محمدجواد زمانی
محمدجواد زمانی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

رمان کتابخانه نیمه شب

بسم الله الرحمن الرحیم

این یادداشت رو برای چالش کتابخوانی طاقچه می‌نویسم:

کتابی که این بار می‌خوام در موردش براتون بگم، یه کتاب فوق العاده جذابه به اسمه کتابخانه نیمه شب. این رمان توسط آقای مت هیگ خلق و منتشر شده. ایشون نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی هستند و در رشته های زبان انگلیسی و تاریخ تحصیل کردن. از اونجایی که ایشون مدتی درگیر بیماری افسردگی بودن، این بیماری رو خیلی خوب درک میکنن و در آثارشون هم توجه ویژه ای به افسردگی دارند، تا اونجایی که معمول آثارشون از جمله همین رمان، یه جورایی مرتبط با افسردگی میشه. از جمله آثار معروف ایشون میشه به کتابخانه نیمه شب، چگونه زمان را متوقف کنیم و دلایلی برای زنده ماندن.

خوب بعد این مقدمه کوچیک میرسیم به اصل مطلب، داستان این رمان در مورد دختری با نام نوراسیده که اصلا زندگیه خوبی نداره. اون در زندگی بسیاری از کارها رو شروع کرده و نیمه تموم رها کرده. مثلاً اون استعداد بسیار ویژه ای در شنا داره، اما درست موقعی که می‌تونه به المپیک بره و مدال بیاره، دست از شنا می‌کشه. این دختر الان در یک مغازه فروش آلات موسیقی کار می کنه، راستی یادم رفت بگم که اون به موسیقی هم علاقه داشته اما به دلایلی از یه جایی به بعد، این استعدادش رو هم نادیده گرفته. داستان تا اونجایی پیش میره که نورا تصمیم به خودکشی میگیره و این کار رو با خوردن چندین تا قرص ضد افسردگی عملی می کنه. اما بر خلاف تصورش اون نمیمیره، بلکه وقتی بعد بیهوشی چشماش رو باز می‌کنه، خودش رو درون یک کتابخونه بی انتها با بی نهایت کتاب میبینه. در نهایت تعجب مسئول کتابخونه خانم المه، همون زنی که در دوران نوجوانی نورا، مسئول کتابخونه مدرسه نورا بوده. بعد از یه سری گفت و گو، نورا متوجه میشه که پا به کتابخونه نیمه شب گذاشته و کتاب هایی که در اطرافش قرار دارن، زندگی های مختلف خودشن. یعنی اون فرصتی پیدا کرده تا زندگی های مختلف خودش رو امتحان کنه. زندگی هایی مثل اینکه اگر به جای رها کردن شنا، اون رو ادامه می‌داد و به المپیک می رفت براش به وجود می اومد. یا اینکه اگر موسیقی رو ادامه می داد زندگیش چجوری می شد. اون حالا این فرصت رو داره که از بین بی نهایت زندگی یکیش رو انتخاب کنه. توصیه میکنم خودتون ادامه داستان رو بخونید تا متوجه شیرینی بیان نویسنده بشین و همچنین از یه داستان لذت بخش که به زندگیتون معنای دیگری رو القا می‌کنه، کمال استفاده رو ببرین. به نظرم هدف نویسنده از نوشتن این رمان این بوده که بتونه با این وسیله به کسایی که از افسردگی رنج میبرن کمک کنه، چون شخصیت اصلی داستان هم از این بیماری داره عذاب می‌کشه. و به نظرم نویسنده در این هدف قطعا موفق بوده.

من این کتاب رو از طاقچه و از نشر میلکان خریداری و مطالعه کردم. کار ترجمه این اثر نفیس رو خانم مینا صفری انجام داده اند که واقعا ترجمه ایشون روون و دوست داشتنی بود و توضیحات اضافه ایشون هم واقعا کارآمد بود.

چند تا جمله از این کتاب که نیاز به فکر داره:

1- هیچ وقت اهمیت بزرگ بوده چیزای کوچیک رو دست کم نگیر.

2- افراد با استقامت متفاوت از بقیه ساخته نشدن ، تنها تفاوتشون اینه که هدف روشنی توی ذهن دارن و عزم راسخی برای رسیدن به اون هدف.

3- از بین بردن حسرت ها در واقع راهی برای تحقق آرزوهاست.

چالش کتابخوانی طاقچهکتابخانه نیمه شب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید