سقط جنین به معنای پایان دادنِ عمدی به بارداری است. این فرایند معمولاً از طریق یکی از سه روش زیر انجام میپذیرد: استفاده از «قرصهای صبح روز بعد» که میتواند از لانهگزینی تخمک بارورشده جلوگیری کند؛ استفاده از داروهایی نظیر «آر.یو.۴۸۶» (RU486) یا «میفِپریستون» در طی سه ماهه نخست بارداری که منجر به سقط خودبهخودی میشود؛ و یا انجام عمل جراحی برای خارج کردن جنین از رحم.
مناقشه بر سر مسئله سقط جنین، فضایی دوقطبی ایجاد کرده است که در آن، صریحترین مدافعانِ هر دو جناح (موافق و مخالف)، با اتخاذ مواضعی افراطی بر این باورند که اصولی را بیان میکنند که هیچگونه مصالحهای را برنمیتابد.

در یک سوی این طیف، «طرفداران حق انتخاب» (Pro-choice) – کسانی که از حق سقط جنین دفاع میکنند – استدلالهای متعددی را مطرح کردهاند، از جمله نیاز زنان فقیر به کنترل تعداد فرزندان برای رهایی از فقر. با این حال، رایجترین استدلال از حق زن بر کنترل بدن خویش نشئت میگیرد. مسئله سقط جنین منجر به پیدایش شعار فمینیستی «بدن زن، حق زن» گردید. بر اساس این منطق، جنین بخشی از بدن زن محسوب میشود و او محق است که به صلاحدید خود، بارداری را ادامه دهد یا جنین – که بافتی در بدن اوست – را حذف نماید.
در سوی دیگر، «طرفداران حق حیات» (Pro-life) – کسانی که خواهان ممنوعیت تمام اشکال سقط جنین هستند – معمولاً از استدلالهای مذهبی بهره میجویند؛ از جمله اینکه روح در لحظهای که اسپرم مرد و تخمک زن برای تشکیل «زیگوت» (سلول تخم) ترکیب میشوند، به وجود میآید. با این حال، اقلیت قابلتوجهی از طرفداران حق حیات، بر پایه حقوق اولیه بشر استدلال میکنند. بدین معنا که به محض تشکیل زیگوت، انسانی با حقوق کامل انسانی پا به عرصه وجود میگذارد. بر اساس این منطق، انسانیت و حقوق جنین با مادر برابر است و بدین ترتیب، سقط جنین عملی معادل قتل محسوب میشود.
باورهای اکثر مردم در میان این دو حد افراطی قرار میگیرد. برای مثال، بسیاری از طرفداران حق انتخاب خواهان ممنوعیت «سقط جنین با تولد جزئی» (Partial-birth abortion) هستند؛ روشی که در اواخر دوران بارداری انجام میشود و در طی آن، جنین تا حدی به دنیا میآید و سپس، معمولاً با سوراخ کردن جمجمه، کشته میشود. در طرف مقابل، بسیاری از طرفداران حق حیات، در صورتی که بارداری جان مادر را تهدید کند یا جنین دارای ناهنجاری جدی یا بیماری باشد، سقط جنین را جایز میدانند.
تاریخچه سقط جنین بسته به فرهنگ، سطح فناوری و نقش و اهمیت مذهب در جامعه، از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. برای نمونه، در کشورهای عمدتاً کاتولیک، سقط جنین عموماً ممنوع بوده است. مسئله سقط جنین – یا به تعبیر گستردهتر، کنترل موالید – پیوندی تنگاتنگ با نقش زنان در هر جامعه داشته است. ایالات متحده نمونهای از تحول سقط جنین در یک جامعه عمدتاً سکولار و پیشرفته از نظر فناوری است.
تا دهه ۱۸۲۰، سقط جنین در اکثر نقاط ایالات متحده قانونی – یا حداقل فاقد مقررات نظارتی – بود. در دهه ۱۸۲۰، تعدادی از ایالتها شروع به ممنوع کردن سقط جنین پس از ماه چهارم کردند؛ زمانی که مصادف با «تحرک جنین» (Quickening) بود؛ یعنی نقطهای بین هفتههای ۱۶ تا ۱۸ پس از لقاح که حرکات جنین قابل احساس است. با این وجود، سقط جنین همچنان به عنوان رویهای گسترده ادامه داشت و ماماها داروهای گیاهی را برای این منظور تجویز میکردند.
ظهور «انجمن پزشکی آمریکا» (AMA) که در سال ۱۸۴۸ تأسیس شد، تأثیر عمیقی بر قوانین و نگرشهای حاکم بر تولیدمثل گذاشت. این انجمن که تقریباً تماماً از مردان تشکیل شده بود، در پی تثبیت کنترل خود بر امور پزشکی، از جمله زایمان بود؛ حوزهای که از نظر بیماران و مراقبان (ماماها) تقریباً کاملاً زنانه بود. انجمن پزشکی آمریکا برای تصویب قوانینی لابی کرد که طبابت را به افراد دارای مجوز دولتی محدود میکرد. بدین ترتیب، قانون و پزشکان به زودی کنترل تولیدمثل را در دست گرفتند و مدارا با سقط جنین کاهش یافت.

عوامل اجتماعی نیز در کاهش سقط جنین نقش داشتند. آمار بالای تلفات در جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱-۱۸۶۵) منجر به درخواست برای افزایش جمعیت شد. مهاجرت میتوانست مشکل کاهش جمعیت را حل کند، اما بسیاری از آمریکاییها نگران بودند که «نژاد خارجی» بر نژاد بومی «یانکیها» غلبه کند. آشفتگیهای ناشی از جنگ، جامعه پس از جنگ داخلی را مملو از برنامههای اصلاحات اجتماعی کرده بود. برخی بیبندوباری جنسی را عامل ناهنجاریهای اجتماعی میدانستند و خواستار قوانین «طهارت» بودند؛ برخی دیگر خواستار حذف دخالت دولت در امور خصوصی، مانند تولیدمثل بودند. این سناریو به وضوح نشان میدهد که چگونه در تاریخ حیات اجتماعی آمریکا، سقط جنین میتواند به طرزی جداییناپذیر با سایر دغدغههای اجتماعی، بهویژه مسائل مربوط به اخلاقیات و طهارت، در هم تنیده شود.
در سال ۱۸۷۳، کنگره «قانون کامستاک» (Comstock Act) را تصویب کرد. این قانون با هدف جلوگیری از امور مستهجن، انتشار، توزیع و مالکیت اطلاعات یا ابزارهای مرتبط با سقط جنین را ممنوع و شدیداً مجازات میکرد. اگر از اداره پست برای توزیع این مواد استفاده میشد، مجازاتهای حتی سنگینتری اعمال میگردید.
چندین دهه درگیری میان طرفدارانِ «طهارت» (ضد سقط جنین) و متعصبانِ آزادی بیان (طرفدار حق انتخاب) در گرفت. یکی از قربانیان اولیه قانون کامستاک، آزادیخواه معروف «ازرا هیوود»، ناشر و سردبیر نشریه «دِ وُرد» (The Word) بود که به جرم انتشار و توزیع جزوهای در مورد کنترل موالید با عنوان «یوغهای کوپید» – که در آن خویشتنداری جنسی را توصیه میکرد – دستگیر شد. همسر او، «آنجلا هیوود»، دفاعیهای اولیه از سقط جنین را با عنوان «بدن زن، حق زن» در همان نشریه منتشر کرد.
تا اواخر قرن نوزدهم، سقط جنین و اطلاعات مربوط به آن عملاً غیرقانونی شد. در حدود آغاز قرن بیستم، مبارزه برای سقط جنین توسط «مارگارت سنگر»، مامایی که در محلههای فقیرنشین نیویورک فعالیت میکرد، رهبری میشد. دهههای بعدی شاهد نبردهای ایالت به ایالت برای قانونی کردن تمام اشکال کنترل موالید، از جمله سقط جنین بود. (این مبارزه در سطح ایالتی انجام میشد زیرا به موجب اصل تفکیک قوا در قانون اساسی، سقط جنین تحت صلاحیت قضایی ایالتها قرار داشت).
در سال ۱۹۷۰، ایالتهای کالیفرنیا، نیویورک، آلاسکا، هاوایی و واشینگتن سقط جنین را قانونی کردند. اما رویداد سرنوشتساز در سال ۱۹۷۳ با حکم دیوان عالی ایالات متحده در پرونده «رو علیه وید» (Roe v. Wade) رخ داد. حکم دادگاه اکثر قوانین ایالتی ضد سقط جنین را باطل کرد، زیرا آنها حقوق حریم خصوصی تضمینشده در متمم چهاردهم قانون اساسی را نقض میکردند. تصمیم «رو علیه وید»، سقط جنین را به سه مرحله تقسیم کرد و منافع ایالت را در دو سه ماهه آخر به رسمیت شناخت. بر این اساس، در سه ماه اول، سقط جنین یک مسئله خصوصی تلقی شد، در حالی که در سه ماه دوم، به ایالتها اجازه داده شد تا حدی کنترل اعمال کنند. نهایتاً، در سه ماه آخر، ایالتها مجاز شدند که این رویه را به طور کامل ممنوع کنند.

سقط جنین زودهنگام قانونی شد و علیرغم افزایش محدودیتهایی که حول مسائلی مانند رضایت والدین میچرخد، قانونی باقی مانده است. در سالهای اخیر، طرفداران حق انتخاب مدعی شدهاند که سقط جنین از طریق مجموعهای از محدودیتها که هسته اصلی «حق» انتخاب باروری را فرسایش میدهد، به صورت تدریجی در حال ممنوع شدن است. آنها به عنوان نمونه به «قانون ممنوعیت سقط جنین با تولد جزئی» مصوب سال ۲۰۰۳ اشاره میکنند. این قانون هیچ استثنایی برای زنانی که سلامتشان در خطر است یا برای بیماریها و ناهنجاریهایی که کودک ممکن است در زندگی رنج ببرد، قائل نیست. طرفداران حق انتخاب این قانون را نشانهای برای آغاز دومین جنگ صلیبی آمریکا علیه حقوق باروری میدانند.
سقط جنین شاید دشوارترین مسئله اجتماعی معاصر باشد، زیرا پرسشهای نظری پیچیدهای از جمله حریم خصوصی، مالکیت بر خویشتن و آزادی زنان را پیش میکشد. برای این پرسشها و سایر سوالات مرتبط، پاسخهای قطعی یا رضایتبخشِ اندکی وجود دارد.
حریم خصوصی را در نظر بگیرید: طرفداران حق انتخاب معتقدند که دولت نباید در تصمیم شخصی مادر مبنی بر اینکه فرزندی به دنیا بیاورد یا خیر، دخالت کند. چنین دخالتهایی منجر به کنترل دولتی بر پزشکی میشود و پزشکان را به بازوی دولت تبدیل میکند. پزشکان مجبور خواهند بود قضاوت کنند که آیا سقط جنین طبیعی بوده یا القایی، و مورد دوم را به عنوان یک جرم احتمالی گزارش دهند. زنان ممکن است حتی در صورت نیاز مبرم، از کمک پزشکی اجتناب کنند. برخی از طرفداران حق انتخاب هشدار میدهند که زنان باردار به «رحمهای» تحت نظارت دولت تبدیل خواهند شد.
در مقابل، طرفداران حق حیات استدلال میکنند که حقوق حریم خصوصی اجازه قتل یک انسان دیگر را نمیدهد؛ چیزی که آنها جنین را مصداق آن میدانند. یک زن باردار باید با قانون یا در صورت لزوم با زور، از آسیب رساندن به «کودک» خود منع شود. اینکه آیا زنی که عمداً سقط جنین میکند، به همراه هر مراقبی که به او کمک میکند، باید به قتل عمد متهم شود یا خیر، موضوعی است که به ندرت به آن پرداخته میشود.
سقط جنین مسئلهای با دغدغه بینالمللی است. در اواخر قرن بیستم، بسیاری از کشورها قوانین خود را در زمینه تولیدمثل، تا حدی به دلیل فشار سازمانهای جهانی مانند سازمان ملل متحد، تعدیل کردند. در حال حاضر، سقط جنین در اکثر کشورهای توسعهیافته قانونی است. طبق برآوردهای «موسسه آلن گاتماکر»، سالانه ۴۶ میلیون زن سقط جنین میکنند که سقطهای قانونی بیش از نیمی از این تعداد را تشکیل میدهند.
همان پرسشهایی که آمریکای قرن نوزدهم را درگیر کرده بود، اکنون بر بحثهای بینالمللی سایه افکنده است. اگر زنان نتوانند بدن خود را کنترل کنند، چگونه میتوانند واقعاً آزاد باشند؟ آیا تولیدمثل کنترلنشده علاوه بر کودکان ناخواسته، فقر نیز تولید میکند؟ اگر سقط جنین ممنوع شود، آیا زنان مستأصل به سمت سقطهای ناایمن که جانشان را به خطر میاندازد سوق داده خواهند شد؟
استدلالهای متقابل مشابهی نیز مطرح میشود. طرفداران حق حیات با توسل به اخلاقیات، ادعا میکنند که سقط جنینِ در دسترس، بیبندوباری را تشویق میکند. آنها با تکیه بر نظریهای مبتنی بر حق حیات، معتقدند که هیچ ملاحظهای بر جان یک انسان بیگناه – یعنی جنین – ارجحیت ندارد. نبرد بر سر حقوق و خطاهای باروری، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، ادامه خواهد یافت.
منبع:
Thea Encyclopedia Libertarianism / Ronald Hamowy
ترجمه: محمد کهربی
منابع بیشتر برای مطالعه:
Alan Guttmacher Institute. Sharing Responsibility: Women, Society & Abortion Worldwide. New York: Author, 1999.
Gordon, Doris. “Abortion and Rights: Applying Libertarian Principles Correctly.” International Journal of Sociology and Social Policy 19 (1999): 97–127.
Mohr, James C. Abortion in America. Oxford: Oxford University Press, 1978.
Sears, Hal D. The Sex Radicals: Free Love in High Victorian America. Lawrence: The Regents Press of Kansas, 1977.
Tabarrok, Alexander. “Abortion and Liberty.” Liberty for Women: Freedom and Feminism in the Twenty-First Century. Wendy McElroy, ed. Chicago: Ivan R. Dee, 2002.
Thomson, Judith Jarvis. “A Defense of Abortion.” Philosophy and Public Affairs I no. I (1971): 47–66.