اشکان محمدی
اشکان محمدی
خواندن ۱۶ دقیقه·۱ سال پیش

این نیز گذشت | شرحی بر امتحانات خرداد یک یازدهمی ریاضی

تصویر ایجاد شده با هوش مصنوعی بینگ
تصویر ایجاد شده با هوش مصنوعی بینگ

به عنوان یه دانش آموز یازدهمی که قراره سال بعد کنکور بده (انشاالله اگر این قوانین مضحک آموزش و پرورش پیرامون کنکور تغییر نکنه) امسال یه جورایی عهد بسته ام که از فراخ‌بازی و گشادگی دست بکشم و عزمم رو جزم کنم برای یه خیز مردانه به سمت کنکور. می دونم که شاید هیچ وقت نتونم رتبه سه رقمی (خدا نصیبتون کنه) بیارم ولی تلاشم رو می کنم که بعدا عذاب وجدان نگیرم بابت عدم مجاهدت ...

من از همون آدمایی هستم که هزارتا قول و قرار با خودم میزارم ولی در قریب به اکثر مواقع اون قول ها در حد یک حرف باقی می مونه و به وادی عمل نمی رسه (ملامت نکنید، مطمئنم خیلی ها همین طورین) ولی از اونجایی که کنکور قضیه اش با بقیه چیز ها فرق می کنه تصمیم گرفتم یه سری متر و معیار در نظر بگیرم و یه سری هدف کوتاه مدت و میان مدت برای خودم تعریف کنم بلکه کمی قضیه برام جدی تر بشه و بتونم خودم رو به جلو هل بدم.

تعطیلات عید | موسم بهار | مرور درس ها

اولین قراری هم که با خودم گذاشتم مرور درس هام در تعطیلات عید بود. تصمیم گرفتم که در تمام دو ماه باقی مونده تا زمان امتحانات درس های عمومی رو به کتفم بزنم (که تا اون زمان هم غیر این نبوده) و تمام حواسم رو معطوف دروس تخصصی کنم.

مثل همیشه، پنج روز اول عید که صرف گردش و علافی و مهملی شد پس اون که هیچ :/ ولی بقیه روز ها رو تقریبا درس خوندم و فصل 4 و 1 حسابان 1 (که مربوط دنباله و معادله و هندسه تحلیلی و مثلثات و این چیزا میشد) رو تقریبا خوب جمع کردم و برای هر کدوم هم فکر کنم نزدیک 30 تا تست حل کردم.

تقریبا به اون درس ها احساس تسلط می کردم البته نه اینکه بتونم هر سوالی که بدید رو حل کنم ولی مطمئن بودم اگر از اون درس ها ازم امتحان بگیرن نمره ام بالای 18 میشه.

توی عید تقریبا بین 2 الی 3 ساعت درس می خوندم. به اندازه یک روز معمولی هفته. هرچند که با ایده آلی که تو ذهنم داشتم فاصله زیادی داشت ولی بهتر از هیچ کار نکردن بود.

اینم یه سری از چِرت نویس های زمان عیده | پ.ن: سررسید مال سال 83 هست؛ من متولد 84 ام. یه سال از من بزرگ تره
اینم یه سری از چِرت نویس های زمان عیده | پ.ن: سررسید مال سال 83 هست؛ من متولد 84 ام. یه سال از من بزرگ تره


پایان تعطیلات عید | آغاز مطالعه برای امتحانات خرداد

بعد از عید شرایط خیلی معمولی پیش رفت و معلم ها تدریس شون رو ادامه دادن تا کتابا تموم بشه. این هفته های اخیر هم که اصلا کاری برای انجام نداشتیم.

اینم یه سری عکس یادگاری که با استاد هامون انداختیم

استاد سلیمانی، دبیر درس تاریخ
استاد سلیمانی، دبیر درس تاریخ
استاد علی‌زاده دبیر ادبیات
استاد علی‌زاده دبیر ادبیات
استاد محمدی، مدرس عربی مون
استاد محمدی، مدرس عربی مون

خلاصه که هفته های آخر به همین نرمی طی شد تا اینکه برنامه امتحانات خرداد به دستمون رسید:

من یازدهم ریاضی هستم. خداوکیلی امتحانای هفته دوم رو نگاه کنید ... ???
من یازدهم ریاضی هستم. خداوکیلی امتحانای هفته دوم رو نگاه کنید ... ???

من همون اولش که اینو دیدم کُپ کردم. هفته دوم همش درس های حفظی بود اونم با فاصله یک روز در میان. این جا بود که از ساده‌انگاری در حق دروس عمومی پشیمون شدم. این خلاصه چیزیه که در این دو هفته بر من گذشت:

امتحان انسان و محیط

  • سه شنبه 26 اردیبهشت: برنامه ریزی کرده بودم که انسان و محیط رو توی 2 ساعت جمع کنم ولی تخمینی که زده بودم اشتباه از آب دراومد چون تقریبا 5 ساعتی زمان نیاز داشت به علاوه اینکه یادم افتاد امتحان آزمایشگاه رو می خوان همزمان با انسان و محیط توی همون روز بگیرن (هرچند تو خود برنامه اصلا اسمش نیومده). معلم آزمایشگاهمون هم یه جزوه 18 صفحه ای پر از مطلب فرستاده بود که اصلا وقت نکردم کامل بخونمش. سر جلسه امتحان ورقه امتحان آزمایشگاه رو تقریبا سفید تحویل دادم رفت.

سرجمع مطالعه: 5 ساعت

امتحان دینی

سطح اطلاعات دینی ما - ??
سطح اطلاعات دینی ما - ??

سر امتحان دینی هر چقدر به معلم التماس کردیم هیچ فایده ای نداشت. هر چقدر توی مدرسه و تو گروه کلاس پاپیچ معلم شدیم که کمی بهمون تخفیف بده فایده ای نداشت.

بس زجه زدیم به او ولیکن
عاید نشد حاصلی از این رو
گویا که سر رفاقتش نیست
«نگرفت حدیث ما به یک جو»
- شعر از خودم

خلاصه که داشتیم زیر امتحان دینی می زاییدیم

رنجش عمومی
رنجش عمومی
برای ترغیب معلم دینی دست به دامان مناسبات مذهبی شدیم
برای ترغیب معلم دینی دست به دامان مناسبات مذهبی شدیم
ری اکشن مشاور پایه مون
ری اکشن مشاور پایه مون
ری اکشن دبیر دینی (معروف به حاجی) - توسط بچه های کلاس - دمت گرم سید
ری اکشن دبیر دینی (معروف به حاجی) - توسط بچه های کلاس - دمت گرم سید


آخرش تونستیم یه پی دی اف خلاصه از معلممون بگیریم که به صورت درختی مطالب درس رو قالب نکته های خلاصه گفته بود. ولی برای من هیچ فایده ای نداشت چون من دیر به دیر گروه رو چک می کردم و اون قدر بچه ها چت کرده بودن که دیگه فایل توی دریای چت هاشون غرق شده بود. بعد امتحان تازه فهمیدم که اصلا چنین پی دی افی تو گروه ارسال شده:

خلاصه که در جهل مرکب افتادم و با کتاب پیش رفتم.

من کلا فکر کنم تا قبل از این امتحان تعداد دفعاتی که توی خونه لای کتاب دینی رو به قصد مطالعه باز کرده بودم به تعداد انگشت های یک دست هم نمی رسید. ولی حالا باید 12 تا درس رو فرو می کردم توی مغزم.
  • چهارشنبه 27 اردیبهشت: خوندن درس دینی رو شروع کردم که دیگه این یکی رو خراب نکنم. از اونجایی که طبق تجربه قبلی می دونستم قراره از واو به واو کتاب سوال بیاد (سوالای معلم دینی ما رو مرجع تقلید هم نمی تونه جواب بده) منم واو به واو هر درس رو می خوندم و هم زمان نکاتش رو خلاصه نویسی می کردم به خاطر همین هر درس نزدیک 2 ساعت کامل زمان می برد ولی عوضش دیگه احتمال اینکه چیزی که خونده ام از یادم بره خیلی کم بود. اون روز دو تا از 12 درس رو جمع کردم.
  • پنجشنبه 28 اردیبهشت: از صبح تا شب فقط دینی خوندم و حاصلش شد جمع کردن درس 7 الی 12
  • جمعه 29 اردیبهشت: بالاخره عصر ساعت 7 یه دور کتاب رو تموم کردم. یه سری درس های ترم اول رو فقط سرسری خوندم و رد کردم چون به هر حال درس های ترم اول نمره کمتری داشت.
  • شنبه 30 اردیبهشت: صبح ساعت 6 پا شدم و یه دور سرسری دوره کردم و بعد هم رفتم سر جلسه امتحان.

سرجمع مطالعه: 3 + 8 + 6 = 17 ساعت

امتحان ادبیات

این درس، درس مورد علاقه ام بود
این درس، درس مورد علاقه ام بود

با اینکه دانش آموز رشته ریاضی هستم ولی امسال به ادبیات و اشعار سنتی ایرانی علاقه مند شدم و همچنین شروع کردم به گفتن شعر. آخرین دقایق آخرین کلاس فارسی مون هم با این شعر من در وصف شجاعت حضرت علی در واقعه لیله المبیت به پایان رسید:

از مسلم و کافر همگان شگفت نامش | واقف شده درگاه ملک بر آن مقامش
آن شب به خیال اهل مکه شب خون بود | تا خواب نبی را به شبی کنند حرامش
دیگر به خیالشان نبودست که نبی را | یاری به جهان است که وَرا چنان مرامش
در ورطه بلرزید همه آن هلال شمشیر | از شدت شرمش که بدید علی به دامش
آن کافر حربی که به کارش همه هیلت | مکرش به فنا دید و هم آن خیال خامش
رزم‌آورِ حیرت، علی الگوی بصیرت | در مکتب عدلش همگان همچو غلامش
هر مست خدایی که به عالم همه دیدی | حقا که گرفتست ز علی بادهء جامش
- شعر از خودم

خوب دیگه حالا بریم سراغ وقایع امتحان:

  • شنبه 30 اردیبهشت: از امتحان دینی برگشته بودم و خسته تر از اونی بودم که بتونم برای ادبیات چیزی بخونم. کلا یه روز به خودم استراحت دادم
  • یکشنبه 31 اردیبهشت: از ساعت 6 صبح بیدار شدم و اول از همه شروع کردم به مطالعه لغت‌نامه آخر کتاب، یه جوری لغت‌نامه رو خوندم که تا همین الان هم کلماتش یادمه. فکر کنم نزدیک 6 ساعت وقت گذاشتم فقط برای لغت‌نامه. چون آرایه ها و معنی بیت ها و ... رو به خاطر تکرار زیاد در طول سال بلد بودم زیاد طول نکشید تا اینکه درس های مهم رو جمع کردم. اکثر شعر های کتاب رو تقریبا حفظ بودم به خاطر همین فقط مرورشون کردم. بعد هم توضیحات و سوالات هر درس رو که در دو صفحه آخر هر درس در قالب قلمرو ادبی، فکری و زبانی نوشته شده بود خوندم.
  • دوشنبه 1 خرداد: نیم ساعت مرور کردم و رفتم سر جلسه آزمون، چیزایی که خونده بودم اتفاقا کافی هم بود و خداروشکر ورقه امتحان رو خوب جواب دادم

سرجمع مطالعه: حدود 10 ساعت

امتحان شیمی

حفظیات این درس همیشه پاشنه‌آشیل من توی همه امتحانات بوده. محتویات فصل اول شیمی 2 رو موقع امتحانات ترم اول خلاصه نویسی کرده بودم و از این لحاظ شانس آوردم ولی فصل دو و سه رو مجبور شدم از روی کتاب بخونم. متن کتاب شیمی واقعا به طرز مزخرفی طولانی نوشته شده. چند صفحه اول هر فصل که فقط مقدمه و داستان بافی مولفین کتابه برای این که ثابت کنن چیزایی که توی کتاب نوشته شده در زندگی روزمره و صنعت کاربرد واقعی داره.

تاریخچه نخ‌ریسی و تولید پوشاک و آمار مصرف جهانی الیفات طبیعی و مصنوعی و صنایع دستی شهر های ایران و ... از این دست چرت و پرت ها که تو امتحان هم ازشون سوال نمیاد همش به عنوان مقدمه ای برای بحث گروه های عاملی و پلیمر ها توی کتاب نوشته شده.

توی این بلبشوی در هم بر هم کتاب گشتن به دنبال نکته خلاصه شده خیلی کار سخت و طاقت فرسایی بود. دچار ضیق وقت بودم به خاطر همین خواستم تو گوگل دنبال جزوه خلاصه بگردم که دیدم اکثر جزوه ها از خود کتاب طولانی تره. اینجا بود که آرزو کردم ای کاش خلاصه نویسی فصل 2 و 3 رو هم زمان با تدریس معلم انجام داده بودم ولی از اونجایی که دیگه امید و آرزو سودی به حالم نداشت مجبور شدم به این خفّت تن بدم و کل کتاب رو واو به واو خودم بخونم و نکته هاشو در بیارم.

اینم خلاصه رویداد ها:

  • دوشنبه 1 خرداد: استراحت مطلق. که واقعا خیلی اشتباه و بی موقع بود.
  • سه شنبه 2 خرداد: برنامه ام این بود که یک روز رو استراحت مطلق کنم و عوضش سه شنبه از صبح زود ساعت 6 تا نصف شب شیمی بخونم. تخمین می زدم که اینطوری بشه کل شیمی رو جمعش کرد ولی حدسم به شدت اشتباه از آب دراومد. مجبور شدم حتی شب رو بیدار بمونم که بتونم کار رو جمع کنم. کل شب به اندازه 3 ساعت و نیم خوابیدم ولی در عوض یه دور تونستم کتاب رو کامل بخونم.

سرجمع مطالعه: حدود 18 ساعت

پ.ن :اگر می خواهید بدونید که چه سوتی بود، قضیه اینه که یکی از سوالا دو بخش داشته ولی من فقط بخش اولش رو جواب دادم با اینکه بخش دومش رو هم بلد بودم اما چون صورت سوال رو کامل نخوندم ازش رد شدم و تر زدم.
جالبش اینه که این سوتی، یعنی «ندیدن یک یا چند سوال» برام تا الان 3 بار اتفاق افتاده. دو بار سر امتحانات شیمی و یک بار هم سر امتحان هندسه. هر بار هم به خودم قول داده بودم که دیگه تکرارش نکنم. ای دل غافل...

امتحان زبان

I'm pretty good at English. I just took a brief look at the book an hour before the exam and aced the paper... Since nothing special happened, we shall skip this part and move on.

Estimated score: 20/20

امتحان حسابان

یکی از درس هایی که می ترسیدم توش نتونم نمره بالای 18 بگیرم درس حسابان بود. من کلا از اول سال تا قبل امتحانات خرداد 3 بار امتحان حسابان داده بودم. که نمره هام به ترتیب 16، 17 و 19.5 شده بود (البته خوب امتحان آخری نسبت به بقیه آسون تر بود و اینکه خودمم بیشتر خونده بودم)

اینم خلاصه وقایع

  • چهارشنبه 3 خرداد: استراحت مطلق + مادربزرگم اینا از شهرستان مهمونمون شدن (تا جمعه موندن)
  • پنج شنبه 4 خرداد: از ساعت 10 شب شروع کردم به خوندن
  • جمعه 5 خرداد: جمع کردن فصل 1 و فصل 2
  • شنبه 6 خرداد: جمع کردن باقی مانده فصل 2 و فصل 3 به علاوه حل سوال
  • یکشنبه 7 خرداد: جمع کردن فصل 4 و فصل 5 + حل سوال

آخرش هم که سوال های امتحان آبکی بود ? و واقعا اینقدر مطالعه نیاز نداشت ولی من جدی گرفته بودم.

سرجمع مطالعه: واقعا حسابش از دستم در رفت، ولی فکر کنم از 20 ساعت بیشتر شده باشه

امتحان عربی

کتاب عربی یازدهم نسبتا کتاب سبکیه از لحاظ قواعد ولی یکم کلمه زیاد داره. امسال در هفته یک بار زنگ عربی داشتیم اون هم چهارشنبه ها که یادمه چندین هفته دقیقا روز های چهارشنبه به تعطیلات خورد و درحالی که از اول سال تا حالا کلاس بغلی 15 تا یا 16 جلسه با این دبیر داشته ولی ما تعداد جلساتمون از 10 کمتر بوده.

استاد محمدی - دبیر عربی مون
استاد محمدی - دبیر عربی مون

چیز خاصی ندارم راجع به امتحان عربی بگم ولی از امتحانایی بود که راحت جمع شد. دبیر مون هم زیاد گیر نمی داد بهمون در طول سال. آسوده بودیم ?

آمار و احتمال ⚄⚄⚄

تجربه بهم میگه همه با این درس مشکل دارن، مخصوصا قسمت احتمال که واقعا چیز سنگینیه. خلاصه اینکه زیاد تو این درس عملکرد خوبی نداشتم از اول سال تا حالا چون جزو درس هایی هست که سوالاش قابل پیش بینی نیست. واقعا درکش مغز آدم رو به چالش می کشه.

به نظرم، با توجه به عملکرد قبلیم امتحان رو خوب دادم هرچند نوزده و بیست نمیشم ... هعی...

  • چهارشنبه 10 خرداد: استراحت مطلق، مثل همیشه
  • پنجشنبه 11 خرداد: حل سوال از احتمال و مرور جزوه ها
  • جمعه 12 خرداد: حل سوال از فصل های دیگه و مرور جزوه هاشون
  • شنبه 13 خرداد: مرور اجمالی و بعد هم جلسه امتحان

خلاصه اینکه توی این درس نیاز به تلاش خیلی بیشتر دارم.

1 = !0
1 = !0
سر جلسه امتحان، یکی از سوالای چهارگزینه ای رو چون بلد نبودم شانسی توی پاسخنامه ام جواب دادم. آخر جلسه، دقیقا 2 ثانیه قبل از اینکه دست مراقب ورقه من رو بقاپه (یه جوری ورقه رو از زیر دستم کشید نزدیک بود پاره بشه) با خودکارم یه دندونه سر 2 گذاشتم و تبدیلش کردم به 3، که بعدش فهمیدم همون 2 گزینهء درست بوده. واقعا اینقدر فشار خوردم که حد و حصر نداره.

امتحان فیزیک

برای این یکی خیلی خودم رو آماده کرده بودم. خلاصه نویسی هام از فرمول ها آماده بود و مرور حفظیاتش هم زیاد کاری نداشت. جزوه معلممون برای درس فیزیک کافی بود یعنی در واقع از اول سال تا به الان اصلا یک بار هم کتاب فیزیک رو حتی باز نکرده ام. نه صفحه ای از کتاب فیزیک تا خورده و نه حتی با مداد روش چیزی نوشته شده. منگنه و جلد هم نشده عین کتاب نو مونده تو کمدم.

کل فرمول های فیزیک 2 در دو صفحه خلاصه (حفظیات رو فاکتور گرفتم)
کل فرمول های فیزیک 2 در دو صفحه خلاصه (حفظیات رو فاکتور گرفتم)

برای این امتحان سه روز کامل وقت داشتم. امیدوارم که نمره خوبی گرفته باشم در کل.

بعد خوردن سیب تو سرش می تونست بخوره سیب رو یا بزاره تو فریزر یا اصلا باهاش سالاد میوه درست کنه ولی ...
بعد خوردن سیب تو سرش می تونست بخوره سیب رو یا بزاره تو فریزر یا اصلا باهاش سالاد میوه درست کنه ولی ...

امتحان هندسه

هندسه هم یکی از درس هایی بود که امسال خیلی باهاش مشکل داشتم. بعضی از سوال های هندسه واقعا چالشی هستند. اصلا بزارید یه سوال به عنوان چالش بزارم. این یکی از سوالای امتحان ترم اولمون بود که قریب به 100% بچه ها نتونستن حلش کنن سر جلسه امتحان: (البته از بچه های کلاس بغلی مون شنیده ام که معلم خودش هم سر حل این گیر کرده ?)

اگه جواب رو به دست آوردید بفرستید برام تو کامنت ها ?
اگه جواب رو به دست آوردید بفرستید برام تو کامنت ها ?

خلاصه مطالعه ام برای امتحان این درس برای امتحانات پایانی ترم دوم این طوری بود:

  • یکشنبه 21 خرداد: از ساعت 6 عصر شروع کردم خوندن و به زور ساعت 2 شب جمع شد.
  • دوشنبه 22 خرداد: صبح پا شدم و یه نمونه سوال سایت قلمچی دانلود کردم و شروع کردم حل کردن و دیدم که تقریبا بلد هستم. با اطمینان به نفس نسبتا بالایی رفتم سر جلسه امتحان. طوری که بعد از خروج از سر جلسه احساس 20 شدن می کردم ولی بعد که با بقیه چک کردم جوابا رو کم کم 20 آب رفت، شد 19.5، بعد شد 19، بعد شد 18 ... (واقعا آدم احساس افسردگی میگیره، می دونید که چی میگم ...؟)

سرجمع مطالعه: حدود 7 ساعت

امتحان تاریخ معاصر - آخرین امتحان

کتاب تاریخ معاصر کلا کتابیه که اگه دبیر بخواد حسابی می تونه باهاش دانش آموزا رو اذیت کنه. از بقیه مدارس خبر ندارم ولی امسال دبیر تاریخ مون کلا آدم با درکی بود. می دونست تاریخ جزو دروس تخصصی ما نیست به خاطر همینم زیاد بهمون گیر نمی داد. کلا هر زنگ سوالای نمونه ای که آخر هر درس می اومد رو می پرسید ما هم زنگ قبلش (که زنگ ورزشمون بود) یه ربع می نشستیم و همون سوالا رو می خوندیم. با همین روال زنگ های تاریخ اوکی سپری می شد.

آخرش هم از اول تا آخر کتاب 29 تا از سوالای نمونه رو برامون مشخص کرد و همون ها رو خوندیم و خیلی easy امتحان تاریخ هم از سر گذشت.

سرجمع مطالعه: حدود 4 ساعت، اونم دقیقا 4 ساعت قبل از رفتن سر جلسه امتحان




این نیز گذشت

این سال تحصیلی هم با تمام سختی هایی که داشت گذشت. زندگی واقعا خیلی عجیبه. یادم میاد وقتی کلاس اول بودم، کلاس ششمی های مدرسه مون رو نگاه می کردم که میومدن بالای سرمون مبصری و ما هم هیچ کاری در برابرشون نمی تونستیم انجام بدیم. با کوچک ترین شلوغ کاری ما رو مثل بچه بغلمون می کردن می بردنمون بیرون ? (البته الان تا جایی که خبر دارم توی اکثر مدارس شیفت کلاس اول تا سوم و چهارم تا ششم از هم جدا شده). همیشه حسرت می خوردم که کی قراره من هم یه کلاس ششمی بشم!؟ اون زمان مسیر خیلی طولانی به نظر میومد ولی زمان مثل برق گذشت و الان 5 ساله کلاس ششمی بودن رو رد کرده ام و 11 سال از 12 سال تحصیلاتم رو طی کرده ام. کمتر از یک سال با دیپلم و کنکور فاصله دارم و واقعیتش رو بخواهید خیلی ناراحتم که قراره از فضای دبیرستان بیام بیرون و کم کم وارد زندگی بزرگسالی بشم. توی این دو سال که یک دبیرستانی بوده ام با افراد خیلی زیادی آشنا شده ام با علایق و اهداف مختلف. بسکتبالیست، کشتی‌گیر، برنامه نویس، علاقه مند الکترونیک و برق کار و ...

زمانی که همه بچه اند و سن شون پایینه، روزمرگی و اهداف مشابهی دارند ولی با بالاتر رفتن سن، هر فردی بین چند راهی های بزرگ زندگیش قرار میگیره و باید انتخاب کنه کدوم سمت می خواد بره. توی دبیرستان تقریبا این تفاوت ها نمایان میشه. وقتی با افراد از نزدیک صحبت می کنید متوجه می شید دور و برتون افراد خفنی وجود داشته اند که هر کدومشون توی این 17 سال زندگی شون یه سری اهدافی رو دنبال می کرده اند و برای خودشون دست آورد هایی در این راه کسب کرده اند که قابل تحسینه.

خلاصه که در این دو سال خیلی اتفاق ها افتاد و خیلی چیز ها یاد گرفتم و تقریبا ایام خوش گذشت. کنکور در پیشه و منم برنامه های خودم رو دارم برای تابستون. به همه دبیرستانی هایی که این پست رو می خونن خدا قوت می گم و آرزوی موفقیت می کنم براشون، نه فقط تو کنکور بلکه در تمام ابعاد زندگی.

در پناه حق!

کاری از بچه های مدرسه، آخرین روز امحتان
کاری از بچه های مدرسه، آخرین روز امحتان


دانش آموزامتحاندرسکنکوردبیرستان
یه برنامه نویس ساده که از تجربیات و آموخته هاش می نویسه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید