Mohammad Javad Gholami
Mohammad Javad Gholami
خواندن ۱۳ دقیقه·۴ سال پیش

استارتاپ یا کسب و کار؟ مسئله این است!


تا به حال مطالب بسیار زیادی در حیطه ی کسب و کارها و استارتاپ‌ها منتشر شده است ولی در واقع هنوز هم عده ای تفاوت استارتاپ‌ها و کسب و کار را نمی دانند. در واقع مرز باریکی بین استارتاپ‌ها و کسب و کارها وجود دارد، و حتی شایان ذکر است که استارتاپ‌ها نوع خاصی از کسب و کارها هستند. اما قبل از آن باید به بررسی هر کدام به صورت جداگانه بپردازیم .

تاریخچه‌ی استارتاپ

تاریخچه‌ی استارتاپ به سال 1911، و همزمان با آغاز شرکت های Silicon Valley برمی گردد. که یکی از استارتاپ‌های خیلی مشهور آن یعنی IBM است، که مخفف International Business Machines است، بعدها توانست به یکی از بزرگترین تولید کنندگان نرم افزار در دنیا شناخته بشود.

استارتاپ چیست؟


تعاریف بسیار زیادی برای استارتاپ وجود دارد ولی اگر که بخواهیم یک تعریف کلی را برایش در نظر بگیریم میتوانیم بگوییم که در واقع استارتاپ یعنی یک ایده‌ی نو است که پتانسیل پیشرفت و رشد کردن را دارد و معمولا در حوزه‌ی تکنولوژی است.

ویژگی‌های یک استارتاپ موفق


1. داشتن یک چشم انداز قدرتمند

قطعا هر گروهی برای رسیدن به یک هدف، نیازمند چشم اندازی مشخص، برنامه ریزی و کار تیمی است. یک رهبر خوب باید بداند که هدف گروه چیست و چگونه می‌تواند به تمامی اعضای گروه انگیزه‌ی لازم را بدهد تا پروژه را به سمت موفقیت سوق بدهد.

2. انتخاب نفرات

یکی از مهم ترین چالش‌های هر استارتاپی، انتخاب اعضا برای پیاده سازی آن ایده است. در واقع شما باید با توجه به مهارتی که دیگر افراد دارند، آن‌ها را انتخاب کرده و سعی کنید که با یک برنامه ریزی مناسب و منسجم، هماهنگی لازم را به وجود بیاورید. هرچند که باید این حقیقت را پذیرفت که خیلی از مدیران استارتاپ‌ها افرادی را انتخاب می‌کنند که یا از طرف آشنا، دوست یا شخص قابل اعتمادی باشند و یا افرادی را انتخاب می‌کنند که نگرش‌های آن ها باهم در تعارض نباشد و این کاملا اشتباه است.

شما نمی توانید شخصی را تغییر دهید اما می‌توانید آن شخص با مهارت و با تجربه را انتخاب کرده و بعد از آن با توجه به اختلاف نظرهایی که وجود دارد، بتوانید آن ها را مدیریت کرده و هماهنگی لازم را بین افراد به وجود بیاورید. لازم به ذکر است چنان که تجربه‌ی رهبری را ندارید، بهتر است یک شخصی را که در این زمینه تجربه دارد را انتخاب و خود در اجرای پروژه نظارت داشته باشید.

3. آینده نگری

شما به عنوان یک مدیر استارتاپی باید بتوانید حرکت بعدی شرکت یا پروژه‌ی خود را پیش بینی بکنید. به این منظور که شما نباید برنامه ریزی را دست کم گرفته و باید بتوانید محدودیت‌ها، چالش‌ها و موانع را یکی پس از دیگری رد کنید.

4. نوآوری

بسیاری از صاحبان استارتاپ‌ها، اغلب آن قدر مجذوب ایده‌ی خود می‌شوند که بازاریابی و شناسایی بازار هدف را فراموش می‌کنند. این مسئله کاملا مهم است که قبل از اجرای ایده‌ی خود باید نیاز بازار را شناسایی کرده و بعد از آن دست به اجرای ایده بزنیم. لازم به ذکر است که یک ایده‌ی جدید به تنهایی نمی‌تواند موجب موفقیت یک استارتاپ شود، در واقع پیاده سازی درست یک ایده‌ی قدیمی اما به شکلی جدید به مراتب خیلی بهتر از اجرای بدون برنامه ریزی یک ایده‌ی نو است. نوآوری باید در استارتاپ وجود داشته باشد، و گرنه استارتاپ محکوم به شکست است.

5. دادن انگیزه به کارکنان

چه رهبر باشید و چه صاحب ایده باشید و بر روی پروژه ی استارتاپی نظارت می‌کنید، نباید فراموش بکنید که مسئله ی انگیزه برای کارکنان یا همکاران شما بسیار مهم است. آن ها نیاز به انرژی مثبت دارند تا بتوانند همیشه برای برنامه های شما ثابت قدم باشند.

6. توانایی روبرو شدن با مسائل

امکان ندارد که در مسیری که حرکت می‌کنید، چالش‌ها و موانع بر سر شما پدیدار نشوند. به هر حال بروز مشکلاتی همچون پیدا کردن سرمایه گذار، بروز مشکل در وب سایت، قطعی اینترنت و موارد بسیار از این قبیل مشکلات وجود دارد. پس باید قدرت و توانایی رویارویی با مشکلات را داشته باشید.

7. چیدمان مناسب افراد

این به این معناست که شما باید بدانید که افرادی که استخدام می‌کنید چه توانایی‌هایی را دارند و در چه قسمتی باید قرار بگیرند تا بتوانند با توجه به دانش و تجربه‌هایی که دارند، بیشترین میزان بهره‌ وری را داشته باشند.

8. تلاش و استمرار

هیچکسی دوست ندارد که یک بازنده باشد ولی باید پذیرفت که همه ی افراد شکست می‌خورند. امکان دارد که ایده‌ی شما با شکست مواجه شود اما نباید نیمه ی پره لیوان را نادیده گرفت. شاید شما شکست خورده باشید ولی تجربه های بسیار ارزشمندی در این راه کسب کرده‌اید، پس تا اونجایی که می توانید به تلاش خود ادامه بدهید و اگر چنان چه که می دانید این مسیر فایده ای ندارد، آن را تغییر دهید.

9. برقراری تعادل

منظور از تعادل یعنی تعادل میان کار و زندگی است. اجرای پروژه ی استارتاپی قطعا به اندازه ی کافی وقت گیر خواهد بود ولی به این نکته توجه بکنید که اگر بخواهید کل وقت خود را صرف استرس ها و برنامه های استارتاپ بکنید، شاید تا یک مقطعی منطقی خواهد بود ولی به مرور زمان می تواند شما را خسته و حتی نا امید بکند. استراحت کردن، به خصوص در روزهای تعطیل را اصلا فراموش نکنید. شما نیاز دارید که تجدید قوا بکنید و با انرژی بیشتری ادامه دهید.

کسب و کار چیست؟


برای کسب و کار، همچون استارتاپ تعاریف زیادی وجود دارد ولی می‌توانیم یک تعریف واحد برای آن در نظر بگیریم و آن هم این که یعنی هر گونه فعالیتی که با هدف سود و کسب درآمد صورت بگیرد. حالا می تواند خرید و فروش، تولید یک کالا یا ارئه ی خدمات باشد.

ویژگی‌های کسب و کار:


1. فروش کالاها و خدمات

2. ایجاد ارزش

3. انگیزه ی کسب درآمد

4. معامله ی کالا یا خدمات

5. فعالیت های همراه با ریسک

اهداف کسب و کار

یک باور غلط وجود دارد و آن هم این است که تمامی اهداف کسب و کار، تنها در کسب درآمد و سود خلاصه می شود. اهداف کسب و کارها متفاوت است اما می‌توان گفت علاوه بر کسب درآمد و سود، بدست آوردن سهم خود در بازار و ارائه ی بهترین خدمات یا محصول به منظور شناساندن برند خود، از دیگر اهداف کسب و کار به شمار می‌رود.

ویژگی‌های صاحبان کسب و کار:


1. اشتیاق و انگیزه

انگیزه یکی از عامل‌های بسیار مهم برای صاحبان کسب و کار برای رسیدن به اهداف خود می‌باشد.

2. ریسک

در واقع ریسک کردن بسیار خوب است اما گاهی وقتا می‌تواند برای ما گران تمام بشود. صاحبان کسب و کار باید به این نکته توجه داشته باشند که به صورت کاملا سنجیده، منطقی و همراه با اطلاعات بسیار بالا، ریسک بکنند. اجازه ندهید که ترس از ریسک کردن باعث این بشود که شما در یک نقطه ثابت بمانید و بعد ها حسرت فرصت های از دست رفته را بخورید.

3. مدیریت صحیح پول


این موضوع نیاز به تمرین و برنامه ریزی دارد که در ادامه توضیح خواهیم داد.

1. بودجه بندی

تمامی مخارج قطعی و متغیر خود را بر روی کاغذ بنویسید. لزوما نباید صاحب یک کسب و کار باشید تا بتوانید این گونه بودجه بندی بکنید، این کار را برای خود تبدیل به یک عادت بکنید. خیلی از ماها اغلب این کار را عبث و بیهوده می‌نامیم و حتی وقتی مخارج خود را بر روی کاغذ می‌نویسیم، به یکباره کاغذ را کنار گذاشته و همه چیز را فراموش می‌کنیم.

مخارج قطعی مثل وام، کرایه خانه و از این دسته از مخارج را بر روی کاغذ درج کرده و سپس هزینه های متغیر ماهیانه همچونقبض آب، برق و گاز و غیره را ثبت بکنید. اگر که ماهانه یا روزانه این کار را انجام بدهید، به اهمیت این موضوع پی خواهید برد و می توانید به راحتی پس انداز بکنید.

2. عمل کردن به کاغذ

به هر آن چه که بر روی کاغذ نوشته اید، عمل بکنید. اگر که بدهی دارید و قرار است تا اخر ماه آن را پرداخت کنید، باید بدانید که چه مقدار پول باید به آن تخصیص بدهید.

3. خرج‌های غیر ضروری را محدود یا از بین ببرید

همه ی ما بارها این را تجربه کرده‌ ایم که در کیف پول یا حسابمان آن قدر پول در اختیار داریم که دوست داریم آن را خرج چیزهایی بکنیم که علاقه داریم و طبق معمول با این ذهنیت که الان اول ماه است و تا آخر ماه فرصت بسیار است، به یکباره ملاحظه می کنیم که ای دل غافل، پول کم آورده ایم. صاحبان کسب و کار باید مقوله ی مدیریت مالی را به شدت جدی بگیرند؛ مخصوصا اگر که کسب و کار خود را تازه راه اندازی کرده اند و هنوز به آن میزان از جریان درآمدی نرسیده اند.

4. مخارج کوچک و مرموز را شکار کنید!

مخارج کوچک و مرموز اغلب همان هزینه هایی هستند که به یکباره در مورد آن ها تصمیم گرفته می شود و ما متوجه ی آن ها نمی شویم؛ و زمانی که پول کم می آوریم با خود می گوییم که ای بابا، من که چیزی نخریده ام. از جمله مخارج کوچک را می توان به خورد و خوراک، تنقالات و تفریحات، که معمولا به صورت لحظه ای تصمیم گیری می شوند، اشاره کرد.

5. اجتناب کردن از گرفتن قسط و وام جدید

قطعا کسی دوست ندارد که به بدهی‌هایش اضافه شود، اگر که درآمد شما به حدی رسیده است که می‌دانید از عهده‌ی قسط دیگری بر می‌آیید باز هم دلیل نمی شود که وام جدیدی بگیرید. این شما هستید که تصمیم می گیرید که آیا گرفتن وام جدید تاثیر منفی بر روی مدیریت پول شما خواهد داشت یا خیر.

6. دوری از اجناس گران قیمت

این به آن منظور نیست که نباید چیزهای گران قیمت را خرید. برای مثال شاید شما نیاز به یک کامپیوتر داشته باشید و می دانید که به آن احتایج دارید و در حال حاضر قیمت کامپیوتر بسیار زیاد است، شما باید زمان این گونه خریدهای گران قیمت خود را به تعویق بیاندازید. هر چند شایان ذکر است که در شرایط اقتصاد فعلی، هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست. اما برای شروع مدیریت مالی خود، باید قید خرید های گران قیمت را بزنید.

7. تمرین و ممارست

اگر که بتوانید به اهداف مالی خود متعهد باشید، عادت‌های مالی سالم پیدا خواهید کرد. این کار برای دفعات اول سخت و خسته کننده خواهد بود ولی به مرور زمان اثر موثر خود را خواهد گذاشت. شاید صاحبان کسب و کار سرشان شلوغ باشد اما اپلیکیشن های زیادی برای مدیریت مالی وجود دارند. اپلیکیشن هایی همچون:

.BillGuard

.Dollarbird

.Fudget

.Goodbuget

.LearnVest

.LevelMoney

.Penny

.Mint

تفاوت کسب و کار و استارتاپ؟


تفاوت های بسیار زیادی وجود دارد ولی اینک به برخی از آن ها می پردازیم:

1. مقیاس پذیری و رشد

همانطور که گفتیم، استارتاپ های معمولا اغلب با تکنولوژی سروکار دارند و علاوه بر آن هیچ گونه محدودیت جغرافیایی، مکانی و زمانی ندارند. اجازه بدهید با یک مثال تفاوت کسب و کار و استارتاپ را بهتون بگم. برای مثال اگر یک شرکت تولیدی تازه تاسیس شده ی کفش را در نظر بگیریم، فارغ از آن که حتی اگر نوآوری جدیدی در صنعت خودش داشته باشد، در واقع یک کسب و کار است نه یک استارتاپ! یا اگر که یک سوپر مارکتی را در نظر بگیرید که روزانه کلی مشتری دارد و به آن ها محصولاتی را عرضه میکند بازم یک استارتاپ نیست و یک کسب و کار است.

اما اگر یک فروشگاه اینترنتی را در نظر بگیریم، یا یک شرکت حمل و نقل آنلاین همچون اسنپ، یا یک خرده فروشی آنلاین همچون دیجی کالا را در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم که همه ی این‌ها استارتاپ هستند. در واقع تفاوت اصلی در اینجا مشخص می‌شود که یک استارتاپ به صورت همزمان توانایی خدمت دهی به کلی مشتری را دارا می‌باشد، در حالی که لزوما هر شرکت نوپایی استارتاپ نیست.

2. ایده پردازی

مطالعه کردن یکی از راه‌های بدست آوردن ایده است اما لزوما تنها این کافی نیست. اما باید این حقیقت را پذیرفت که تا زمانی که ما در صنعتی تجربه‌ی کار کردن را نداریم یا دست کم اطلاعات کافی را در اختیار نداریم، نمی‌توانیم بدون هیچ استراتژی و برنامه‌ی درستی استارتاپ خود را راه اندازی بکنیم.

اغلب کسب و کارها، ایده‌های بسیار سنتی هستند که از قدیم و ایام بوده اند. مثل رستوران‌ها، سوپر مارکت‌ها، کتاب فروشی‌ها، مغازه‌های لباس‌های ورزشی و از این قبیل موارد که وجود داشته اند. اما استارتاپ‌ها ایده‌های جدید، ریسک پذیر و با قابلیت رشد بسیار بالایی هستند که همانقدر که احتمال موفقیت آن ها وجود دارد، احتمال شکست آن‌ها هم است. و ایده‌های استارتاپ‌ها، اید‌ه‌هایی هستند که یا در گذشته وجود نداشته اند و یا یک نوآوری خاصی در آن‌ها به وجود آمده است. مثل فروشگاه های اینترنتی که قبلا حتما باید حضوری مراجعه میکردیم اما امروزه می‌توانیم به صورت آنلاین، محصولات مورد نظر خود را در حالی که در خانه هستید، سفارش بدهید.

3. دریافت سرمایه

اغلب کسب و کارها، نیاز به سرمایه یا بهتره بگویم سرمایه‌های زیادی ندارند، زیرا هدف کسب و کارها رسیدن به یک میزان ثابتی از درآمد است. اما استارتاپ ها به دلیل ریسک پذیری بالا، نو بودن و اجرا کردن ایده‌هایشان، نیاز به سرمایه گذاران خطرپذیر دارند.

4. تعداد کارکنان

در واقع استارتاپ‌ها برخلاف کسب و کارها، اعم از کسب و کارهای کوچک و بزرگ، با افزایش مشتریانشان، این امکان وجود دارد که تعداد کارکنان آن ها ثابت بماند. اما کسب و کارها برای رسیدگی بیشتر و همراه با گسترش سهم بازارشان نیاز به استخدام بیشتر افراد می‌کنند.

دلایل شکست استارتاپ ها


1. سرمایه ناکافی

نبود سرمایه کافی نه تنها در آینده برای استارتاپ ها کار ساز نیست بلکه باعث ضررهای بسیار جبران ناپذیری می‌شود. استارتاپ‌ها بسیار بیشتر از کسب و کارهای کوچک نیازمند سرمایه هستند، زیرا برای توسعه‌ی مقیاس و افزایش مخاطبین بیشتر برای ادامه‌ی روند خود باید تدابیری به کار بگیرند که بدون سرمایه امکان پذیر نمی‌باشد.

2. هم تیمی‌های ضعیف

یک استارتاپ هر چقدر هم که بر اساس ایده‌ای جدید و ناب شکل گرفته باشد، در صورت نبود تیم قوی با مجموعه‌ای از مهارت‌ها برای مواجهه با چالش‌های فراوان کسب و کار، به احتمال زیاد شکست خواهد خورد. اعضای تیم در استارتاپ‌ها علاوه بر داشتن مهارت و دانش تخصصی، باید از نظر مهارت‌های ارتباطی، ویژگی‌های شخصیتی و چشم‌انداز و اهداف بلندمدت نیز با یکدیگر و با بنیان‌گذاران استارتاپ هم‌راستا باشند.

3. اطلاعات نادرست از بازار

از شناخت بازار نباید غافل شد. اکثر استارتاپ ها بیشتر به دنبال کسب سود و برطرف کردن نیاز های خود هستند، نه نیاز بازار! این امر به صورت مستقیم موجب شکست استارتاپ می شود.

4. درک نادرست از مدل کسب و کار

مدل کسب و کار، پایه و اساس شکل گیری یک استارتاپ است. در یک مدل کسب و کار دقیق، منابع درآمدی، مشتریان، مخاطبان هدف، محصولات، جزییات مالی و نیازهای سرمایه‌ای استارتاپ مشخص شده‌اند. بنابراین اگر مدل کسب و کار به درستی طراحی نشده باشد، این احتمال وجود دارد که استارتاپ در نتیجه اشتباهات موجود در مدل کسب و کار، محکوم به شکست خواهد شد.

5. محصول بی کیفیت

قطعا مشتری عاشق چشم و ابروی من و یا شمایی که صاحبان کسب و کار هستیم، نیست. قطعا مشتریان به دنبال محصولی هستند که کیفیت بسیار خوب داشته و بابت پرداختن بهای آن دچار پشیمانی نشوند.

6. ضعف در بازاریابی

چه در بازار پر رقابت ورود کرده باشید و چه در بازاری که هنوز تعداد رقبا کم است یا بازاری که هنوز رقیبی در آن حضور ندارد، اگر چه ایده ی شما ناب و خاص باشد اما بازاریابی شرکت شما ضعیف باشد، قطعا به نتایج مطلوبی نخواهید رسید.

آیا هر کسب‌وکار اینترنتی استارتاپ است؟

امروزه فضای مجازی نقش بسیار موثری در افزایش ارتباطات افراد جامعه دارد. از این رو حضور در این فضا شرایط بسیار مناسبی برای رشد هر کسب‌وکاری فراهم می‌کند. استفاده از این فضا برای استارتاپ‌ها که به دنبال رشد سریع و گسترش زمینه کاری خود هستند امری ضروری است اما این بدان معنی نیست که هر کسب‌وکاری که در فضای مجازی فعالیت می‌کند لزوماً استارتاپ باشد. به عنوان مثال می‌توان به وب‌ سایت‌های فروشگاه‌ها اشاره کرد که امر فروش را برای آنها آسان می‌کند اما چنین فروشگاه هایی استارتاپ نیستند و همین امر ممکن است باعث بروز اشتباه گردد.

چه زمانی دیگر استارتاپ، یک شرکت است؟

گوگل هم یک زمانی یک استارتاپ بود، همینطور اپل، فیس بوک، آمازون و بسیاری از این دسته از شرکت‌ها که زمانی استارتاپ بودند ولی الان شرکت هستند. در واقع میتوان گفت که یک پروژه تا زمانی یک استارتاپ محسوب می شود که هم تعداد کارکنان آن ها کم باشد، ترجیحا بین 5 الی 9 نفر و بعد تبدیل به کسب و کار کوچک می شود، که تعداد کارکنان در آن موقع معمولا زیر 40 نفر است و زمانی می توانیم یک کسب و کار را بزرگ بنامیم که تعداد کارکنان آن ها بسیار بیشتر از این تعداد باشد.

کلام آخر


هر استارتاپی می تواند یک کسب و کار باشد ولی هر کسب و کاری نمی‌تواند یک استارتاپ باشد.

استارتاپکسب و کارمدیریت مالیویژگی های استارتاپ موفقتفاوت استارتاپ با کسب و کار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید