نمی دانم آمار طلاق، رشد منفی باروری یا بالا رفتن سن ازدواج را دیده اید یا نه؟ نمی خواهم بگویم جمعیت جوانمان دارد به جمعیتی پیر و فرسوده تبدیل می شود. نمی خواهم انتقادی از ابزار پیش گیرنده باروری کنم. همه این ها را در رسانه ملی یا در شبکه های اجتماعی دیده و شنیده اید. مسئله من، بر سر کم رنگ شدن نقش خانواده در جامعه ایران است. معضلی که به مرور زمان، نتیجه ای جز سقوط دین در میان ما ندارد!
با کم شدن رشد جمعیت و اوج گرفتن آمار طلاق نهاد خانواده تضعیف می شود. وقتی تضعیف شود، کم رنگ و کم رنگ تر می شود. این اتفاق، مسئله ای ساده نیست. خانواده رکن اصلی تربیت و آموزش فرزندان کشور است. از تربیت تحصیلی بگیر تا تربیت و آموزش های دینی و اعتقادی. رشد تمام این امور در هر کشوری از خانواده آغاز می شود.
وقتی این نهاد مهم یعنی خانواده از بین برود، بخش آموزش و تربیت ما نیز مختل می شود. با حذف خانواده، خودمان را در چاه ویلِ فساد و بی دینی انداختیم. در حقیقت، حذف خانواده مساوی است با حذف بی برو برگشتِ دین از جامعه! چون این نهاد خانواده است که ما را در آموزش تعالیم دینی همراهی می کند. نقش اصلی آموزش دینی را خانواده برعهده دارد.
اگر به تاریخ غرب نگاهی بیندازیم، می بینیم دین تا وقتی خانواده نقش خود را ایفا می کرده پابرجا بوده. بالا رفتن طلاق، آمار صعودی فرزندانی که والدین آن ها ناشناس هستند و جلوگیری از باروری دلیل مهمی بر اُفول دین در جامعه غرب است. ارتباط دین و خانواده، همواره ارتباطی دو طرفه است. دین از وجود خانواده در جامعه حمایت می کند و خانواده نیز با آموزش تعالیم الهی و دینی از دین. خانواده و دین، دو عامل تاثیر گذار در جامعه هستند.
بنابراین، با حذف خانواده، دین نیز حذف می شود. با حذف دین، خانواده نیز از بین می رود.