری مفید است. از این نسبتq همچنین می توان برای تحلیل چگونگی تأثیر رویدادهای بازار مالی بر اقتصاد واقعی استفاده کرد ، زیرا هر رویدادی که بر قیمت سهام یا ارزش بازار یک شرکت تأثیر بگذارد و دارایی های هزینه جایگزین را تحریک کند یا سرمایه گذاری های فیزیکی را تحت تأثیر قرار دهد که اقتصاد واقعی را تحت تأثیر قرار دهد. برای بنگاههای منفرد ، شرکتها ممکن است سرمایه اضافی را خریداری کنند وقتی که نسبتq بیشتر از یک باشد زیرا هزینه سود حاصل از یک سرمایه گذاری جدید بیشتر از هزینه سرمایه کاربر است. به عبارت دیگر ، بنگاه ها سود خود را افزایش می دهند در حالی که هزینه مالی دستیابی به دارایی های واقعی بیشتر از هزینه خرید دارایی های واقعی است. ضریبQ همچنین می تواند مربوط به تغییر در هزینه کاربر برای سرمایه باشد که با تغییر در نرخ واقعی بهره تعیین می شود. افزایش نرخ بهره واقعی ، به دلیل افزایش ارزش نرخ بازده برای درآمد در بازار معین ، هزینه سرمایه کاربر را افزایش می دهد و ارزش بازار دارایی های مالی شرکت را کاهش می دهد.

تئوری داخلی صندوق سرمایه گذاری:

نظیر سایر تئوری های سرمایه گذاری که بر عملکرد سرمایه گذاری نسبت به تولید یا درآمد ، نرخ بهره و سهام بهینه سرمایه تمرکز دارند ، تئوری صندوق داخلی مراکز سرمایه گذاری در مورد آنچه مدیران و بنگاه ها هنگام تصمیم گیری سرمایه گذاری آرزو می کنند ، است. در ابتدا ، مدیران سهام سرمایه بهینه یا مطلوب را قبل از تصمیم گیری تعیین نمی کنند. در عوض ، آنها سرمایه گذاری خود را از طریق محدودیت های سرمایه ای و بودجه ای تعیین می کنند که با توجه به انتظار سودآوری شرکت تعیین می شود. این تئوری سرمایه گذاری تأکید می کند که سرمایه گذاری و سرمایه مورد نظر یک شرکت برای سرمایه گذاری در یک پروژه جدید با توجه به سطح سود یا سودآوری مورد انتظار تعیین می شود. سرانجام ، تئوری صندوق داخلی فرض می کند که مدیران ترجیح می دهند از بودجه داخلی برای تأمین سرمایه گذاری استفاده کنند. در دامنه وسیع فرصتهای تأمین مالی ، شرکتها منابع مختلفی را برای تهیه وجوه خود دارند. یکی از روشهای ترجیحی بیشتر استفاده از وجوه داخلی است که سود بازمانده و جریان نقدی آزاد است. این شامل استفاده از هزینه های استهلاک و فروش دارایی های قدیمی ، وجوه خارجی مانند اوراق بهادار ، بدهی ها و اوراق قرضه و فروش سهام عادی و ممتاز است اما محدود به آن نیست. دو بخش اصلی تحقیق وجود دارد که تئوری صندوق داخلی سرمایه گذاری را توضیح می دهند: فرضیه سفارش نوک زدن و جریان نقدی آزاد و نظریه سودآوری سرمایه گذاری ، که هر دو به طور قابل توجهی بر اساس نظریه های قبلی ساخته شده اند.

فرضیه سفارش نوک زدن

افشاگری های اولیه از تلاش های مایرز ، استوارت (1984) حاصل شد ، كه رفتار تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری را مورد توجه قرار داد و به طور مناسب فرضیه نظریه نظم نوک زدن را برچسب گذاری کرد. این تئوری سه ویژگی رفتار سرمایه گذاری را که مدیران هنگام تصمیم گیری در مورد پروژه های مالی شرکت ها به نمایش می گذارند ، توضیح می دهد. اول ، مدیریت سیاست سود سهام ثابت یا چسبنده را حفظ می کند حتی اگر بنگاه ها از فرصت های سرمایه گذاری یا نوسان تصادفی در سودآوری برخوردار باشند. دوم ، مدیران صندوق های داخلی مانند سود انباشته را ترجیح می دهند ، و سوم ، اگر چاره ای غیر از این برای بدست آوردن وجوه وجود ندارد ، شرکت ها صندوق های خارجی با ریسک کمتر را ترجیح می دهند. با این وجود ، اولویت برای انواع خاصی از وجوه منعکس کننده هزینه دیفرانسیل است ، بنابراین مدیران ممکن است با پیشرفت بودجه شروع کنند ، این کار را با وجوه داخلی آغاز می کند ، به دنبال آن صدور بدهی ، اوراق قرضه قابل تبدیل و در آخرین چاره ، بودجه از طریق سهام خارجی مانند سهام عادی . فرضیه سفارش پکینگ فرض می کند که بنگاه ها برای تصمیم گیری بهینه سرمایه گذاری تلاش نمی کنند ، بلکه به دنبال تأمین اعتبار پروژه های خود با ایمن ترین و کم خطرترین صندوق های سرمایه گذاری هستند. بنابراین ، شرکت ها وجوه داخلی را به دلیل عدم تقارن اطلاعاتی ، که مدیران از آنها در مورد فرصت های سرمایه گذاری موجود بهتر مطلع می شوند ، ترجیح می دهند. انگیزه های اقتصادی برای ترجیح شرکت برای وجوه داخلی به وجوه خارجی ، هزینه موثر تأمین مالی خارجی است. این رابطه ترجیحی بر بازده خالص پروژه های سرمایه گذاری شده تأثیر می گذارد زیرا مدیران باید انتشار اوراق بهادار خارجی را به بدهکاران و سرمایه گذاران اوراق بهادار پرداخت کنند. جدا از هزینه صدور وجوه خارجی ، شرکتها ممکن است از مشکل انتخاب نامطلوب در بازارهای مالی ایمنی پیدا کنند. اگر بنگاه های اقتصادی کمتر به صندوق های خارجی و بیشتر به تصمیمات عملیاتی و سرمایه گذاری آن توجه کنند ، در حالی که سود انباشته و حقوق صاحبان سهام داخلی را در نظر می گیرند ، ممکن است دریابند که کسری مالی کافی مانند پول نقد و اوراق بهادار قابل فروش سود بیشتری در فرصت های طولانی مدت سرمایه گذاری خواهد داشت.

نظریه جریان نقدی رایگان سرمایه گذاری

بر اساس فرضیه سفارش نوک زدن با فرضیات بازار ناقص ، شرکت ها همیشه مالی داخلی را ترجیح می دهند زیرا از ریسک کمتری برخوردار است و ارزان تر از تأمین مالی خارجی است. با این حال ، با هر نرخ بهره مشخص ، شرکت هایی که سود و جریان نقدی بیشتری دارند ، انگیزه هایی برای سرمایه گذاری در پروژه های جدید دارند. یک شرکت با گردش پول بالا و یک استراتژی موفق برای کاهش قیمت محصول خود یا تمایز خود از سایر رقبا ، به دلیل احتمال سود بیشتر در آینده انگیزه های زیادی برای گسترش خط تولید خود خواهد داشت. با همبستگی مثبت بین جریان وجوه نقد و سود ، بین جریان وجه نقد و سرمایه گذاری همبستگی کاملی وجود دارد ، حتی در شرایط مناسب بازار. علاوه بر این ، فازاری ، هوبارد و پترسن ، FHP ، (1988) مقاله ای شاخص در مورد رفتار سرمایه گذاری بر اساس جریان وجوه نقد و رابطه سرمایه گذاری نوشتند. FHP با استفاده از دو نوع مختلف شرکت ، یکی که برای تهیه وجوه خارجی با هزینه زیادی روبرو بود و دیگری نه چندان زیاد ، متوجه شد که رابطه منحصر به فردی وجود دارد. FHP دریافت که اگر بنگاه ها ارتباط مستقیم مستقیم تری بین جریان های نقدی فعلی و بازدهی سرمایه گذاری در آینده با دسترسی کمتر به بازار مالی داشته باشند ، پس تئوری بازار مالی ناقص هیچ تفاوتی در پیش بینی جریان های نقدی - پیوند سرمایه گذاری برای این دو نوع شرکت نشان نمی دهد. با این وجود ، اگر بنگاه ها برای دریافت وجوه خارجی از مردم با محدودیت های مالی روبرو شوند ، بازار مالی ناقص تأثیر بیشتری بر رابطه جریان نقدینگی و سرمایه گذاری خواهد داشت.

سرمایه گزاریکامپیوترمحمد غمگسار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید