بارها شاهد حضور پر رنگ اقلیتهای افراطی در جامعه بودهایم. اقلیتی پر سروصدا که در موضوعات مختلف شرکت میکنند و نظریات افراطگونهای میدهند. گاهی حتی باعث ایجاد دودستگی و اختلاف میان جامعه میشوند. اما چگونه یک گروه یا اقلیت کوچک، اینگونه پرسروصدا و تأثیرگذار هستند؟. اصلا چگونه یک تفکر افراطی بهوجود میآید؟. نکتۀ کلیدی و جالب اینجاست که ما با افراط مخالفت میکنیم و آن را نمیپذیریم، اما افکار و اعتقاد آنها بهمرور باعث تغییراتی در عقاید ما میشود. آنچه باعث شد تا اقلیت را پرسروصدا و تأثیرگذار بدانیم سؤالاتی است که باید به آنها پاسخ دهیم.
در ابتدا از چگونگی ایجاد یک تفکر افراطی در انسان خواهیم گفت. محدودیت برای انسان و توجه نکردن به دیدگاههای دیگران، اولین قدم برای بروز افراطیگری در انسان است. کسی که خود را در یک استدلال محدود کند دچار افراطیگری میشود. این نکتۀ مهم، حتی درمورد انسانهای عاقل نیز درست است. روانشناس اهل کرۀ جنوبی جین یونگ میگوید: « اگر انسانهایی عاقل با اندازۀ حافظۀ محدود باشیم، این مسئله باعث دوقطبی شدن (ایجاد گروه افراطی) عقاید در یک گروه میشود. حتی اگر کاملاً عاقل باشیم، باز امکان دارد جامعهمان قطبی شود، زیرا استدلالهای دیگران را فراموش میکنیم»؛(سایت ترجمان_ مقالۀ دوقطبیهای سیاسی چطور شکل میگیرند؟) بنابراین، بیاعتناء بودن به دیدگاههای دیگران و ایجاد محدودیت برای خود، زمینهساز افراط در انسان خواهد بود.
اما چه چیزهایی در جامعه ما میتواند تفکر افراطیگری را رواج دهد؟. "یونگ" معتقد است چند عامل میتواند افراطیگری را در انسان گسترش دهد. عواملی مانند: "حافظۀ ضعیف"، "فشار عصبی"، "تردید" و "تبعیض" انسان را از حدوسط دور میکند. "حافظۀ ضعیف" از آن جهت که استدلالهای دیگران را فراموش میکنیم و محدود به استدلال خود میشویم عامل گسترش افراط است. "فشار عصبی" نیز جزو عوامل روانی در انسان است که نوعی بیماری شناخته میشود. "تردید" نیز از آن جهت که انسان در ذهن خود راجعبه دیدگاه دیگران توهم توطئه یا بدبینی دارد عامل افراطیگری میشود. همچنین، انسان با مشاهدۀ "تبعیض" بهسمت استدلال خود سوق میابد و افراطگونه در قبال آن رفتار میکند. همۀ این موارد، عوامل ظهور افراطیگری در انسان است.
سؤال دیگری که مطرح میشود، چگونگی تأثیر یک اقلیت افراطی در جامعه است. گاهی میبینیم با وجود اکثریت جامعه، نظریات اقلیت افراطی اجرا میشود. "گافنی" استاد روانشناس دانشگاه ایالتی کالیفرنیا معتقد است: اقلیتهای کوچکی که دیدگاههای مستحکمی دارند قادراند نقشی مهم و چشمگیر ایفا کنند. این نظریۀ علمی، میتواند پاسخ خوبی به چرایی اثرگذاری اقلیتهای افراطی در جامعه باشد. استوار بودن افراطگرایان در اعقادات خود، دلیل مهمی بر اثرگذاری و شنیده شدن صدای آنان است. این اثرگذاری زمانی جالب است که این جمله از "گافنی" را هم به آن اضافه کنیم: « بیشتر مردم خودشان را رادیکال به حساب نمیآورند. ولی احتمال دارد که نقاط اشتراکشان با افراطیها بیش از آن باشد که فکرش را میکنند.»(همان) در حقیقت، شاید همۀ ما بتوانیم به شکلی با افراطگرایان همذاتپنداری کنیم. نکتۀ مهم اینجاست که بر اساس مطالعات، در مواجهه با عقاید افراطی، احتمالاً رفتارتان را بیدرنگ عوض نمیکنید؛ ولی باورهای دیگرتان تضعیف میشوند و چه بسا در آینده تغییر کنند. علاوه بر ثبات عقیده در گروههای افراطی، ازخودگذشتگی آنها برای عقایدشان از دلایل دیگری است که "گافنی" مطرح کرده است. در نتیجه، ثبات عقیده و از خودگذشتگی در راه آرمانهایشان، باعث تأثیر آنها در جامعه است.
با توجه به مطالعات روانشناسان در زمینۀ افراط، مواردی مانند: "حافظۀ ضعیف"، "فشار عصبی"، "تردید" و "تبعیض" زمینهساز افراطیگری است. علاوه بر آن، محدودشدن بر یک دیدگاه، انسان را بهسوی افراطیگری سوق میدهد. همچنین، ثبات عقیده و از خودگذشتگی در راه آرمانهایشان، علت تأثیر آنها در جامعه است. اما شاید کسانی که مخالف آنها باشند نیز ندانند، این واقعیت که آنها توانایی همذاتپنداری با افراطیگری را دارند وجود دارد.
محمد کرمینژاد