حنانه محمدی
حنانه محمدی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

بی همه چیز.

https://aparat.com/v/HPBu1


کسی درونش فریاد زد: لحظه ای اگر نگاهِ تو نباشد دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.

بعد هم مثلِ بی همه چیزها خودش را به کنجی انداخت.

من هم با او بودم.شاهد هیچ شدنش..

گرچه تمام وجودش صداقت بود ،اما اشتباه میکرد.

یادش نبود که از همان ابتدا دارا نبوده که بخواهد از دست بدهد.

همه‌تو بودی و تو.



حافظ
«بستیم چو از رد و قبول دگران چشم،تشریف قبول نظر یار گرفتیم»اکانت اصلیِ مسدود:https://virgool.io/@yegane_yekta
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید