آقای اسپنسر در مقاله ای که در سال 2008 با عنوان "کارآفرینی، نوآوری، توزیع ثروت؛ ماهیت تخریب خلاق" منتشر می کند به بررسی تقابل دو مدل شومپیتری و کرزنری در کارآفرینی می پردازد.
شومپیتر اینگونه بیان می کند:
" در جریان توزیع ثروت، عده ای از افراد با به وجود آوردن انحصار باعث می شوند تا حجم زیادی از سرمایه جامعه را در اختیار بگیرند. بدین گونه است که در جامعه شکاف طبقاتی و اقتصادی ایجاد می شود. در ادامه بیان می کند که وقتی چنین چیزی در جامعه سرمایه داری به وجود می آید، جامعه روح سرزندگی و امیدش را از دست می دهد. در نتیجه آن 2 عامل به وجود می آید که شومپیتر از آن به عنوان بحران جامعه سرمایه داری یاد می کند.این 2 بحران اینگونه هستند:
1. وقوع آشوب اجتماعی
2.ظهور سوسیالیسم که باعث می شود دولت ها در اقتصاد دخالت کنند.
پس نقش کارآفرین در مدل شومپیتر چیست؟ در این حالت تعادل جامعه از بین می رود و همه از ثروت عادلانه بهره مند نمی شوند. کارآفرین با یک نوآوری وارد عرصه می شود و با ایجاد یک شرکت جدید و مستقل باعث می شود تا این شرکت بتواند بازار را از دست انحصارگرایان بیرون آورد و شرکت های قبلی یا ورشکست می شوند و یا حجم زیادی از ثروتشان را از دست می دهند که به آن تخریب خلاق می گویند. این تخریب خلاق باعث به وجود آمدن توزیع عادلانه ثروت می شود که به آن بازتوزیع منصفانه ثروت گفته می شود. پس در مدل شومپیتر، کارآفرین هم باعث تولید ثروت و هم باعث توزیع ثروت می شود."
کرزنر اینگونه بیان می کند:
"کارافرین با کشف و بهره برداری از فرصت وارد جامعه می شود و با هوشمندی خودش باعث شناسایی یک فرصت و بهره برداری از آن می شود. منظور او از فرصت، نیازهای موجود در بازار و یا تقاضاهایی است که برآورده نشده است."
به صورت خلاصه می توان گفت:
در مدل شومپیتری کارآفرین، نوآوری دارد و نقشش تعادل شکنی است که هم باعث تولید ثروت و هم باعث توزیع ثروت می شود.
در مدل کرزنری کارآفرین، نوآوری ندارد و نقشش تعادل سازی است که فقط باعث تولید ثروت می شود.