ویرگول
ورودثبت نام
محمد کهربی - جنرالیست
محمد کهربی - جنرالیستیک جنرالیست : شخصی با اطلاعات گسترده درباره موضوعات متعدد که علایق، مهارت‌ها و سرگرمی‌های مختلفی دارد.
محمد کهربی - جنرالیست
محمد کهربی - جنرالیست
خواندن ۷ دقیقه·۱۶ ساعت پیش

جستجوی تمامیت: تجلی فاوستِ گوته در روان‌شناسی تحلیلی یونگ

«در اساطیر یونان، پشم زرین نمادی از مرجعیت الهی و هدف غایی و رشک‌برانگیزی است که جیسون و خدمه‌ی آرگونوت او به دستور پادشاه پلیاس برای دستیابی به آن راهی سفری مخاطره‌آمیز می‌شوند (یا همان‌طور که یونگ می‌گوید: «جستجوی پرخطری که یکی از مترادف‌های دستیابی به دست‌نیافتنی‌هاست») (بند ۲۰۶). چند سطر جلوتر، تالس فیلسوف اعلام می‌کند: «این در واقع همان چیزی است که آدمیان بیش از هر چیز بر زمین می‌جویند؛ چرا که تنها زنگار است که به سکه ارزش می‌بخشد!» (سطرهای ۸۲۲۳-۸۲۲۴). یونگ این عبارت متناقض‌نما (پارادوکسیکال) را نوعی «لطیفه کیمیاگری» تفسیر می‌کند که بیانگر این شهود است که «هیچ نوری بدون سایه و هیچ تمامیت روانی بدون نقص وجود ندارد» (بند ۲۰۸). یونگ می‌گوید زندگی برای آنکه خود را مدور و کامل کند (Vollendung)، نه طالب «کمالِ بی‌نقص» (Vollkommenheit) بلکه خواهان «جامعیت و تمامیت» (Vollständigkeit) است؛ و از این رو همواره به آن «خاری در گوشت» نیاز است: زیرا بدون «رنجِ...» (بند ۲۰۶). بدین ترتیب، کابیرها (The Cabiri) و پشم زرین در کنار هم، نشان‌دهنده قدرت‌های دگرگون‌کننده ناخودآگاه هستند.

یونگ در برداشتی زیبا از قطعه‌ای در کتاب Rosarium philosophorum، ناخودآگاه را به مثابه «مگسی در مرهم» وصف می‌کند؛ یعنی «اسکلتی در کمد، دروغی دردناک که بر تمام بیانیه‌های ایده‌آل‌گرایانه مُهر ابطال می‌زند، آن خصلت زمینی که به ماهیت بشری ما چسبیده و متأسفانه آن وضوح کریستالی را که آرزویش را داریم، تیره و تار می‌کند» (مجموعه آثار، جلد ۱۲، بند ۲۰۷). با این حال، در دیدگاه کیمیاگری، زنگار – مانند زنگار مس – «بیماریِ فلز» است، اما در عین حال «این جذام، همان ماده اولیه واقعی (vera prima materia) و پایه‌ای برای تهیه طلای فلسفی است» (بند ۲۰۷). یونگ با پیوند دادن این استطراد درباره بخش دوم فاوست به محتوای بالینی رویای مراجعش، مرد سرخ‌مو در رویای بیست و دوم (در سری دوم) را با مرد ریش‌نوک‌تیز در رویای چهاردهم (از سری اول) یکی می‌داند و هر دوی آن‌ها را با «مفیستوی زیرک» یکی می‌شمارد، کسی که «صحنه را به شکلی جادویی تغییر می‌دهد زیرا نگران چیزی است که خود فاوست هرگز ندید»: یعنی «صورت صلب» (strenges Gebilde) که به معنای گنجینه متعالی یا همان «امر فناناپذیر» (Unsterbliche) است (بند ۲۱۱). از این رو، یونگ در پانویسی به سرعت به صحنه پایانی بخش دوم فاوست گوته گریز می‌زند؛ جایی که فرشتگان پس از فریب دادن شیطان، «جزء فناناپذیر» فاوست را به آسمان می‌برند. (در کلمات طرح اولیه، جزء فناناپذیر فاوست «انtelechy» [صورتِ کمال‌بخش] نامیده شده بود). این نقطه‌ای است که یونگ در «پس‌گفتار» کتاب روان‌شناسی و کیمیاگری (نوشته شده در ۱۹۴۴) دوباره به آن بازمی‌گردد.

تحلیل یونگ در مقاله «نمادپردازی رویای فردی در رابطه با کیمیاگری» درباره این دو سلسله از رویاها، با تحلیل او از رؤیایی به پایان می‌رسد که آن را رؤیای بزرگ «ساعت جهانی» می‌نامد و در کتاب روان‌شناسی و دین با جزئیات بیشتر مورد بحث قرار داده است (بندهای ۱۱۲ تا ۱۲۵). این رؤیا یا خواب در مقوله اصطلاحاً «رویای بزرگ» جای می‌گیرد؛ مانند نمونه‌ای که پاتریک ایوانز در سال ۱۹۵۶ به خود یونگ گزارش داد. یعنی رویایی که اهمیت آن فراتر از شخصِ رویا‌بین است و واجد معنایی جمعی نیز هست. یونگ در آغاز تحلیل خود پیشنهاد می‌کند که این رؤیای ساعت جهانی ممکن است همان کارکرد «صورت صلب» را داشته باشد که نرییدها و تریتون‌ها در قالب سپر غول‌پیکر خلونه (Chelone) حمل می‌کردند (یعنی بیانگر «متعالی‌ترین هماهنگی»، همان‌طور که خود مراجع رویا‌بین گفته بود)؛ در نتیجه، آن چهار کودک یا چهار مرد کوچکِ پاندول‌به‌دست در رؤیا، با کابیرها مطابقت دارند. در طول بحث یونگ، ارجاعات و موازی‌سازی‌ها به شکلی حیرت‌انگیز تکثیر می‌شوند (قَبّالا، اختربینی، گنوسیسم و غیره)، اما گسترده‌ترین موازی‌سازی که یونگ کشف می‌کند، اثری است با عنوان «زیارت روح» نوشته راهب فرانسوی سیسترسی، گیوم دو دگیلویل (۱۲۹۵-۱۳۵۸ میلادی). کانتوی آخر این اثر شامل رؤیایی از بهشت است که مستقل از دانته نوشته شده و بهشت را متشکل از هفت گوی بزرگ می‌بیند که حاوی هفت گوی کوچک‌تر هستند (بند ۳۱۵).

در میان پیچیده‌ترین نمادپردازی‌های کلامی و منطقه‌البروجی، گیوم درخواستِ تبیین تثلیث را می‌کند و آن را دریافت می‌دارد! فرشته‌ای بر اساس سه رنگ اصلی (سبز، قرمز و طلایی) پاسخ می‌دهد، اما یونگ که طبق معمول مراقب «تنگنای سه و چهار» است (موضوعی که به باور او، سرآغاز دیالوگ تیمائوس [افلاطون] به آن اشاره دارد، آنجا که سقراط می‌پرسد: «یک، دو، سه – اما ای تیمائوس عزیز، چهارمین مهمان دیروزی که قرار بود امروز از من پذیرایی کند کجاست؟»)، سوال را تکرار می‌کند و می‌پرسد: «سه تا هستند، اما چهارمی کجاست؟» – به عبارت دیگر، چرا رنگ آبی غایب است؟ (بند ۳۲۰).

طبق روایت یونگ، آنچه در رؤیای گیوم حذف یا مستثنی شده (یعنی عنصر زنانگی)، در رؤیای نهایی بزرگ دانته در بهشت – و همچنین در صحنه پایانی بخش دوم فاوست – گنجانده شده است. در اینجا شخصیت دکتر ماریانوس (با کلماتی که یونگ به خود فاوست نسبت می‌دهد) دعا می‌کند: «ای بانوی والای جهان! / بگذار راز تو را در پهنه نیلگونِ برافراشته آسمان نظاره کنم» (سطرهای ۱۱۹۹۷-۱۲۰۰۰). بدین ترتیب، رؤیای ساعت جهانیِ مراجع او، «صورت صلبِ» جشنواره دریای اژه، رؤیای بهشت در کتاب گیوم دو دگیلویل و صحنه پایانی فاوست ۲، همگی از منظر یونگی نمونه‌هایی از ماندالا هستند؛ یعنی بازنماییِ تمامیتِ یکپارچه. برای یونگ، اهمیت دوران‌ساز فاوست در این است: فاوست آنچه را که فرهنگ غربی ما به طور کلی تمایل به پنهان کردنش داشته – یعنی زنانگی، تاریکی و زمین – در بینش خود از تمامیت یکپارچه می‌کند، و این کار را به شکلی بسیار صریح در پایان‌بندی خود با خطاب قرار دادن ماتر گلوریوزا (مادر شکوه) توسط گروه همسرایان رازآلود انجام می‌دهد.

یونگ استدلال می‌کند که این تحول پیش‌تر توسط گیوم، پیش از درس او درباره تثلیث، پیش‌بینی شده بود؛ آنگاه که در رؤیای خود از بهشت به مثابه گوی‌هایی درون گوی‌های دیگر، ملکه را می‌بیند که بر تختی از بلورِ قهوه‌ای‌رنگ (رنگ خاک) در کنار پادشاه بر تخت نشسته است (بند ۳۱۵) – چرا که یونگ می‌پرسد: «بهشت بدون مادرِ زمین چیست؟ و چگونه می‌توانیم به کمال برسیم اگر ملکه برای روح‌های سیاه ما شفاعت نکند؟» (بند ۳۲۲). او می‌افزاید که این ملکه، ولو با «ظریف‌ترین اشارات»، نشان می‌دهد که «تاریکی را درک می‌کند»، زیرا «تخت خود – یعنی همان زمین – را با خود به آسمان برده است» و با «افزودن رنگ آبیِ مفقوده به رنگ‌های طلایی، قرمز و سبز»، بدین ترتیب «کلِ هماهنگ را کامل می‌کند» (بند ۳۲۲). (این اپیزود همتای خود را در کتاب سرخ یونگ می‌یابد؛ در فصلی که در حاشیه‌نویسی نسخه خوشنویسی شده به عنوان یک «رؤیا» (Visio) توصیف شده، آنگاه که «تخت خداوند به فضای تهی صعود می‌کند و به دنبال آن تثلیث مقدس، تمام بهشت و در نهایت خود شیطان می‌آیند»، هرچند شیطان مقاومت می‌کند (کتاب سرخ، ص ۴۲۰) و یونگ مجبور می‌شود «او را با دست‌هایش بیرون بکشد»، در حالی که شیطان «با شاخ و دم از سوراخی تاریک بیرون می‌خزد»). با این حال، همزمان، تفسیر یونگ از رؤیای گیوم لحنی هشدارآمیز دارد. زیرا آنچه کلمات فاوست (یا ماریانوس) نیز به ما می‌آموزند این است که به دلیل مداخله یا درگیری زمان و مکان در «اینجا و اکنون» که واقعیت را می‌سازد، این تمامیت تنها می‌تواند «برای یک لحظه محقق شود – همان لحظه‌ای که فاوست تمام عمر در جستجویش بود» (بند ۳۲۱).»


پانویس‌ها: ۴۸. در بخش «شب سوم»، «ضربات ساعت جهانی» ساعت ۱۲ ظهر را به صدا درمی‌آورند – «ساعت دوازدهم کامل شده است»، «و اکنون سکوت فرا می‌رسد»، و «همه چیز صلب و در سکوت مرگبار فرو رفته است» (کتاب سرخ، ص ۳۵۱). این لحظه با موتیف «نیمروز بزرگ» در چنین گفت زرتشت نیچه مطابقت دارد که نویدبخش لحظه سرنوشت‌ساز دگرگونی است: «ای انسان، گوش فرا ده! صدای نیمه‌شبِ عمیق واقعاً چه می‌گوید؟».

۴۹. برای بحث بیشتر درباره این آثار، رجوع کنید به کتاب «تمثیل‌های زیارت گیوم دو دگیلویل» (۲۰۱۳).

۵۰. برای بحث بیشتر، رجوع کنید به کتاب «خواندن افلاطون از دریچه یونگ» نوشته بیشاپ، صص ۱۷-۵۰.

~Paul Bishop, Ph.D., “Goethe’s Faust in Jung’s Works [B]: Faust in Jung’s Later Works of the Thirties, Forties, and Fifties,” Jung and the Epic of Transformation, Volume 2: Goethe’s “Faust” as a Text of Transformation, pp. 340-344

یونگ
۰
۰
محمد کهربی - جنرالیست
محمد کهربی - جنرالیست
یک جنرالیست : شخصی با اطلاعات گسترده درباره موضوعات متعدد که علایق، مهارت‌ها و سرگرمی‌های مختلفی دارد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید