من توی این پست میخوام راجع به تجربه هام در دوران آموزشی سربازی ام بگم جزییات بیشتر سعی می کنم بعد از ترخیص منتشر کنم الان که این متن میخونید تا جمعه مرخصی بهم تعلق گرفته و قصد داشتم از این فرصت استفاده کنم.
همه قابل اعتماد نیستند!
توی محیط آسایشگاه که هستید همه جور آدمی پیدا میشه شما باید خودتون با محیط سازگار کنید ،توی این مدت به افرادی گرم گرفتم و صحبت های کردم که بعد پشیمون شدم توی روزهای که کما می زنید دوست دارید با یکی فقط حرف بزنید اینو کاملا درک می کنم ولی باید بدونید همه فرد مناسبی برای گوش کردن به حرف های شما نیستند ممکنه حتی شما را آدم حساب نکنن به شکل های مختلف شما تمسخر کنن و ... شما باید سعی کنی روی خودت کار کنی .
به تنهای عادت کن
در دوران آموزشی خیلی ها میرن سراغ رفیق پیدا کردن و توی این امر موفق میشن یعنی اون رفیق میشه همسر یا خانواده فرد و با هم ساعت ها وقت می گذارنند من جز افرادی بودم که رفیق پایه ای نداشتم و وقتی روابط بقیه می دیدم خیلی حالم بد می شد میخوام بگم تنهای چیزی هست که باید بهش عادت کنید تلاش کنید رفیق های سالم پیدا کنید ولی اگه به هر دلیلی تنها بودید حالا چه در پادگان چه زمانی که می خواستید به شهرتون برگردید غمگین نشید و سعی کنید به جای نگاه کردن به دیگران به خودتون بابت تحمل این تنهای افتخار کنید.
هول نکن !
یادم میاد اولین باری که حمام رفتیم من خیلی هول کردم چون عادت به سریع از حمام در اومدن نداشتم و حسابی اذیت شدم ، توی آموزشی مهم هست که سریع کارهاتون انجام بدید اما اگه می بینید بستن بند پوتین یا آنکارد تخت بیشتر از بقیه طول کشید خودتون ناراحت نکنید یادتون باشه که به مرور شما در اون زمینه رشد می کنید و مهارت پیدا می کنید ، خیلی ها به خاطر همین موضوع ساده ناامید میشن و برچسب خنگ بودن به خودشون میزنن شما به خودتون افتخار کنید و فقط ادامه بدید اینم بگم که اون اوایل آموزشی سعی کنید کارهاتون با عجله تموم کنید اما بعدش هر جا دیدید ارشدها با عجله کاری از شما میخوان اینو بدونید که با آرامش کار اتون انجام بدید بدون استرس یا عجله شدید اگر با آرامش کار اتون انجام بدید مطمین باشید شما در بهترین شرایط وظیفه خود تموم کردید .
خرحمالی نکن!
از شانس من وقتی متوجه شدن معاف از رزم انواع اقسام وظایف به من و بقیه سربازها که معاف از رزم بودن دادن یادتون باشه هر جا اسم همکاری داخل پادگان آوردن یعنی قراره حسابی ازتون خرحمالی کنن.
یک روز منو به همراه چند سرباز دیگر به آشپزخانه بردند تا ناهار پادگان آماده کنیم یعنی حساب کن برای معدود بارهای زندگی از بوی گند اونجا نزدیک بود بالا بیارم در آخر از آشپزخانه فرار کردم و به سمت یگان رفتم میخوام بگم اگر معاف از رزم هستید خیلی کارهاشون به شما می سپرند و ازتون حسابی کار می کشند سعی کنید توی چنین موقعیت های خودتون قرار ندید!
از زمان نگهبانی استفاده کن!
معمولا توی تایم نگهبانی شما نمی توانید کتاب بخوانید اما اگه حواس اتون جمع باشه میشه با یک تیر دو نشان گرفت ، یعنی هم نگهبانی بدید هم یک رمان یا یک کتاب کوتاه با خودتون ببرید و مطالعه کنید فقط باید حواس اتون باشه که اگه افسر یا فرد ارشدی دیدید سریعا وضعیت خودتون درست کنید.
شما چه تجربیاتی از دوران آموزشی دارید توی این پست به تجربیات من اضافه کنید همچنین قدردان شما بابت نوشتن کامنت در پایان مطلب خواهم بود.