صدایزنگخوردنگوشی. من: مامانصدازنگو خفهکن.صدایدستیکهبهصورتمبوخوره. دختره:هیعوضیمگه منمامانتم من:نهخانوم دختره:حالاوسایل تو جمکن کهبهکمپ بریممن:اوتوبوسمگهبهاینزودیامیاددختره:نهولی خودتگفتیکهمیخوایباهامقراربزاری من:وایقراریادمرفتمن منننالانمیام. دیلین دیلین مامان:بله من:ماماندارمبایدخترهقرار میزارم مامانم:اوه شتعزیزمپسرم دختره قرار میزاره بابام:اوهپسرعزیزم بهتتبریکمیگم من:بابا باید چی کار باید بکنم بابام :مگه قبلش برنامه ریزی نکردی من:اره بابام : پس الان مشکل چیه من:هیچی ممنون خدافض سلام تو چه چیزی دوست داری بر خوردن دختره :خوب من گوشت ادمم تموم شده بیا بریم ادم شکار کنیم من: چی تو ادم خواری دختره:اره تویه غذا هام گوشت ادم می کنم چونکه بعضی ادما قدرتای ماوراییدارن وباگوشتانسانخوردنمیشه از ان استفاده کنند من:بریمتواین دنیا هیچیبعیدنیست
راستیامروز من سگدار شدم