مفاهیم وحدت و کثرت معمولاً در مباحث عرفانی و فلسفی و یا شعر و ادبیات و موضوعات مرتبط گفته و شنیده شده است. آشنایی و درک این مفاهیم در فلسفه و عرفان و به صورت مشخص نظریه وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت و حرکت جوهری ملاصدرا ، نوع نگرش به موضوعات مختلف دنیا - از هنر و علوم انسانی تا علوم تجربی و فیزیکی - را تا حدود زیادی متأثر کرده و به افکار و رفتار افراد سمت و سو می دهد.
نظریه وحدت وجود و حرکت از وحدت به کثرت و بالعکس ، سخن از وابستگی درونی همه اجزای جهان با یکدیگر دارد. جهان و همه مخلوقات و هر آنچه در آن هست از یک وحدت ، نشأت گرفته و آن واحد مطلق در هزاران هزار جزء و در کثرتی بی نهایت تجلی یافته است (حرکت از وحدت به کثرت) و همه این اجزاء و تمامی آنچه که در جهان وجود دارد ، نشانه ای از آن وحدت کل است و همه به نوعی اشاره به آن واحد مطلق دارند. (حرکت از کثرت به وحدت)
اشتباه نشود، موضوع این مقاله درباره فلسفه و عرفان نیست. اما بدون شک ، نگرش فلسفی و عرفانی ناشی از مطالعه و تفکر راجع به مباحث وحدت و کثرت در جهان ، بر این نوشته درباره برندینگ تأثیر گذار بوده است.
از جمله مباحثی که در این زمینه در فرآیندهای مدیریت برند اهمیت پیدا میکند، اثر تفکرات واگرا ، همگرا و ترکیب این دو در برندینگ است. تفکر واگرا ، بدون محدودیت به دنبال یافتن ایده های تازه و متفاوت است و تفکر همگرا ، قدرت برنامه ریزی و اجرای رویه ای مشخص و در چارچوب تعیین شده را به خوبی دارد و تفکر ترکیبی این دو ، لازمه استراتژیستهای برند است تا بتوانند ایده پردازی و بی پروایی گروه اول را با در نظر گرفتن شرایط هر دو گروه ، تحلیل کرده و برنامه ای اجرایی برای گروه دوم تدوین کنند.
مبحث امروز ما ، بی ارتباط با این موضوع نیست.
در فرآیند برندینگ یک نوع حرکت از وحدت به کثرت و بالعکس دیده می شود. در اولین گام از خلق یک برند و پس از تحقیقات به دست آمده از بازار و تحلیل های درونی و بیرونی ، آفرینش ذهن برند شامل تدوین هویت استراتژیک و مفهومی برند و المانهای مربوط به هویت از جمله ارزشهای پایه ای ، وعده برند ، مزیت رقابتی و وجوه تمایز ، شخصیت برند، ارزشهای مشهود و نامشهود برند و دیگر المانها ، همگی ناشی از یک نگاه واحد به جایگاهی ست که قرار است برند در بازار و در ذهن و قلب مخاطبانش پیدا کند. در تدوین این المانها ، باید یک هویت واحدی از برند در ذهن آفرینندگان آن شکل گرفته باشد و یا با روشها و مدلهای خلاقانه و تکنیکهای کار تیمی ، همگی افراد تأثیرگذار در خلق هویت و صفات اصلی برند ، یک تصویر ذهنی واحد از آن چیزی که می خواهند خلق کنند، داشته باشند.
پس از این مرحله ، تبیین و تدوین تمامی اجزایی از برند که ناشی از این واحد باشند ، حرکتی از یک وحدت در هویت برند ، به سمت ایجاد اجزایی متکثر و برآمده از آن هویت واحد است. از نام برند گرفته تا شعارها ، تگ لاین ، لوگو ، آرم ، نشانه های اصلی گرافیکی ، رنگ ، فونت ، کاراکتر ، طراحی محصول و کلیه المانهای بصری و کلامی و همینطور اجزا و لوازم پیام ، سبک و لحن پیام ، استراتژی ها و تاکتیک های تبلیغاتی و بازاریابی و فروش ، ابزار و رسانه های بسیار متنوع تبلیغاتی از رسانه های چاپی و مطبوعاتی گرفته تا تیزرهای تلویزیونی و وبسایت اینترنتی و دهها ابزار دیگر ، همه و همه اجزای متعددی هستند که در عالم کثرت ، باید برآمده از همان نگاه واحد به هویت خلق شده از برند و نمایشگر و نشانه ای از آن باشند.
به زبانی خلاصه ، هویتی واحد به اجزایی متعدد و متکثر تبدیل می شود که باید روح و حس آن هویت در تمامی این اجزا باشد و هر کدام از این اجزاء به نوعی خلاقانه و اثرگذار ، نشانه ای از آن واحد باشند.
سوی دیگر این حرکت از وحدت به کثرت و بالعکس ، برداشت و ادراک ذهنی هست که در مخاطب صورت می گیرد. مخاطبان شاید هیچگاه متن ، نوشته و یا سند استراتژیک یک برند را که توسط آفرینندگانش تدوین شده ، نبینند و از آن مطلع نشوند ، اما در خلق ماهرانه و مسوولانه یک برند و پرورش آن ، اجزای متکثر بیرونی و دیده شونده ، چنان طراحی و اجرا می شوند که در اذهان مخاطب ، آن پیوستگی و اتصال به آن هویت واحد ، دمیده شده باشد و ذهن مخاطب به صورتی غیرمستقیم و ناخودآگاه ، از دیدن و تجربه کردن تمامی آن اجزاء ، به هویتی واحد از برند پی ببرد. حرکتی دوباره از کثرت به وحدت. بسیاری از فواید و اثرات مثبت خلق ، پرورش و رشد یک برند موفق مثل وفاداری و هواداری برند و همه آنچه که در ستایش یک فرآیند اصولی برندینگ گفته می شود ، حاصل همین حرکت یکپارچه و هماهنگ از وحدت در مفهوم برند به سمت کثرت در ایجاد و نمایش اجزای برند و ادراک و تداعی صحیح مخاطبان و حرکت ذهنی ناخودآگاه آنان از کثرت اجزاء به وحدت مفهوم می باشد.
خلاقیت در ایجاد المانها و اجزای متعدد و متکثر یک برند با در نظر گرفتن پایداری و ثبات در حفظ و گسترش هویت واحد برند ، مهارت مهم و ظریفی است که این حرکت از وحدت به کثرت و بالعکس را معنی می بخشد و برندهای موفق بر آن تسلط داشته و از اثرات آن سودمند می شوند. مهارت و دانشی که متأسفانه در اکثر نامهای تجاری ضعیف داخلی دیده نمی شود.