به اظهارات خودِ یونگ کمتر توجه شده است؛ اینکه او مطالعهی اختربینی را زمانی که هنوز با فروید همکاری میکرد، «بهمنظور یافتن سرنخی از هستهی حقیقت روانشناختی» آغاز کرد؛⁷² یا اینکه در «موارد دشوارِ تشخیص روانشناختی»، از زایچههای تولد (هوروسکوپ) برای درک بهتر پویاییهای ناخودآگاهِ بیمارانش بهره میبرد؛⁷³ و همچنین توصیه میکرد که هر فردی در دورهی آموزشی رواندرمانی، باید اختربینی بیاموزد؛⁷⁴ چراکه از نظر او، ارزش اختربینی «برای روانشناس بهقدر کافی بدیهی است، زیرا اختربینی نمایندهی مجموع تمام دانش روانشناختی دوران باستان است».⁷⁵ اینها اظهاراتی وزین هستند، با این حال، اهمیت کامل آنها معمولاً تنها توسط منجمانِ حرفهای به رسمیت شناخته شده است. علاوه بر این، هنوز هیچ پژوهشی بر روی حجم بالای تفاسیری که یونگ از زایچهی خود از اختربینان (بهویژه در بریتانیا و ایالات متحده) درخواست کرده بود، و نیز زایچههای متعددِ بیماران، دوستان و اعضای خانوادهاش که به خط خود او و اما یونگ در آرشیوهای خصوصیاش موجود است، صورت نگرفته است.

اظهارات منتشر شدهی یونگ و فراتر از آن، شواهد مستند در یادداشتهای خصوصی او، این واقعیت را روشن میسازد که اختربینی برای وی، هم در سطح شخصی و هم در کار روانشناختیاش، از اهمیتی بیکران برخوردار بوده است. با این حال، این اهمیت تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. همچنین این حقیقت مغفول مانده که کیهانشناسیهای گوناگونِ دوران باستانِ متأخر — اعم از غنوسی (گنوسی)، نوپلاطونی، اورفوسی و هرمسی — که یونگ هنگام کار بر روی «کتاب سرخ» (Liber Novus) شیفتهی آنها بود، همانطور که خود او نیز خاطرنشان کرده، بر پایهی کیهانشناسی اختربینانهای استوار بودند که بر منشأ آسمانی روح انسان، تنگنای تقدیرِ سیارهای و سفر روح (به مدد آیینهای تئورژیک یا ایزدپردازی) به سوی دگردیسی و رهایی از جبرِ افلاک سیارهای تمرکز داشتند.⁷⁶ دغدغهی مستمر یونگ نسبت به تقدیر اختری به مثابهی «اجبار درونی»، تفسیر او از سرنوشت در بستر «فردیتیافتگی» و استفادهی او از ایزدپردازی (تئورژی) در رواندرمانی، موضوعاتی نیستند که معمولاً در آثار مربوط به تکوین و کاربست اندیشههای او مورد بحث قرار گیرند.
این کتاب بهمنظور بررسی همهجانبهی اختربینیِ یونگ، به واکاوی این کیهانشناسیهای کهن و تفاسیر و کاربردهایی میپردازد که یونگ بر اساس منابع دستاول و تفاسیر پژوهشیِ در دسترساش، آنها را توسعه داد. کتاب دوم من با عنوان «دنیای اختربینانهی کتاب سرخِ یونگ»، بر خودِ کتاب سرخ و شیوههایی تمرکز دارد که اختربینی در آنها، هم به متن و هم به تصاویر این سفرِ انسانیِ شگفتانگیز، شخصی و در عین حال اسطورهای، غنا بخشیده است. اگر همانگونه که خودِ یونگ اعلام کرده، سالهایی که صرف کار بر روی کتاب سرخ کرد، مادهی خام تمام نظریات بعدی او را فراهم آورده باشد، آنگاه اختربینی — آنگونه که یونگ آن را درک میکرد و با آن کار میکرد — بدون شک یکی از مهمترین سنگبناهای روانشناسی تحلیلی است و باید به همین عنوان، بدون پیشداوری و با همان «ندانمانگاری روششناختی» که نینیان اسمارت مدتها پیش برای همهی پژوهشگران در هر حوزهای توصیه کرده بود، شناخته شود.
پانوشتها: ⁷² کارل گوستاو یونگ، نامه به زیگموند فروید، ۱۲ ژوئن ۱۹۱۱. ⁷³ نامه به بی. وی. رامان، ۶ سپتامبر ۱۹۴۷. ⁷⁴ نامه از آیرا پروگوف به کری اف. بینز. ⁷⁵ یونگ، مجموعهی آثار، جلد ۱۵، پاراگراف ۸۱. ⁷۶ برای بحثهای یونگ دربارهی تقدیر و عروج آسمانی روح، رجوع کنید به فصل ۵.
~ لیز گرین، دکتری روانشناسی، تحلیلگر یونگی مقدمهی کتاب: در جستجوی موضوعات مطرود؛ مطالعات یونگ در اختربینی: پیشگویی، جادو و کیفیتهای زمان