همین دیشب بود که با یه قاتل قرار گزاشتم ولی نفهمیدم منزورش چی بود که گفت این دفعه می خوم بزارم حرف اخر تو بزنی نکنهکه اوننهنه شب باچاقو به پام زد وتمام قتلا که تو اخبار گفته شده با چاقو بوده وای من بای قاتل زنجیره ای قرار گذاشتم .صدای افتادن .اخسرمدردمیکنهوای ازهوشرفتهبودموایساعتچندهچی۱۰:۴۵ اردو۱۱:۰۰شروعمیشهاگهدیربرسمدختره
منومیکشه۱۰:۵۵.نفسنفسزدن.رسیدمدختره: فکرکردمبخاطردیشبنیایحالاکهاومدیبیابریمیه جایخوببرایچادر پیداکنیم.من:باشه.(توفکرم).بایدیهجاخوبپیداکنمکهمخشوبزنمتامنونکشهفکرکندوستدخترتهچکارمیکنی. راه حلبببب...ستنییه.هیبیاکناربستنی فروشیچادربزنیم دختره:باشهولییادتنرهگوشیتو کوککنیکهزودبیدارشیم من:برایچی دختره:واستاتواومدیاینجا تامخموبزنیکهنکشمت من:نهنهمنفقطبخاطرتواینجامدختره:چهرمانتیک ببخشمنوفکرم اشتباهبود و تو برایایناینجاییچونعاشقمشدیمن:حالابگوبرچی
خوب ادامه پسته بعدی