این که سیاست چیست و شما چه کسی را سیاستمدار میدانید شاید به تعداد آدمهای روی زمین تعریف و پاسخ داشته باشد. از نگاه یک زن خانه دار سیاست بسیار متفاوت خواهد بود با یک خانم یا آقای کارمند دولت و یا یک نماینده مجلس . واز نگاه یک بازاری و یا کارخانه دار بسیار متفاوت با یک خلبان و یا یک دندانپزشک . بعضی می گویند سیاست پدر و مادر ندارد و باید از سیاست دوری کرد و بعضی می گویند دین از سیاست جدا نیست و بزرگان دین می گویند صداقت بالا ترین سیاست است . از نگاه بعضی ها سیاست یعنی روش . یعنی تدبیر کردن و اندیشیدن . یعنی یافتن راه صحیح عمل به آن . یعنی فکر کردن به جمع و منافع آن و کسانی باید خود را سیاستمدار بدانند که بیشتر به مصالح و منافع جمع فکر کنند . و آگاهی و مطالعه آنان نسبت به تمام اقشار جامعه بالا تر باشد و در عین داشتن درایت با صداقت با موضوعات مختلف برخورد کنند. در مقاله امروز می خواهم چند کتاب چالش برانگیز از مطرح ترین سیاستمدارن جهان را به شما معرفی کنم که با خواندن آن ها می توانید با ابعاد جدیدی از زندگی سیاستمداران و پشت پرده سیاست در جهان آشنا شوید.
خلاصه : کتاب اتاق حوادث یکی از خاصترین کتابهای قرن حاضر است. زیرا توسط یک مقام عالیرتبه اطلاعات افشاگرانهای را در اختیار خوانندگان قرار میدهد، مطالبی که پیش از این فقط پشت درهای بسته و بین مقامات آمریکایی از آن حرف زده میشد. بولتون در این کتاب روایت رییس جمهوری را میگوید که سیاست خارجی را مانند یک معاملهی بانکی میبیند و در همه چیز سلیقهی شخصیاش را در اولویت قرار میدهد. در کتاب اتاق حوادث از بههم ریختگی سیاسی اجتماعی در ونزوئلا گرفته تا رفتار رهبر کره شمالی تا نمایش در اجلاس گروه ۷، محاسبات جنگطلبانه با ایران، مسائل مربوط به اوکراین، برنامه مذاکره با طالبان و چین به عنوان تهدید بیان شده است. در این کتاب بولتون ترامپ را در کاخ سفید زیر ذرهبین گذاشته است و تمام رفتار او را بررسی کرده است.
قسمتی از متن کتاب : رئیسجمهور به من اطمینان داد که جانشین فلین از آزادی عمل کامل در زمینهٔ سازماندهی برنامهها و انتخاب کارکنانش برخوردار خواهد بود. این موضوع از دیدگاه من جهت مدیریت کارکنان ادارهٔ امنیت ملی و هماهنگی فرآیندهای مختلف آن، از اهمیت بسزایی برخوردار بود. ما دربارهٔ موضوعات وسیعی از سرتاسر دنیا گفتوگو کردیم، اصطلاحِ رایج در وزارت امور خارجه در مورد اینگونه گفتوگوها این است که سفری دور دنیا انجام دادیم. در میانهٔ گفتوگو ترامپ حرفهای من را قطع کرد و گفت: «جان حرفهای تو فوقالعاده است، من احساس میکنم که دارم تلویزیون نگاه میکنم و دوست دارم که فقط بهت نگاه کنم و حرفهایت را بشنوم، من این شرایط را خیلی دوست دارم» کوشنر از من پرسید: «تو چگونه میخواهی با این موضوع کنار بیایی که آدم بحثبرانگیزی هستی؟ یعنی مردم یا تو رو خیلی دوست دارند یا ازت متنفر هستند» همینکه دهانم را باز کردم تا پاسخ سؤال او را بدهم، ترامپ ناگهان گفت: «بله دقیقاً مثل من! مردم یا عاشق من هستند یا از من متنفر هستند! من و جان دقیقاً شبیه به هم هستیم». من توضیح دادم که یک انسان فقط باید بر اساس عملکردش مورد قضاوت قرار گیرد، سپس تعدادی از برنامههایی را که در زمینهٔ سیاست خارجی در ذهنم داشتم، برای آنها توضیح دادم. ملاقات ما با گفتوگو در مورد روسیه به پایان رسید. در مورد آن موضوع ترامپ به من گفت: «من گفتوگوی تو در مورد پیمانِ منع موشکهای هستهای میان برد را دیدم» (اشاره به یکی از پیمانهای مهم بین ایالاتمتحدهٔ آمریکا و دولت روسیه داشت). او سپس توضیح داد که این پیمان به چه دلیل غیرمنصفانه است و فقط دولت روسیه و آمریکا را موظف میکند که تواناییهای خود را در زمینهٔ موشکهای میان برد اصلی محدود کنند و هیچگونه اِعمال فشاری بر دیگر کشورها مانند چین، ایران و کرهٔ شمالی ندارد. این در شرایطی است که روسیه بارها و بارها از تعهدات خود در قبال این عهدنامه سرپیچی کرده است. حرفها و توضیحات او دقیقاً همان حرفهایی بود که من در برنامهٔ فاکس نیوز گفته بودم، به همین خاطر اطمینان یافتم که او همچنان برنامههای فاکس نیوز را تماشا و از آنها برای صحبتهای خود الگوبرداری میکند. من به او پیشنهاد کردم به پوتین اعلام کنیم یا نسبت به این پیمان تعهد کامل داشته باشد یا در غیر این صورت ما بهصورت کامل از این پیمان خارج خواهیم شد، این پیشنهاد من با موافقت کامل ترامپ روبهرو شد.
خلاصه : جان کری در این کتاب به شرح زندگی خود از کودکی گرفته تا دوران تحصیلش و حضورش در جبهه های جنگ ویتنام سخن گفته است و معتقد است بعد از نجات یافتنش از جنگ هر روز از زندگیش یک موهبت است. این کتاب با استقبال بی نظیری از سوی مخاطبان مواجه شد. او در مقدمه کتابش نوشته است:
«در آن به منش و شیوهٔ زندگانی مردانی پرداختهام که هر روز میتوانست روز آخر زندگیشان باشد و چنین نشد و در کنارشان بودند انبوهی از مردان بزرگ که در آنی جان باختند و فرو مردند. این کتاب ادای دینی است به آن جانی که من به در بردم و دیگران نه. عهدنامهای است که در آن سوگند یاد میکنم تا زندگانیام را مفید و سودبخش سپری کنم. و باز در این کتاب میخواهم به این نکته بپردازم که از میان ما، آنانی که زنده ماندند تمامی این روزهایی که چون موهبتی الهی به آنها اعطا شده را همیشه با یاد برادرانشان سپری کردهاند؛ برادرانی که دست غدار تقدیر رشتهٔ عمرشان را برید و دریغ و افسوساش را برای ما گذاشت. سر آخر این کتاب هر روز موهبتی است برای این نوشته شده که نشان دهد همیشه حقایقی تلختر و سختتر از باختن یک بحث یا یک جدال انتخاباتی وجود دارند: از این بدتر این است که بنشینی و موهبت یک روز تمام را نادیده بگیری و از به دوش کشیدن مسئولیت و دشواری شانه خالی کنی.»
قسمتی از متن : «جورج بوش دست راست و چپش رو نمیشناسه مرتیکهٔ بیعرضه>>
اینها نخستین کلماتی بود که در آن روز تاریخی در زندگیام، سحرگاه روز سوم ژانویهٔ سال ۱۹۸۵ و در بدو ورودم به طبقهٔ همکف مهمترین نهاد قانونگذاری جهان شنیدم. تازه اینها نقلقول از یک روزنامه بود و از حرفهای خود آدمها بهتر است چیزی نگویم. همان روز اول، تد کندی دست مرا گرفت و توی ساختمان برد و به سهچهار نفری معرفی کرد. اینها سرگرم بحث داغی در مورد لوایح جدید رایگان بودند و پافشاری او برای گرفتن رأی مثبت کنگره آنها را از کوره در برده بود. میدانستم که باید انتظار هر چیزی را در این روز اول داشته باشم اما آنچه شنیدم فراتر از این حرفها بود. در کل، سناتور شدن اتفاقی غریب است. من نفر صدم بین این خیل سیاستمدار کارکشته بودم و تازه با کنار رفتن پل سانگس و در سن ۴۲ سالگی پایم به آنجا میرسید. جای آدم بزرگی را گرفته بودم و همه میدانستند که اگر سرطان گریبان پل را نمیگرفت ای بسا تا مدتها حضور اثرگذار خود را در این نهاد ادامه میداد و در کنارشان میماند. او در همان مجال شش ساله، نشان داده بود چقدر بر دیدگاههای آزادیخواهانهٔ خود مسر است و در مسائل و بحرانهای گوناگون تا چه حد میتواند در باز کردن گرههای قانونی راهگشا باشد.
خلاصه : کتاب رئیس جمهور گم شده است هیجانانگیزترین و داغترین کتاب سال ۲۰۱۸، اثر نابغه داستان سرایی، رئیس جمهور بیل کلینتون و نویسنده پرفروشترین کتابهای جهان، جیمز پترسون است. این کتاب، داستانی خواندنی، جاه طلبانه و دلهرهآور دارد که شما را به حیرت وا میدارد. این کتاب ماجرایی فوق العاده هیجان انگیز را روایت می کند و حیرت آور است. این کتاب تاکنون توانسته است القاب پرفروشترین کتاب داستانی سایت آمازون، پرفروشترین کتاب در لیست مجلههای نیویورک تایمز، یو اس ای تودی، وال استریت ژورنال، ایندیا را کمتر از ۳ماه پس از انتشار از ان خود کند. اسرار پنهانی کلینتون و نبوغ داستانسرایی پترسون به خوبی توانسته داستان سیاسی و دلهرهآور را پدید آورد. لی چایلد رئیس جمهور گم شده است. دلیل گم شدن او بسیار بدتر از آنی است که تصور میکنید. جزئیات این داستان را تنها یک رئیس جمهور میداند و شرح آن تنها از عهده جیمز پترسون بر میآید. قساوت در این توطئه و صداقت در آزمایش این طرحهاست که قلبمان را میفشارد. رگباری از گلولههای وحشت، روز شغال برای قرن بیست و یکم.
قسمتی از متن : بعد از این سخنرانی رتبهبندی تأییدیه من که کمتر از سی درصد بود به بالای هشتاد درصد رسید. میدانستم این پیروزیها چندان پایدار نمیماند اما احساس میکردم که خود را از سیاهچال بیرون کشیدهام. عدهای از من انتقاد میکردند چون از این سخنرانی برای بالا بردن رتبهام استفاده کردهام. اما مردم آمریکا باید میدانستند که قصد دارم چه کارهایی برایشان انجام دهم و هنوز فرصت زیادی برای کارهایی از این قبیل در پیش است. سخنگوی کاخ کمک خوبی بود. در عرض دو هفته کنگره با حداکثر آراء قبول شد. رأیگیری را با روش قدیمی نوشتن رأی روی کاغذ شروع کردیم که مشکل هک کردن کامپیوترها پیش نیاید. سناتورهای صادق و فعال در این رأیگیری شرکت داشتند. بقیه برنامه هنوز متوقف شده است اما من بسیار امیدوارم که با مصالحه و انگیزه میتوانیم کارهای بیشتری انجام دهیم. تاکنون اقداماتی در رابطه با قانون ممنوعیت حمل اسلحه صورت گرفته است، قوانینی هم در مورد بررسی سوءپیشینه افراد وضع شده است. سخنگوی دولت از دست من عصبانی است. چون نگفتم که او از معاون من خواسته تا دخترش را به دادگاه عالی معرفی کند که بتواند در آینده رئیسجمهور شود. کارولین بروک به بیست مورد خیانت متهم شده است .
خلاصه : کتاب کار، کار انگلیسیهاست نوشته جک استراو، علت بیاعتمادی ایرانیان نسبت به بریتانیا را بررسی میکند. آغاز این کتاب با سفر تفریحی استراو و همسرش در سال 1394 به ایران همراه است. اگر میخواهید بدانید که روابط ایران و انگلیس در سالهای بعد چگونه پیش خواهد رفت، باید این کتاب را بخوانید. کتاب کار، کار انگلیسیهاست (The English job) موفقیتهای دیپلماتیک اولیه جک استراو (Jack Straw) در پرونده هستهای ایران را به تصویر میکشد. این اثر بسیار ارزشمند است و جنبههای شخصی، سیاسی و تاریخی مسئلهای را در سه بعد به تصویر میکشد که همیشه دیگران به آن نگاه یک بعدی داشتهاند. استراو کتاب را با فصلبندی بسیار خوبی به رشته تحریر درآورده است و با داستان نویسی جذاب، مرور مناسبی بر تاریخچه روابط ایران و بریتانیا از تاریخی که بدان دسترسی داشته تا زمان حال دارد.
قسمتی از متن : یک دهه قبل از جنگ جهانی اول، با انقلاب مشروطه امیدهایی زنده شد که توسط شاه همگی به باد رفتند. چون «اراذل» خواهان بازیافت قدرت استبدادی بودند که از دست داده بودند. آن دوران در مقایسه با دوران فاجعه باری که ایران در زمان جنگ تجربه کرد نسبتاً دوران بهتری بود و البته بیشترین تقصیر هم متوجه بریتانیا بود. ایران رسماً در جنگ بیطرف بود اما این به این معنی نبود که بتواند از آن به دور باشد. نبود نیروی دفاعی بزرگ با تسلیحات خوب که بتواند در مقابل متجاوز از خود دفاع کند، ایران را به منطقۀ جنگی تبدیل کرد. عثمانیها مشغول جنگ با روسیه بودند. نیروهای روس با عبور از مشهد وارد ایران شدند و حتی بعد از قم و همدان به نزدیک تهران هم رسیدند. تعداد زیادی از نیروهای ارتش انگلیس (که اکثراً نیروهای هندی بودند) برای اشغال جنوب و جنوب غرب و محافظت از حوزههای نفت خام انگلیس و پالایشگاه آن عازم منطقه شدند. علاوه بر اینها بریتانیا، نیروی تپانچه داران جنوب فارس را هم تشکیل داد. نیرویی پانزدههزار نفره از قبایل حامی انگلیس که تحت فرماندهی افسران انگلیسی تشکیل شده بود.
خلاصه : کتاب بزرگ فکر کن نوشته ی دونالد ترامپ کتابی بی نظیر است. این کتاب فوقالعاده است و برای رسیدن به موفقیت به آموزشهای آن حتما نیاز دارید. مطمئنا با مطالعهی این کتاب نه تنها لذت میبرید، بلکه از آن درسهای زیادی یاد میگیرید که به شما کمک میکند به بزرگترین آرزوهایتان برسید. به این جمله دقت کنید ((اگر سخت کار کنید، حتما خواهید رسید))
قسمتی از متن : شما در کار با مادر، پدر و معلمتان سروکار ندارید. مردم خوبی شما را نمیخواهند، بلکه به دنبال منفعت خودشان هستند. اگر به دنبال هدفی هستید اجازه ندهید دیگران شما را متوقف کنند. دنیا مانند جنگلی شده که همه سعی دارند سوء استفاده کنند و اگر شما تلافی نکنید و از جنگیدن بترسید، طعمهی خوبی هستید تا شما را بترسانند، به شما دستور بدهند، شما را کوچک بشمارند، برای شما ارزش و احترامی قائل نشوند. خودتان را دست کم نگیرید، دیگران به همین دلیل برای شما احترام قائل میشوند. طبق تجربه میدانم که برخی از افراد الان میگویند که افراد موفق و پولدار پارتی دارند، شانس دارند و … و به همین دلیل شکستها و ناکامی خود را توجیه میکنند. اگر شما هم اینگونه فکر میکنید می خواهم در مورد یک تصور کلی به نام شانس حرف بزنم. بعضیها خوش شانستر از دیگران هستند. بعضی از خانمها خیلی زیباتر از بقیهاند. هیچ کاری هم در موردش نکردهاند.فقط زیبا به دنیا آمدهاند. بعضیها هم در کار شانس همراهیشان میکند، دست به هرچه میزنند طلا میشود. خوب این انصاف نیست اما واقعیت است. من دوستی دارم که پدر و مادرش پزشک هستند و از کودکی با پول بزرگ شده است. خودش میگفت که به شانس اعتقادی ندارد اما من به او گفتم: کاملا درست میگویی. پول چه ربطی به شانس دارد؟ این شانسی نیست که هم پدر و هم مادر تو پزشک بودهاند تو با پول بزرگ شدهای و در کشوری مثل آفریقا به دنیا نیامدی. با هوش به دنیا آمدی، به بهترین مدارس رفتی و استعدادهای زیادی به دست آوردی. این که ربطی به شانس ندارد، دارد؟
ممنونم که تا انتهای این مقاله با من همراه بودید. برای خرید هر یک از کتاب ها با ارسال رایگان و پراخت درب منزل با شماره تلفن 02154063 تماس بگیرید.