چین در دهههای اخیر همواره سیاستی مبتنی بر «ابهام استراتژیک» را در عرصههای گوناگون دنبال کرده است؛ سیاستی که نه تنها در روابطش با آمریکا و تایوان یا در موضوع دریای جنوبی چین دیده میشود، بلکه در مناسبات دفاعی و تسلیحاتی با کشورهایی چون ایران نیز قابل مشاهده است. پکن عادت دارد همزمان که سیگنالهایی از همکاری و شراکت راهبردی میدهد، در عمل مرزهای روشنی میان آنچه ممکن است منتقل کند و آنچه هرگز حاضر نیست واگذار کند، ترسیم نماید.
در موضوع حساس فروش جنگنده به ایران نیز همین وضعیت برقرار است. شواهد گوناگون ـ از خطوط تولید فعال در چین و پاکستان گرفته تا سخنان مقامات رسمی ایران درباره همکاریهای نظامی با شرق، و حتی گزارشهایی درباره مذاکرات پشتپرده ـ همه دست به دست هم میدهند تا این پرسش را جدیتر کنند: آیا چین در نهایت حاضر خواهد شد بخشی از توان هوایی خود را در اختیار ایران قرار دهد، یا ابهام استراتژیک همیشگیاش باز هم مانع خواهد شد؟
تحویل بسیار کند جنگنده های روسی سوخو 35 و جنگ ژوئن پاکستان و هند که باعث نخستین حضور موفق رزمی J-10C و موشک PL-15 در خدمت پاکستان طی جنگ کوتاه ماه می با هند شد و شکار موفق چند فروند داسو رفال که پیشرفته ترین جنگنده ساخت فرانسه هستند توسط این جنگنده چینی باعث شد خیلی از سیاسیون و کارشناسان به این فکر بیوفتند که ایران باید از چین جنگنده بخره.
چین هم خطوط تولیدی بسیار سریعی داره و میتونه بر خلاف روسیه سریع تامین کنه هم اینکه روسیه تحت فشار رقابت با چین جنگنده های ایرانی را سریعتر تحویل خواهد داد.
اولین سیگنال ها توسط رسانه ی چینی بریکس نیوز در اوایل جنگ دوازده روزه مطرح شد و بعدا توسط العربی الجدید و برخی رسانه های دیگر تشدید شد.
همچنین عزیز نصیرزاده، وزیر دفاع ایران، اواخر ژوئن، تنها چند روز پس از برقراری آتشبس جنگ ژوئن، برای شرکت در نشست سازمان همکاری شانگهای به چین سفر کرد. یک گزارش تأییدنشده از رسانهای تایوانی ادعا کرد که نصیرزاده درخواست خرید J-10C را مطرح کرده است. ایرانیها بهویژه به دنبال J-16 «چیانلونگ» ساخت شرکت شنیانگ و همچنین J-10 هستند.
همه ی این ها در مجموع این شایعات رو بشدت تشدید کرد.
روابط نظامی ایران و چین تاریخی طولانی اما پر از محدودیت و احتیاط دارد. در سالهای پس از جنگ ایران و عراق، وقتی جمهوری اسلامی برای بازسازی توان دفاعی خود تحت فشار شدید تحریمهای غرب قرار گرفت، چین یکی از معدود کشورهایی بود که حاضر شد فناوری و تجهیزات در اختیار تهران بگذارد. در دهه ۱۳۷۰ (۱۹۹۰ میلادی) بخش قابل توجهی از موشکهای کروز ضدکشتی، موشکهای بالستیک کوتاهبرد و سامانههای پدافندی ایران از مسیر همکاری با چین تأمین شد. این همکاریها نه تنها به ایران امکان داد توان موشکی خود را ارتقا دهد، بلکه به مرور به خودکفایی در طراحی و تولید نسلهای بعدی موشک نیز منجر گردید.
با این حال، تجربه نشان داد که چین در حوزهی جنگافزارهای استراتژیک، از جمله جنگندههای پیشرفته، همواره محتاط عمل کرده است. در حالی که تهران در مقاطع مختلف برای خرید جنگندههای چینی مانند J-7، J-10 یا حتی نمونههای صادراتی JF-17 ابراز تمایل کرده، پکن هرگز حاضر نشد قراردادی شفاف و رسمی در این زمینه منعقد کند. علت این مسئله روشن است: جنگنده نه یک کالای دفاعی معمولی، بلکه نماد برتری هوایی و قدرت تهاجمی است، و فروش آن میتواند پیامدهای ژئوپلیتیک گستردهای برای چین در روابط با آمریکا، اروپا و کشورهای خاورمیانه به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر، همکاریهای تسلیحاتی دو کشور عمدتاً در حوزههایی متمرکز بوده که هزینهی سیاسی کمتری برای پکن داشتهاند: انتقال فناوری پهپادها، فروش قایقهای تندرو، و کمکهای محدود در سامانههای پدافندی. به بیان دیگر، چین تلاش کرده است ایران را از نظر دفاعی تقویت کند، اما همواره مرز روشنی میان فناوریهای «قابل صادرات» و فناوریهای «خط قرمز» ترسیم کرده است.
در همین چارچوب است که مسئله فروش جنگنده به ایران به موضوعی مبهم و پرحاشیه بدل شده است: از یک سو سابقه همکاری و نیاز ایران وجود دارد، و از سوی دیگر احتیاط تاریخی پکن در حوزه هوایی مانعی جدی محسوب میشود.
اگرچه سیاست سنتی پکن بر احتیاط و ابهام استوار است، اما برخی شواهد و روندها میتواند زمینههایی برای تغییر این رویکرد فراهم کند. بررسی این عوامل نشان میدهد که چین، دستکم در سطح نظری، انگیزههایی برای گشودن درهای صادرات جنگنده به ایران دارد:
توافق جامع ۲۵ ساله ایران و چین
امضای توافق بلندمدت همکاریهای راهبردی میان تهران و پکن در سالهای اخیر، بستر سیاسی و حقوقی تازهای برای گسترش روابط دو کشور فراهم کرده است. هرچند بخش عمده این توافق بر انرژی، زیرساخت و سرمایهگذاری متمرکز است، اما برخی بندهای آن به همکاریهای نظامی و امنیتی نیز اشاره دارند. در صورت فعال شدن این بندها، فروش یا انتقال فناوری جنگنده میتواند یکی از مصادیق همکاریهای عمیقتر دفاعی باشد.
نیاز ایران به نوسازی هوایی و ظرفیت بازار بزرگ
پناوگان هوایی ایران در وضعیت فرسودگی شدید قرار دارد و همین مسئله آن را به یکی از مشتریان بالقوه مهم جنگندههای مدرن بدل کرده است. برای چین، که در حال تبدیل شدن به یکی از صادرکنندگان نوظهور تسلیحات است، حضور در چنین بازاری میتواند هم سود اقتصادی و هم دستاورد ژئوپلیتیکی به همراه داشته باشد.
رقابت چین با ایالات متحده
پکن در دهه اخیر بیش از پیش تلاش کرده است نفوذ خود را به مناطق حساس از جمله خاورمیانه گسترش دهد. فروش جنگنده به ایران میتواند پیام روشنی به واشنگتن باشد که چین حاضر است متحدان آمریکا را به چالش بکشد و نقش جایگزین در نظم امنیتی منطقه ایفا کند. این موضوع بهویژه پس از تشدید رقابت چین و آمریکا بر سر تایوان و فناوریهای پیشرفته، رنگ و بوی بیشتری به خود گرفته است.
تجربه موفق فروش جنگنده به سایر کشورها
چین در سالهای اخیر صادرات جنگندههای JF-17 به پاکستان و برخی کشورهای دیگر را تجربه کرده و در حال مذاکره برای فروش J-10C نیز هست. این موفقیتهای صادراتی میتواند پکن را تشویق کند که در بازارهای دشوارتر، از جمله ایران، نیز حضور پیدا کند و سهم خود از بازار جهانی تسلیحات را افزایش دهد.
تقویت جایگاه چین در معماری امنیتی خاورمیانه
با توجه به نقش پررنگ چین در میانجیگری میان ایران و عربستان و تمایلش به تثبیت جایگاه در معادلات امنیتی منطقه، فروش جنگنده به تهران میتواند بهعنوان بخشی از یک استراتژی کلانتر برای موازنه قدرت در خاورمیانه ارزیابی شود. هرچند چنین اقدامی پرریسک است، اما میتواند پیام روشنی درباره عزم پکن برای ایفای نقشی فعالتر در این منطقه حساس ارسال کند.
اگر فرض را بر این بگذاریم که پکن در نهایت تصمیم بگیرد به ایران جنگندهای بفروشد، پرسش کلیدی این است که چه مدلی در دایرهی انتخاب قرار خواهد گرفت. مرور خطوط تولید و سیاست صادراتی چین نشان میدهد که احتمالاً گزینهها محدود به چند نمونه مشخص هستند:

JF-17 Thunder (چین-پاکستانی)
این جنگنده محصول مشترک چین و پاکستان است و اساساً برای بازار صادرات طراحی شده است. JF-17 از نظر فناوری سادهتر از جنگندههای پیشرفتهتر چینی است، اما مزیت اصلی آن قیمت پایین و امکان تحویل سریع است. ایران میتواند از این هواپیما برای جایگزینی بخشی از ناوگان فرسوده خود استفاده کند. با توجه به اینکه این جنگنده پیشتر به کشورهایی مانند نیجریه و میانمار صادر شده، فروش آن به ایران نسبتاً کمهزینهتر خواهد بود.

J-10C
جنگندهای پیشرفتهتر با قابلیتهای راداری مدرن و توانایی حمل تسلیحات متنوع. J-10C بهعنوان ستون اصلی نیروی هوایی چین شناخته میشود و فروش آن به ایران میتواند پیام ژئوپلیتیک بسیار مهمی داشته باشد. با این حال، ریسک چنین فروشی بالاست و چین باید میان منافع اقتصادی و فشارهای سیاسی سنگین موازنه برقرار کند. اگر روزی روابط ایران و چین به سطحی کاملاً راهبردی برسد، J-10C میتواند گزینهای روی میز باشد.

J-35 (نسخه صادراتی نسل پنجم)
این جنگنده که در حال توسعه است، قرار است بهعنوان نمونه صادراتی نیروی هوایی چین و رقیبی برای F-35 عرضه شود. احتمال فروش آن به ایران در کوتاهمدت بسیار پایین است، چراکه پکن هنوز حتی در داخل کشور خود بهطور کامل آن را وارد خدمت نکرده است. با این حال، اگر چین بخواهد بهطور نمادین برتری فناورانه خود را به رخ بکشد و بازار ایران را بهعنوان ویترینی برای قدرت نظامی خود به کار گیرد، J-31 میتواند در آیندهای دور یکی از گزینهها باشد.
انتقال فناوری و تولید مشترک
چین سابقهی انتقال فناوری به کشورهای دیگر (مانند پاکستان در پروژه JF-17) را دارد. از آنجا که ایران تجربه بومیسازی در صنایع هوایی دارد، ممکن است پکن بهجای فروش مستقیم جنگنده، بخشی از فناوری یا خطوط تولید را در اختیار ایران قرار دهد. این گزینه، اگرچه زمانبر است، اما برای ایران جذاب خواهد بود زیرا تحریمپذیری کمتری دارد.
بهطور کلی، واقعبینانهترین سناریو برای ایران در کوتاهمدت، دسترسی به JF-17 یا نوعی همکاری محدود فناورانه است. فروش جنگندههای پیشرفتهتر مانند J-10C یا J-31 بیشتر در حوزه «امکان نظری» قرار میگیرد تا یک احتمال عملی.❤️