مدل دلتای هاکس یک چارچوب استراتژیک با رویکرد طرفدار مصرف کننده به منظور اجرای مدیریت موثر و استراتژی های کسب و کار شرکتی در یک سازمان است. مدل دلتا توسط آرنولدو هاکس (از دانشکده مدیریت اسلون در MIT) و دین وایلد توسعه داده شد. این یک چارچوب استراتژی تجاری نسبتاً مدرن است که به دلیل کارایی و اثربخشی مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است.
مدل دلتای هاکس طرفدار مصرف کننده است، به این معنا که یک چارچوب استراتژی مصرف کننده محور است، با استراتژیهای تجاری و چارچوبهای مدیریتی که بر تامین نیازهای کاربر نهایی تمرکز دارد. از این رو، میتوان گفت که این مدل به جای نظریه تولیدکننده سنتی که چندین چارچوب استراتژی تجاری و مدیریتی بر آن استوار است، مبتنی بر نظریه مصرف کننده است.
از آنجایی که اغلب مدلهای مدیریت کسبوکار موجود بیشتر بر رقبا و محصول متمرکز هستند و نیازهای بازار را قبل از افزایش وابستگی به اینترنت برآورده میکنند، اکنون از نظر بسیاری منسوخ شدهاند. در نتیجه، هاکس و وایلد از رویکردی متمرکز بر مصرفکننده برای استراتژیهای مدیریت کسبوکار برای تامین بازار فعلی متمرکز بر مصرفکننده حمایت میکنند. مدل دلتای هاکس بر این واقعیت تأکید دارد که «پیوند با مشتری نیروی محرکه در استراتژی است».
عملکرد مدل دلتای هکس به طور دقیق از طریق نمایش نموداری آن به نام "مدل دلتا" توصیف شده است. این مثلث اساساً سه راه جایگزین را برای ایجاد پیوند با مشتری، برای اعمال استراتژیهای مدیریت کسب و کار مدل دلتا توصیف می کند.
سه روش استراتژیک عبارتند از:
1. بهترین موقعیت محصول: از طریق به حداقل رساندن هزینه و یا از طریق تمایز محصول.
2. پاسخ جامع به نیاز مشتریان
3. قفل کردن مشتری در سیستم
برای مطالعه کامل این مقاله به لینک زیر مراجعه کنید: