اصطلاح دوسوتوانی(Ambidexterity ) ریشه در علم روانشناسی دارد؛ به افرادی اطلاق میشود که به صورت متعادل و یکسان میتوانند از هر دو دست راست و چپ استفاده کنند. سپس به ادبیات کارآفرینی ورود پیدا کرده است. سازمانها، استارتاپها و شرکتهای نوپا باید بتوانند هم به وضعیت موجود توجه کنند (بهره برداری) و هم درصدد کشف فرصتهای آینده باشند (کشف). پس برقراری تعادل میان این دو وظیفه به سازمان کمک مهمی میکند. به این برقراری تعادل میان این دو وظیفه (بهره برداری و کشف)، دوسوتوانی میگویند. سؤالی که شکل میگیرد این است که کسبوکارهای نوپا و استارتاپها چگونه میتوانند به این دوسوتوانی دست پیدا کنند. پاسخ به این سؤال باعث به وجود آمدن انواع مختلف دوسوتوانی شده است:
1. دوسوتوانی ساختاری (Structural Ambidexterity): دو واحد مجزا و موازی در سازمان پدید میآید که به طور موازی با هم فعالیت میکنند. بدین صورت که در سازمان یک واحد فنی و مهندسی شکل میگیرد که به وضعیت موجود توجه دارد و یک واحد تحقیق و توسعه که خلق نوآوری را انجام دهد.
2. دوسوتوانی ترتیبی (Sequential Ambidexterity): این روش بدین صورت است که در سازمان واحد تحقیق و توسعه مستقل شکل نمیگیرد، بلکه در مقاطع زمانی مختلف به فعالیتهای نوآورانه روی آورده میشود و این برقراری تعادل در مقاطع زمانی مختلف شکل میگیرد.
3. دوسوتوانی زمینه ای (Contextual Ambidexterity): این روش اینگونه است که یک سازمان و کسبوکار نوپا آنقدر افرادش را توانمند میسازد که همزمان که در حال انجام فعالیتهای روزانهشان هستند، به آینده و نوآوری هم توجه دارند.
4. دوسوتوانی بین شرکتی ( Interorganizational Ambidexterity): در واقع باید توجه داشت که منبه هر سازمان آنقدر کافی نیست که هم بتواند به فعالیتهای روزانه و وضع موجود بپردازد و هم بخشی از منابع را به آینده سازمان اختصاص دهد. به همین دلیل کسبوکارهای نوپا میتوانند این وظایف را با هم به اشتراک بگذارند. در نتیجه رویکرد نوآوری باز از اینجا نشأت میگیرد.